درسنامه دیدگاه

دوره: برنامه‌ی VIP آقای ای جی هوگ / فصل: بداهه / درس 3

برنامه‌ی VIP آقای ای جی هوگ

122 فصل | 572 درس

درسنامه دیدگاه

توضیح مختصر

در این درس، داستانی در زمان‌های گرامری مختلف بازگو می‌شود تا گرامر این زمان‌ها را بهتر یاد بگیرید.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

بداهه - دیدگاه

به داستان‌های دیدگاه این ماه خوش آمدید. اولین داستان ما مربوط به گذشته است.

زنی بود که نامش نیکولا بود. بهترین دوستان او چیمی میمون و هیوای سگ بودند. هر سه با هم شکارچیان گنج بودند.

آن‌ها در جزیره‌ی مائوئی در هاوایی بودند. گانگسترها داشتند آن‌ها را تعقیب می‌کردند. نیکولا با نهایت سرعت تویوتای اجاره‌ای‌شان را می‌راند. پنج BMW مشکی پر از اوباش شرور آن‌ها را تعقیب می‌کردند.

نیکولا با سرعت در جاده‌های پرپیچ‌وخم شهر هایکو می‌راند. هنگام پیچیدن دور پیچ‌های تند لاستیک‌ها جیغ می‌کشیدند. BMWها پشت سرش بودند. راه باریک بود و خورشید شروع به غروب کرده بود.

با نزدیک شدن ماشین‌های گانگسترها، تویوتا پشت سر پیرزنی رسید که آهسته می‌راند. پیرزن روی فرمانش قوز کرده بود. فقط با سرعت ۲۰ مایل در ساعت رانندگی می‌کرد و ماشین دیگری در خط دیگر می‌آمد، پس نیکولا نمی‌توانست سبقت بگیرد. مجبور شد سرعتش را کم کند.

وقتی سرعتش را کم کرد اولین BMW به او رسید. با یک برخورد شدید، محکم به پشت ماشین آن‌ها کوبید. چیمی و هیوا هر دو در صندلی عقب بودند. سرشان را پوشانند و فریاد زنند.

نیکولا بالاخره توانست سبقت بگیرد. از کنار پیرزن رد شد و BMWهای سیاه هم همین کار را کردند. نیکولا با حداکثر سرعت رانندگی می‌کرد و زود به چراغ قرمز نزدیک شد. چیمی فریاد زد: «برو» و نیکولا با شتاب رفت و چراغ قرمز را رد کرد.

اولین BMW سعی کرد دنبالش کند اما یک کامیون بزرگ از تقاطع عبور و با آن برخورد کرد. کامیون اولین ماشین را از جاده خارج کرد. چهار BMW دیگر از تقاطع عبور کردند و هنوز تویوتا را تعقیب می‌کردند.

بعد، نیکولا به بزرگراه هالاکالا پیچید. وقتی به بزرگراه پیچید، یک موتورسیکلت قرمز به تعقیب پیوست و یک موش بزرگ داشت موتور را می‌راند. تویوتا، چهار BMW مشکی و موتورسیکلت قرمز همگی بالا و به‌سمت آتشفشان می‌رفتند.

و همان‌طور که به‌سمت بالا می‌رفتند، خورشید غروب می‌کرد و آسمان به‌سرعت تاریک شد. همه‌شان با سرعت زیاد در تاریکی می‌راندند، و دور پیچ‌های تند با پرتگاه‌های پرشیب حرکت می‌کردند.

خیلی خب، نسخه‌ی بعدی ما در آینده است. بیایید تصور کنیم این اتفاق در زمانی در آینده رخ می‌دهد.

در آن زمان در آینده زنی خواهد بود. نام او نیکولا خواهد بود. بهترین دوستان او چیمی میمون و هیوای سگ خواهند بود. هر سه به‌دنبال گنج خواهند بود.

آن‌ها در جزیره‌ی مائوئی در هاوایی خواهند بود. و گانگسترها آن‌ها را تعقیب خواهند کرد. نیکولا با نهایت سرعت تویوتایشان را خواهد راند و پنج BMW مشکی پر از اوباش شرور آن‌ها را تعقیب خواهند کرد.

نیکولا با سرعت در جاده‌های پرپیچ‌وخم شهر هایکو خواهد راند. وقتی دور پیچ‌های تند می‌پیچد لاستیک‌ها جیغ خواهند کشید. راه باریک خواهد بود و خورشید شروع به غروب خواهد کرد. تویوتا پشت سر پیرزنی خواهد رسید که آهسته می‌راند.

پیرزن روی فرمانش قوز خواهد کرد. (gonna یعنی going to). فقط با سرعت ۲۰ مایل در ساعت رانندگی خواهد کرد، و نیکولا نمی‌تواند سبقت بگیرد.

باید سرعتش را کم کند. وقتی سرعتش را کم کند اولین BMW به او خواهد رسید. محکم به پشت ماشینشان خواهد کوبید. چیمی و هیوا هر دو در صندلی عقب خواهند بود. سرشان را خواهند پوشاند و فریاد خواهند زد.

در نهایت، نیکولا قادر خواهد بود سبقت بگیرد. از کنار پیرزن رد خواهد شد و BMWهای سیاه هم همین کار را خواهند کرد. نیکولا با حداکثر سرعت رانندگی خواهد کرد و زود به چراغ قرمز نزدیک خواهد شد.

چیمی فریاد خواهد زد: «برو» و نیکولا با شتاب خواهد رفت و چراغ قرمز را رد خواهد کرد. اولین BMW سعی خواهد کرد دنبالش کند اما یک کامیون بزرگ از تقاطع عبور و با آن برخورد و آن را از جاده خارج خواهد کرد. با این حال، چهار BMW دیگر به تعقیب تویوتا ادامه خواهند داد.

بعد، نیکولا به بزرگراه هالاکالا خواهد پیچید. هنگامی که به داخل بزرگراه می‌پیچد، یک موتورسیکلت قرمز به تعقیب خواهد پیوست، و یک موش بزرگ موتور را خواهد راند.

تویوتا، چهار BMW مشکی و موتورسیکلت قرمز همگی بالا و به‌سمت آتشفشان خواهند رفت. و همان‌طور که به‌سمت بالا حرکت می‌کنند، خورشید غروب خواهد کرد و آسمان به‌سرعت تاریک خواهد شد.

همه‌شان با سرعت زیاد در تاریکی خواهند راند، و دور پیچ‌های تند با پرتگاه‌های پرشیب حرکت خواهند کرد.

این پایان داستان‌های دیدگاه ما برای این ماه است. فقط هر روز به این نسخه‌های داستان گوش دهید. به تغییرات فعل‌ها توجه کنید، اما به قوانین گرامر فکر نکنید. به‌طور طبیعی آن را یاد بگیرید. هر ماه بهتر و بهتر خواهید شد.

بعداً می‌بینمتان. فعلاً خداحافظ.

متن انگلیسی درس

Improvise – POV

Welcome to the point of view stories for this month. Our first story is in the past.

There was a woman, her name was Nicola. Her best friends were Chimmy the monkey and Heva the dog. Together they were treasure hunters.

They were on the Hawaiian island of Maui. They were being chased by gangsters. Nicola was driving their rented Toyota as fast as she could. Five black BMWs full of vicious thugs were chasing them.

Nicola sped through the twisting roads of Haiku Town. Tires squealed as she drove around tight turns. The BMWs were close behind her. The road was narrow and the sun was beginning to set.

With the gangsters’ cars getting closer, the Toyota came up behind an old woman driving slowly. The old woman was hunched over her steering wheel. She was driving only 20 miles per hour and another car was coming in the other lane so Nicola couldn’t pass. She had to slow down.

When she slowed down the first BMW caught up to her. It slammed into the back of their car with a loud crash. Chimmy and Heva were both in the backseat. They covered their heads and yelled, ahhh.

Nicola finally could pass. She went around the old woman, and so did the black BMWs. Nicola drove as fast as possible and soon she approached a red light. “Go,” yelled Chimmy, and Nicola accelerated through the light.

The first BMW tried to follow but a big truck crossed into the intersection and hit it. The truck knocked the first car off the road. The other four BMWs went through the intersection, still chasing the Toyota.

Next, Nicola turned onto Haleakala Highway. As she turned onto the highway, a red motorcycle joined the chase and riding the motorcycle was a giant rat. The Toyota, the four black BMWs and the red motorcycle all went up, up, up towards the top of the volcano.

And as they drove towards the top the sun set and the sky quickly became dark. They all continued driving fast through the darkness, around tight turns with steep drop-offs to the side.

All right, our next version is in the future. Let’s imagine this is happening at a point in the future.

At that time in the future there will be a woman. Her name will Nicola. Her best friends will be Chimmy the monkey and Heva the dog. Together they’ll be treasure seekers.

They’ll be on the Hawaiian island of Maui. And they’ll be chased by gangsters. Nicola will be driving their Toyota as fast as she can and five black BMWs, full of vicious thugs will be chasing them.

Nicola will speed through the twisting roads of Haiku Town. The tires are going to squeal as she drives around tight turns. The road will be narrow and the sun will begin to set. The Toyota will come up behind an old woman driving slowly.

The old woman is gonna be hunched over her steering wheel. (Gonna means going to). She’s going to be driving only 20 miles per hour, and Nicola won’t be able to pass.

She’ll have to slow down. When she slows down the first BMW will catch her. It’ll slam into the back of their car. Chimmy and Heva will both be in the backseat. They’ll cover their heads and yell, ahhh.

Finally, Nicola, will be able to pass. She’ll go around the old woman, and so will the BMWs. Nicola is gonna drive as fast as possible and soon she’ll approach a red light.

“Go,” Chimmy’ll yell and Nicola will accelerate through the light. The first BMW will try to follow but a big truck is gonna hit it and knock it off the road. However, the other four BMWs will continue chasing the Toyota.

Next, Nicola is going to turn onto Haleakala Highway. As she turns onto Haleakala highway, a red motorcycle will join the chase and riding the red motorcycle will be a giant rat.

The Toyota, the four black BMWs and the red motorcycle will all go up, up, up towards the top of the volcano. And as they drive towards the top the sun will set and the sky will quickly become dark.

They’ll continue speeding through the darkness, driving around tight turns with steep drop-offs to their side.

That is the end of our point of view stories for this month. Just listen to these story versions every day. Notice the changes in the verbs, but do not think about grammar rules. Learn it naturally. You’ll get better and better every month.

See you next time. Bye for now.

مشارکت کنندگان در این صفحه

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.