سرفصل های مهم
اولین طاووس
توضیح مختصر
این داستان در مورد طاووسی به نام آرگوس است.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
اولین طاووس
آرگوس در یونان باستان زندگی میکرد. او شوهر و پدری مفتخر بود. او سخت کار میکرد و در کارش بهخوبی عمل میکرد. اما چیزی درمورد او طبیعی نبود. او با ۱۰۰ چشم متولد شد. داشتن چشمهای زیاد معمولاً برای او سودمند بود. او فرصت دیدن چیزهای زیادی را داشت.
همچنین، از آنجا که چشمان زیادی داشت، در محافظت از چیزها بسیار ماهر بود. هنگام خواب، هر بار فقط با چند چشم استراحت میکرد. بقیه باز میماندند.
او برای هرا، الههای بزرگ، کار میکرد. وظیفهی اصلیاش نگهداری از گاو خاصی بود. گاو برای هرا بسیار مهم بود. دوستش داشت.
مهمترین قسمت کار او تنها نگه داشتن گاو بود. باید از سایر گاوها و مردم دور نگه داشته میشد.
این برای آرگوس کار سادهای بود. گاو تمام روز فقط چمن میخورد. اما زئوسِ خدا گاو را میخواست. او میخواست آن را از هرا بگیرد. نقشهای داشت. او نوازندهی موسیقی عالیای پیدا کرد. از مرد خواست آهنگ زیبایی برای آرگوس پخش کند. زئوس مطمئن بود که آرگوس به خواب خواهد رفت.
آهنگ تأثیر فوری داشت. آرگوس نمیتوانست روی کارش تمرکز کند. خوابش برد. زئوس این را دید و گاو را برد.
هرا از دست آرگوس بسیار عصبانی بود. او را به طاووس تبدیل کرد. چشمان زیادش را روی دمش گذاشت. آرگوس بسیار غمگین بود.
زئوس دید که چه دردسری برای آرگوس ایجاد کردهاست. نقشهی دیگری کشید. او آرگوس را به گروهی از ستاره تبدیل کرد. او میخواست که آرگوس برای همیشه در آسمان بماند. حتی امروز، تصویر آرگوس در آنجا، بالاتر از مکانی که همهی مشکلاتش از آنجا آغاز شد، باقی ماندهاست.
هنوز هم میتوانیم او را در آسمان شب ببینیم.
متن انگلیسی درس
The First Peacock
Argos lived in Ancient Greece. He was a husband and a proud father. He worked hard and did well at his job. But one thing about him wasn’t normal. He was born with 100 eyes. Having many eyes was usually a benefit to him. He had a chance to see many things.
Also, since he had so many eyes, he was very good at guarding things. While sleeping, he only rested a few eyes at a time. The others stayed open.
He worked for Hera, a great goddess. His primary function was to guard a special cow. The cow was very important to Hera. She loved her.
The most essential part of his job was to keep the cow alone. It had to be kept separate from all the other cows and far away from people.
This was an easy job for Argos. The cow just ate grass all day. But the god Zeus wanted the cow. He wanted to take it away from Hera. He had a plan. He found a great music player. He asked the man to play a beautiful song for Argos. Zeus was certain Argos would go to sleep.
The song had an immediate effect. Argos couldn’t focus on his job. He fell asleep. Zeus saw this, and he took the cow.
Hera was very angry with Argos. She turned him into a peacock. She put his many eyes on his tail. Argos was very sad.
Zeus saw how much trouble he had given Argos. He made another plan. He turned Argos into a group of stars. He wanted Argos to remain in the sky forever. Even today, Argos’ image remains there, above the site where all his problems began.
We can still see him in the night sky.