واژگان

فصل: کتاب اول / درس: گربه‌ها و رازها / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

بخش ۳۰

لیست کلمات

بالا

اگر چیزی above باشد، در سطح بالاتری از چیز دیگری قرار دارد.

او علامتی که بالای جمعیت بود را صاف کرد.

جلو

اگر چیزی ahead باشد نسبت به چیز دیگری، یعنی جلوی آن است.

ماشین آبی جلوی ما بود.

مقدار

amount یعنی مقداری از چیزی که هست.

می‌توانم از کارتم برای پرداخت تمام مقدار استفاده کنم؟

باور

باور احساس قوی‌ای است که چیزی درست یا حقیقی باشد.

واعظ یا کشیش باید باوری قوی به خدا داشته باشد.

مرکز

مرکز چیزی وسط آن است.

مرکز تخته‌ی دارت مهم‌ترین نقطه است.

رایج

اگر چیزی رایج باشد، اغلب اتفاق می‌افتد یا مقدار زیادی از آن وجود دارد.

باریدن برف در زمستان رایج است.

هزینه داشتن

هزینه داشتن یعنی نیاز به خرج یا پرداخت داشته باشد.

این کفش‌های مارک بیشتر از کفش‌های معمولی هزینه دارند.

نشان دادن

to demonstrate یعنی نشان دهیم چیزی چگونه انجام می‌شود.

او برنامه‌اش را به همکارانش نشان داد.

متفاوت

متفاوت کسی یا چیزی را توصیف می‌کند که مثل بقیه نیست.

هر کدام از خواهرهای من سبک موی متفاوتی دارد.

مدرک

evidence حقیقت یا چیزی است که استفاده می‌کنید تا چیزی را ثابت کنید.

او از تصویرها به‌عنوان مدرکی که نشان دهد بشقاب‌پرنده‌ها واقعی هستند، استفاده کرد.

صداقت

honesty یعنی ویژگی راست‌گو یا صادق بودن.

دادگاه باید محل صداقت باشد.

اصطلاح

idiom عبارتی است که معنی آن با کلماتش متفاوت است.

اصطلاح «when pigs fly» یعنی چیزی هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

مستقل

اگر چیزی مستقل باشد، کس دیگری آن را کنترل نمی‌کند.

او زندگی مستقلی را در حومه‌ی شهر انتخاب کرد.

داخل

inside یعنی قسمت، فضا یا بخش داخلی چیزی.

داخل جعبه خالی بود.

زندان

زندان جایی برای نگهداری افراد بد است.

او برای برداشتن ماشین‌های دیگران به زندان فرستاده شد.

استاد

master کسی است که در انجام کاری خیلی خوب عمل می‌کند.

برادرم استاد تکواندو است.

خاطره

خاطره چیزی است که به یاد می‌آورید.

خاطره‌ی اولین بار من در شهر همیشه بهترین خواهد بود.

جیب

جیب قسمتی از لباس شماست که می‌توانید چیزهایی را در آن نگه دارید.

او همیشه دست‌هایش را در جیبش می‌گذاشت.

درست

اگر چیزی proper باشد، درست است.

انداختن آشغال در جاده درست نیست.

فروختن

اگر چیزی برای فروش باشد، می‌توانید آن را بخرید.

در اینجا هر چیزی برای فروش، قیمت یکسان دارد.

متن انگلیسی درس

Unit 30

Word list

above [əˈbʌv]

If something is above, it is at a higher level than something else.

He straightened the sign that was above the crowd.

ahead [əˈhɛd]

If something is ahead of something else, it is in front of it.

The blue car drove on ahead of us.

amount [əˈmaʊnt]

An amount is how much there is of something.

Can I use my card to pay for the entire amount?

belief [bɪˈliːf]

A belief is a strong feeling that something is correct or true.

A preacher or priest should have a strong belief in God.

center [ˈsɛntə]

The center of something is the middle of it.

The center of a dart board is the most important spot.

common [ˈkɒmən]

If something is common, it happens often or there is much of it.

It is common for snow to fall in the winter.

cost [kɒst]

To cost is to require expenditure or payment.

These designer shoes cost more than the regular ones.

demonstrate [ˈdɛmənstreɪt]

To demonstrate something is to show how it is done.

She demonstrated her plan to her co-workers.

different [ˈdɪf(ə)r(ə)nt]

Different describes someone or something that is not the same as others.

Each of my sisters has a different hair style.

evidence [ˈɛvɪd(ə)ns]

Evidence is a fact or thing that you use to prove something.

He used the pictures as evidence that UFOs are real.

honesty [ˈɒnɪsti]

Honesty means the quality of being truthful or honest.

A courtroom should be a place of honesty.

idiom [ˈɪdɪəm]

An idiom is a phrase with a meaning different from its words.

The idiom “when pigs fly” means that something will never happen.

independent [ɪndɪˈpɛnd(ə)nt]

If something is independent, it is not controlled by something else.

She choose to live an independent life in the country.

inside [ɪnˈsʌɪd]

Inside means the inner part, space or side of something.

The inside of the box was empty.

jail

A jail is a place to keep bad people.

He was sent to jail for taking other people’s cars.

master [ˈmɑːstə]

A master is a person who is very good at something.

My brother is a master of taekwondo.

memory [ˈmɛm(ə)ri]

A memory is something you remember.

The memory of my first time in the city will always be the best.

pocket

A pocket is a part of your clothing where you can keep things.

she always had her hands in her pockets.

proper [ˈprɒpə]

If something is proper, it is right.

It is not proper to throw your garbage on the road.

sale

If something is for sale you can buy it.

Every thing for sale here, is the same price.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.