مکالمه

دوره: انگلیسی واقعی را یاد بگیر / فصل: ازدواج / درس 1

مکالمه

توضیح مختصر

در این درس مکالمه ای به زبان انگلیسی در رابطه با یک موضوع جالب و جذاب می‌شنوید.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

سلام ویل، اوضاع چطوره؟

سلام، چه خبرا؟ خبری نیست.

پسر میدونی چیه، حالا که اینجا می‌بینمت، فکر نمیکنم طی حدودا شش هفتهٔ گذشته دیده باشمت.

آره‌

کجا قایم شده بودی؟

نمی‌دونم، به هر حال خیلی وقته ندیده بودمت (مشتاق دیدار)

آره

خب، حالت چطوره؟

آره، اوضاعم خوبه. خب می‌دونی چیه؟ من از زمان عروسیت ندیدمت.

می‌دونم. می‌دونم، می‌خوام همه چیزو درمورد عروسی برات تعریف کنم. باورم نمیشه نتونستی بیای.

آره، می‌دونی چیه، بهت گفتم تنها دلیلی که من نتونستم بیام اینه که داییم داشت تو شرق ازدواج میکرد، به خاطر همین، می‌دونی، من تمام هفته رو نبودم. اما واقعا خیلی ناراحت شدم.

خب، خوب چیزی رو از دست دادی.

آره، آره، می‌دونم. منظورم اینه که ناراحت بودم که نتونستم با همه‌ی دوستامون اونجا باشم. و می دونی، من هرگز شانس ملاقات با خونواده‌ی ایزابل رو نداشتم. به همین خاطر بخاطر از دست دادن این شانس هم ناراحت شدم.

آره، آره، واقعا خیلی خوب بود که همه از اسپانیا اینجا بودن.

آره.

و واقعنم خوش گذشت.

تو و ایزابل قبل از اینکه ازدواج کنید چقدر باهم بودین؟

دو سال.

واو، خدای من، زمان مثل برق و باد میگذره.

آره

می‌دونی، اولین باری که به آگهیِ تو برای هم‌اتاقی جواب داد رو یادمه ، خب..

[میخندد]

شما قانون طلایی رو زیر پا گذاشتین، می‌دونی، میگن قانون هم‌اتاقی‌ها اینه که وقتی هم اتاقیت نقل مکان کرد به خونه‌ت باهاش نخوابی.

درسته

اما خوب پیش رفت.

ارزششو داشت. این بار ارزششو داشت.

آره، خوب پیش رفت. منم خوشحالم که میبینم اینطوره.

کاملاً.

آره. خب، می‌دونی، باید جزئیات رو برام تعریف کنی، می‌دونی، من هیچ عکسی چیزی ندیدم، شاید هنوز عکسا رو از عکاس نگرفتین.

خب، البته که من بی‌صبرانه منتظرم عکسا رو بهت نشون بدم اما آره، یکم وقت داری؟ درباره عروسی بهت میگم.

آره، آره کاملا. میخوام درباره‌ش بشنوم.

خب، خب، عروسی ما همه‌ش به پای خودمون بود. ما تو city hall ازدواج کردیم که آسون بود. [مترجم: city hall یه جای دولتیه تقریبا مثل محضر که از لحاظ فضا برای مهمون‌ها محدوده و معمولا عروس و دوماد نمیتونن تغییری تو دکوراسیون اونجا به‌وجود بیارن] و بعد مراسم واقعیمون تو استرن گرو بود. میدونی کجاست؟

اوه، آره، آره، درست توی خیابون نوزدهم.

همینجا تو سن‌فرانسیسکو.

آره.

زیر درختان چوب‌قرمز.

اوه، باید خیلی زیبا بوده باشه.

آره خیلی خوب بود.

هوا باهاتون راه اومد (مساعد بود)؟

حقیقتش ما یه روز خیلی قشنگ داشتیم که این موضوع تو تابستون‌های سن‌فراسیسکو غیرعادیه.

آره.

خودتم اینو خوب میدونی.

کاملا.

ما برای هوای مه‌آلود برنامه‌ریزی کرده بودیم ولی واقعا هوا خوب بود.

اوه عالیه. پس همه اومدن؟ چون می‌دونم که خانواده‌ش راه طولانی‌ای برای اومدن داشتن.

آره. همشون اومدن. پدرو مادرش، دوستشون، خواهر و برادرش البته، و بهترین دوستش از اسپانیا به نمایندگی از همه‌ی دوستاش اومده بود.

ما میخوایم به زودی بریم اونجا و خانواده‌ و دوستاش رو ببینیم، میدونی، اونایی رو که نتونستن بیان. اما خوب بود که برای عروسی گروهی از خانواده و دوستانش اینجا، سن فرانسیسکو بودن.

عالیه. همسرت اهل کجای اسپانیاست؟

امم، اهل شهر بیلبائوئه.

اوه آره، میدونی، قبلا بهم گفته بود ولی نمیتونم بگم که اسم شهرش رو یادم بود، چون قبلا هیچ‌وقت نشنیده بودم.

آره، درواقع شهر خیلی بزرگیه. یه شهر صنعتیه. یه موزه جدید هم بهش اضافه شده، به همین خاطر مشهورتر شده. اما مدت زیادیه که هست. و شهر بزرگیه. اما احتمالا مشهورترین شهر اسپانیا نیست. آره.

مثل مادرید و بارسلونا.

آره.

خب، آره. اما همه اونها اونجا بودند و برادرش یه شعر عاشقانه قرون وسطایی اسپانیایی خوند. و خیلی خوب بود. و قسمتایی از عروسیمون به زبان اسپانیایی بود، برای کسایی که دوستامون هستن و اینجا اسپانیایی حرف میزنن و همچنین برای دوستان و خانواده‌ش از اسپانیا، آره.

قطعا، آره عالیه. میدونم که اخیرا خیلی تلاش کردی زبان اسپانیایی رو یاد بگیری.

ویل: آره سعی کردم… خب، میدونی، من وقتی شیلی بودم خیلی اسپانیایی یاد گرفتم ولی اما الان چیزای بیشتری با همسرم یاد میگیرم.

اوه عالیه. آره، چون تنها راه برای اینکه بهش مسلط (سلیس) شی اینکه که تقریبا هر روز ازش استفاده میکنی.

کاملا. آره.

بنابراین مطمئنم پدرش از اینکه تو با دخترش ازدواج کردی خوشحال بود. به گمونم همینطوره.

من فکر میکنم شاید خونواده‌ش خیلی سنتی و با طرز فکر قدیمی باشن؟ یا..

درواقع اونا از آمریکایی‌ها طرقی‌خواه‌تر (مدرن‌تر) هستند. راستش آمریکایی‌ها به نظر میاد بیشتر به عروسی توی کلیسا و این چیزا علاقمند باشن. عروسی ما عروسی خیلی اروپایی‌ای بود. اونا اونقدری که مردم فکر میکنن مذهبی نیستن. آمریکایی‌ها خیلی مذهبین.

درسته.

آره. بنابراین اونا هرکاری ما کردیم رو دوست داشتن و خیلی بهمون خوش گذشت. آره. عالیه.

آره، خب من باید زودتر برم.

اوکی، خب، ویل بیا یه وقتی همین زودی به صرف نوشیدنی همو ببینیم، خیلی زمان زیادی گذشته (از وقتی باهم وقت نگذروندیم).

خوبه.

باشه، به زودی باهات صحبت میکنم.

خب، خداحافظ (به اسپانیایی)

خداحافظ.

متن انگلیسی درس

Hey, Will, how’s it goin’?

Hey, what’s goin’ on? Not a lot.

Man, I don’t, you know what, now that I see you right here, I don’t think I’ve seen you in probably like six weeks.

Yeah.

Where you been hidin’?

I don’t know, long time no see though.

[laugh] Yeah.

How, how have you been?

Yeah, I’m doin’ really well. I, I don’t th-…you know what, I haven’t seen you since your wedding.

I know. I know, I want to, uh, I want to tell you all about it. I can’t believe you didn’t make it.

Yeah, you know what, I told you the only reason I didn’t make it is because my uncle was getting married back east. So, y’know, I was gone the entire week. But I was super bummed about it.

Well you missed a good one.

yeah, yeah, I know. I mean I was bummed that I couldn’t be there with all our friends. And, y’know, I’d never had a chance to meet Isabelle’s family. So, y’know, I’m really bummed that I missed that, too.

Yeah, yeah, it was really nice having everybody out here from Spain.

Yeah.

And, we had a good time.

How long had you, how long were you and Isabelle together before you guys got married?

Two years.

Wow, oh my god, time flies.

Yeah.

I remember that, y’know, when she first, uh, answered the ad you had for a roommate, so…

[laugh]

you guys broke the golden rule, y’know, as far as roommates go, which is don’t sleep with your roommates when they move in.

That’s right.

[laugh] But it’s all worked out.

It was worth it. It was worth it this time.

Yeah, it’s all worked out. So I’m glad to see that, y’know.

Absolutely.

Yeah. So, uh, y’know, you’ll have to give me some details on, y’know, I, I haven’t seen any of the pictures or anything, I don’t, maybe you didn’t get them back yet from the photographer.

Well I can’t wait to, uh, show you the pictures, of course, but, uh, yeah, do you have a second? I’ll tell you about the wedding.

Yeah, yeah, totally. I wanna hear about it.

Alright, well, we had kind of a, uh, do-it-yourself wedding. We, um, got married at, uh, City Hall which was easy. And then we had our real ceremony at Stern Grove. You know where that is?

Oh yeah, yeah, yeah, right on 19th.

Here in San Francisco.

Yeah.

Underneath the redwood trees.

Oh, it must have been beautiful.

It was very nice.

Did the weather cooperate?

Actually we, uh, had a really beautiful day which is very unusual for summertime in, uh, San Francisco.

Yeah.

As you well know.

Totally.

We were planning on fog but we had really nice weather.

Oh that’s great. So everyone made it in okay? Because I know that, uh, her family had a long way to come.

Yeah. They, uh, they all made it. Her mom and dad, uh, their friend, uh, her brother and sister, of course, and, uh, her best friend from Spain came to represent all her, all her friends…

We’re gonna go there, uh, soon and we’re gonna see her, uh, family and friends, y’know, th-, who couldn’t make it. But it was nice to have a group of her family and friends here in San Francisco for the wedding.

Oh that’s great. How, what, where is she from in Spain?

Um, she’s from Bilbao.

Oh yeah, y’know, she told me that before but I can’t say that, y’know, I could recall the actual town ‘cause I’d never heard of it before.

Yeah, it’s actually a very large city. Uh, it’s an industrial city. And it’s, uh, got uh, a new museum so it’s become more famous. But, uh, it’s been there a long time.

And it’s a big city. But it’s not one of the most, um, uh, known cities in Spain perhaps…

Yeah.

like Madrid and Barcelona.

Yeah.

So, uh, yeah. But they were all there and, uh, her brother, uh, read a medieval Spanish love poem, uh. And, uh, that was really nice. And, uh, parts of our wedding were in Spanish, uh, for the people, um, you know our friends here who, uh, um, speak Spanish and also, uh, y’know, for her friends and family from Spain, yeah.

Sure, yeah that’s great. I know that you’ve been trying to learn a lot of Spanish lately.

Yes I have, yes I have…well, y’know, I learned a lot of Spanish when I was in Chili but I’m learning a lot more with her now.

Oh that’s great. Yeah, because the only way you’re gonna really, uh, y’know, get more fluent in it is to use it pretty much every day.

Absolutely. Yeah.

So, uh, I bet her father was happy to see that you made an honest woman of her.

[laugh] I guess, I guess so, yeah.

I would imagine that, uh, maybe her, was her family pretty traditional and old-fashioned? Or…

Uh, no actually they’re more, um, uh, progressive in a way than, uh, Americans are. Americans actually, it seems, uh, are more into the church wedding and everything. We had a, uh, um, we had a very, uh, European wedding. They’re not as, uh, religious as people think. Americans are pretty religious.

That’s true.

Yes. So, uh, they, uh, they loved everything we did and, uh, it was a really good time. Yeah.

That’s great.

Yeah, so, uh, I gotta run.

Okay, well, uh, Will let’s get together for drinks sometime soon, it’s been too long.

Sounds good.

Alright, I’ll talk to you soon.

Alright, ciao.

Bye.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.