سرفصل های مهم
جایزهی بهتر
توضیح مختصر
این داستان دربارهی یک دختر و سگش است.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
جایزهی بهتر
جنی غذا به یک رستوران غذا تحویل داد. او روزنامه را خواند و گفت: «اوه-اوه» داستانی دربارهی یک دزد بود. او غذا میدزدید، و هیچکس او را ندیده بود. حتی پلیس هم نتوانست او را بگیرد. جنی کمی ترسیده بود.
او نزدیک به آن منطقه کار میکرد. روزنامه پیامی از طرف پلیس داشت: «اگر اتفاق عجیبی رخ داد، با ما تماس بگیرید. اگر به ما کمک کنید تا دزد را بگیریم، پاداش خواهید گرفت.»
جنی با جیم صحبت کرد. جیم رستوران را اداره میکرد. «دربارهی دزد شنیدی؟» جیم گفت: «آره. اما او بیشتر از مقداری که یه نفر میتونه غذا بخوره، میدزده. و چرا پلیس هنوز متوقفش نکرده؟ یه رازه. اگه او رو دیدی، با پلیس تماس بگیر. دنبالش ندو.»
جنی با ماشین بهسمت خانهی مشتری رفت. ماشینش را رها کرد و دروازهی خانه را باز کرد. اما بعد صدایی در نزدیکی ماشینش شنید. او گفت: «دزد!» او نترسیده بود. پاداش را میخواست! او برعکس آنچه جیم به او گفته بود انجام داد.
جنی گفت: «هی، برگرد اینجا!» غذا را روی زمین گذاشت و بهسمت ماشینش دوید. اما دزد از قبل با غذا رفته بود. جنی در گوشه و کنار صدایی را دنبال کرد. متحیر شد. یک سگ و چند تولهسگ دید.
آنها داشتند غذایش را میخوردند! آنها لاغر و ترسیده به نظر میرسیدند. گفت: «دزد واقعی فقط یه سگه. داره به تولههاش غذا میده. به همین دلیل غذای زیادی رو میدزه.» جنی احساس بدی داشت. سعی کرد با یک بشقاب غذای دیگر به سگها دلداری دهد.
سپس آنها را به فروشگاه برد. هر کدام یک تولهسگ به خانه بردند.
جنی با پلیس تماس گرفت. به آنها گفت که هیچ دزد واقعیای وجود ندارد. جنی دیگر این کار را برای دریافت پاداش نکرد. او گفت: «فقط یه سگ بود. اما گرفتن این دزد هزینهای نداره. سگ جدید من پاداش بهتریه.»
متن انگلیسی درس
A Better Reward
Jenny delivered food for a restaurant. She read the newspaper and said, “Uh-oh”. There was a story about a thief. He stole food, and no one had seen him. Even the police couldn’t catch him. Jenny was a little scared.
She worked close to that area. The newspaper included a message from the police: “If anything strange occurs, call us. If you help us catch the thief, you’ll earn a reward.”
Jenny talked to Jim. He managed the restaurant. “Do you know about the thief?” “Yes,” he said, “But he steals more than one person can eat. And why haven’t the police stopped him yet? It’s a mystery. If you see him, contact the police. Don’t run after him.”
Jenny drove to a customer’s house. She left her car and opened the gate to the house. But then she heard a noise by her car. She said, “Thief!” She wasn’t scared. She wanted the reward! She did the opposite of what Jim told her to do.
“Hey,” she said, “Get back here!” She set the food on the ground and ran to her car. But the thief had already left with the food. Jenny followed a noise around the corner. She was amazed. She saw a dog and some puppies.
They were eating her food! They looked thin and scared. “The actual thief is just a dog. She’s feeding her puppies,” she said. “That’s why she steals so much food.” Jenny felt bad. She tried to comfort the dogs with another plate of food.
Then she took them back to the store. Everyone there took a puppy home.
Jenny called the police. She told them there was no real thief. Jenny didn’t do it to receive the reward anymore. She said, “It was just a dog. But there’s no charge for catching this thief,” she said. “My new dog is a better reward.”
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.