سرفصل های مهم
بابا نوئل واقعی
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سنت نیک واقعی
کریسمس، بچهها منتظر سنت نیوکلاس بودند تا از دودکش پایین بیاید و برایشان هدیه بیاورد. ولی این فقط یک داستان نیست. سنت نیوکلاس یک آدم واقعی بود.
خیلی پیشتر، مردی بهنام مارکوس با خانوادهاش در خانهای سکونت داشت. او متواضع نبود. همیشه به همه میگفت که قویترین آدم استان است.
او سخت کار میکرد، ولی بهزحمت میتوانست خرج خانوادهاش را تامین کند. میخواست پول پسانداز کرده و پیشرفت کند. با این حال، هرگز نمیتوانست یک پنی بیش از آنچه نیاز داشت در بیاورد.
یک روز، مارکوس با آهنگر توافقی کرد. آهنگر کارهای زیادی داشت که باید انجام میداد. ولی نمیتوانست همهاش را بهتنهایی انجام دهد. مارکوس میخواست به او کمک کند تا آهن درست کند.
آهنگر قبول کرد زحمت او را با پول زیاد تلافی کند.
در همان شهر، مردی بود بهنام نیکولاس. نیکولاس از سن کم شروع به موعظه کردن کرد. ولی همچنین اعتقاد داشت که باید فروتن و سخاوتمند باشد. او آموخت که کمک کردن به مردم بیشتر از موعظه کردن به او احساس رضایت میدهد.
روزی، نیکولاس با مارکوس روبهرو شد. مارکوس از توافقش با آهنگر به نیکولاس گفت. مارکوس گفت: «من برای او سخت کار کردم، اما مشکلی پیش آمد. با اینکه من برایش کار کردم، او به من پول نداد.»
نیکولاس میخواست به مارکوس کمک کند. آن شب، او به خانهی مارکوس برگشت. یک کیسه طلا به همراه برد. این بیشتر از مبلغی بود که مارکوس نیاز داشت. نیکولاس از یک نردبان بالا رفت و کیسهی طلا را از دودکش پایین انداخت. مارکوس از شخص خیرخواهش تشکر کرد.
طولی نکشید که مردم از هدیهی نیکولاس مطلع شدند. او مشهور و محبوب شد.
حتی امروزه، مردم هنوز به بچهها هدیههای یواشکی میدهند. و ما میگوییم آنها از طرف سنت نیکولاس است.
متن انگلیسی درس
The Real St.Nick
At Christmas, children wait for St.Nicholas to bring gifts down the chimney. But it’s not just a story. St.Nicholas was a real person.
A long time ago, a man named Marcus occupied a house with his family. He was not modest. He always told everybody he was the strongest man in the province.
He worked hard, but he could barely sustain his family. He wanted to save money and prosper. Still, he could never earn a penny more than he needed.
One day, Marcus made an agreement with a blacksmith. The blacksmith had a lot of work to do. But he couldn’t do it all by himself. Marcus wanted to help him forge iron.
The blacksmith agreed to compensate him with a lot of money.
In the same town, there was a man named Nicholas. At an early age, Nicholas started preaching. But he also believed that he should be humble and helpful. He learned that helping people gave him even more satisfaction than preaching.
One day, Nicholas encountered Marcus. Marcus told Nicholas about his agreement with the blacksmith. “worked hard for him,” Marcus said, “but a problem arose. Even though I worked for him, he didn’t pay me.”
Nicholas wanted to help Marcus. That night, he went back to Marcus’s house. He brought a bag of gold. It exceeded the amount that Marcus needed. Nicholas climbed up a ladder and dropped the bag of gold down the chimney. Marcus thanked his benefactor.
Soon, people found out about Nicholas’s gift. He became well known and loved.
Even today, people still give secret gifts to children. And we say they are from St.Nicholas.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.