سرفصل های مهم
کتاب جادویی
توضیح مختصر
این داستان دربارهی عاشق کتابی بهنام سارا است.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
کتاب جادویی
سارا عاشق خواندن بود. او رمان و شعر میخواند. توصیفات و عبارات زیبا را دوست داشت. او عاشق مطالعهی آثار شاعران و نویسندگان بود. بازیهای ویدیویی یا فناوری را دوست نداشت. او در تیم بسکتبال بود، اما ورزش را دوست نداشت.
پدر و مادرش او را مجبور کردند بسکتبال بازی کند. در حقیقت، والدین سارا او را مجبور به انجام خیلی از کارها کردند. اما او نمیخواست آن کارها را انجام دهد. فقط میخواست تمام روز بنشیند و بخواند.
روزی، کتاب کوچکی از طریق پست آمد. برای سارا بود. آن کتاب خیلی خاص به نظر میرسید. روی ورقهای طلا چاپ شده بود. سارا شروع به خواندن کرد. زمینهی داستان ساده بود. دربارهی مکانی جادویی بود. اتفاقات عجیبی در آنجا رخ میداد.
یک نمونه از کتاب دربارهی پسری بود که میتوانست مردم را کنترل کند. در یک صحنه، او دوستانش را به گفتن جوکهای خندهدار واداشت.
سارا عاشق آن کتاب بود. آن را تمام وقت میخواند. بعد اتفاق عجیبی افتاد. این کتاب قدرت خاصی به سارا داد. او میتوانست افراد دیگر را کنترل کند.
او مانند پسر کتاب بود. در طول یک امتحان، دوستش را به گفتن جوک احمقانهای واداشت. دوستش به دردسر افتاد.
بعد از مدرسه، سارا مستقیماً به خانه نرفت. در راه، به فروشگاه محلی رفت. میخواست سربهسر افراد بیشتری بگذارد. او مشکلاتی ایجاد کرد. مردم را به زمین انداخت. خندید و سرگرم شد.
بالاخره، آنجا را ترک کرد و شروع به راه رفتن به سمت خانه کرد. سپس چیزی را دید. نزدیک بود مربی بسکتبالش جلوی اتوبوس برود. داشت به طرف دیگر نگاه میکرد. باید جلویش را میگرفت! از قدرتش استفاده کرد. او را کنترل کرد. او را وادار به توقف کرد.
سارا آن روز چیزی یاد گرفت.
کمک به مردم بهتر از رنج دادن آنها بود. پس، او محدودیتی در نحوهی استفاده از قدرتش قرار داد. دیگر نمیخواست با آن کارهای بدی انجام دهد. فقط میخواست کار خوب انجام دهد.
متن انگلیسی درس
A Magical Book
Sarah loved to read. She read novels and poems.. She loved the beautiful descriptions and phrases. She loved reading work by poets and writers. She didn’t like video games or technology. She was on the basketball team, but she didn’t like sports.
Her parents made her play basketball. In fact, Sarah’s parents made her do many things. But she didn’t want to do those things. She just wanted to sit and read all day.
One day, a small book came in the mail. It was for Sarah. The book looked very special. It was printed on sheets of gold. Sarah began to read. The outline of the story was simple. It was about a magical place. Strange things happened there.
One example from the book was about a boy who could control people. In one scene, he made his friends tell funny jokes.
Sarah loved the book. She read it all the time. Then something strange happened. The book gave Sarah a special power. She could control other people.
She was like the boy in the book. During one exam, she made her friend tell silly jokes. Her friend got in trouble.
After school, Sarah did not make a direct trip home. On the way, she went to the local store. She wanted to play more tricks on people. She made problems.. She made people fall down. She laughed and had fun.
Finally, she left and started to walk home. Then she saw something. Her basketball coach was about to walk in front of a bus. He was looking the other way. She had to stop him! She used her power. She controlled him. She made him stop walking.
Sarah learned something that day.
It was better to help people than make them suffer. So, she put a limit on how she used her power. She did not want to do bad things with it anymore. She only wanted to do good.
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.