سرفصل های مهم
دوقلوها
توضیح مختصر
این داستان دربارهی دوقلوها است.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
دوقلوها
کیتی و آلیس دوقلو بودند. آنقدر شبیه هم بودند که افراد کمی میتوانستند آنها را از هم تشخیص دهند. تقریباً جوری بودند که انگار کسی به خودش در آینه نگاه میکند. حتی مثل همدیگر صحبت میکردند. دوستان صمیمیِ هم بودند. اما همهی ویژگیهای دوقلوها دقیقاً یکسان نبود.
آلیس ورزش را ترجیح میداد، و بازیکن ستاره در فوتبال بود. کیتی زبانهای خارجی را ترجیح میداد و فرانسوی هم بلد بود. کیتی تصمیم گرفت که در کمپ تابستانیای در فرانسه شرکت کند. آلیس علاقهای به زبان فرانسوی نداشت و به همین دلیل نرفت. اما از اینکه کیتی میخواست تابستان را دور از او بگذراند عصبانی بود.
دو ماه بعد، کیتی برگشت. آلیس برای استقبال از خواهرش با سرعت به فرودگاه رفت. اما وقتی آلیس کیتی را دید تعجب کرد. کیتی حالا فرانسوی صحبت میکرد و ظاهرش کاملاً متفاوت بود! او لباسهای شیک به تن داشت و قدبلندتر به نظر میرسید. آلیس در کنارش احساس آشفتگی زیادی میکرد. او فقط تیشرت قدیمیای پوشیده بود و موهایش نامرتب به نظر میرسید.
وقتی آلیس از کیتی دربارهی فرانسه سوال کرد، کیتی مبهم بود و حرف زیادی نزد. این آلیس را عصبی و او را پر از انزجار کرد چون در گذشته، آنها همیشه همهچیز را به همدیگر میگفتند. حالا فاصلهی زیادی بین آنها بود. طی هفتهها، خواهرها حتی کمتر صحبت میکردند. دو ماه بعد، روز تولد دوقلوها بود.
در تمام زندگیشان آیینی برای خودشان داشتند. قبل از تولدشان، تمام شب صحبت میکردند. آن شب، آلیس وارد اتاقخواب کیتی شد. کیتی گفت: «ببخشید که اخیراً زیاد باهات صحبت نکردم. آلیس با عصبانیت گفت: «درک میکنم. تو الان دوستهای جدیدی داری.»
كیتی گفت: «دوستهای فرانسوی من این روزها زیاد برام نامه نمینویسن. برای مدتی فکر میکردم اونها از دوستهای توی خونهم هیجانانگیزترن. اما اشتباه میکردم. تو خواهر من هستی، و همیشه بهترین دوستمی.»
آلیس گفت: «من هم معذرت میخوام. میخواستم رابطهی ما برای همیشه ثابت بمونه. اما کاملاً طبیعیه که دوقلوها علایق متفاوت داشته باشن. ما میتونیم هنوز بهترین دوستهای هم باشیم بدون اینکه تمام مدت کنار هم باشیم.»
متن انگلیسی درس
The Twins
Katie and Alice were twins. They were so alike that few people could tell them apart. They were almost like seeing one person looking in a mirror. They even spoke in the same way as each other. They were best friends. But the twins’ attributes were not all exactly the same.
Alice preferred sport, and was a star athlete in soccer. Katie preferred foreign languages and was bilingual in French. Katie decided to be a participant at a summer camp in France. Alice wasn’t interested in the French language, so she didn’t go. But she was angry that Katie wanted to spend the summer away from her.
Two months later, Katie returned. Alice dashed to the airport to greet her sister. But when Alice saw Katie, she was surprised. Katie now spoke French, and she looked completely different! She was wearing fashionable clothes, and she looked taller. Alice felt very messy next to her. She was just wearing an old t-shirt, and her hair looked untidy.
When Alice asked Katie about France, Katie was vague and didn’t say much. It made Alice feel tense and filled her with disgust because in the past, they’d always told each other everything. Now there was a huge gulf between them. Over the weeks, the sisters spoke even less. Two months later, it was the twins’ birthday.
All their lives, they’d had a ritual. Before their birthday, they’d talk all night long. That night, Alice came into Katie’s bedroom. “I’m sorry I haven’t spoken to you much lately,” Katie said. “I understand. You have new friends now,” said Alice, angrily.
Katie said, “My French friends don’t write much nowadays. For a while, I thought they were more exciting than my friends at home. But I was wrong. You’re my sister, and you’ll always be my best friend.”
Alice said, “I’m sorry, too. I wanted our relationship to stay the same forever. But it’s totally natural for twins to have different interests. We can still be best friends without being together all the time.”