سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
در این درس لغات مهم استفاده شده در درسنامهی اصلی برای شما به طور مفصل توضیح داده میشود.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
درس واژگان گروه موسیقی “grateful dead”
سلام و خوشاومدین به درس واژگان مکالمهی the grateful dead. تو این مکالمه جو داره درمورد یکی از دوستاش به نام تیم صحبت میکنه که تو فکر نوشتن کتابه. کتابش درمورد تجربههاییه که تو شهر به شهر دنبال کردن گریتفول دد تو تورهای مختلف به دست آورده. بعدش مکالمه با حرفهای جو درمورد تجربههای دنبال کردن گریتفول دد ادامه پیدا میکنه.
خب، بریم شروع کنیم.
جو مکالمه رو شروع میکنه با گفتن: سلام، وقتی بیرون بودم تیم زنگ زد؟ وقتی که بیرون بودم. این یعنی. یا حرفی که جو داره میزنه یعنی وقتی اینجا نبودم. وقتی بیرون بودم. برای مثال: وقتی رسیدم خونه جو بهم گفت که وقتی من بیرون بودم شام رو درست کرده. وقتی بیرون بودم. و بعد من میگم: نه، نزد، چطور؟ و جو میگه: خب، گفت یه ایدهای داره که میخواد باهام درمیون بذاره.
میخواست باهام درمیون بذاره. این یعنی میخواست درموردش بهم بگه. یه ایدهای داشت که میخواست بهم بگه. برای مثال: ای جی یه ایدهای درمورد آموزش داشت که میخواست با من درمیون بذاره. میخواست بامن درمیون بذاره.
بعد جو میگه: خب، فکر کردم شاید زنگ زده باشه.
figured یعنی فکر کردم.
و بعد من میگم: ایدهی چی؟ و جو میگه: خب، راستش تو فکر اینه که یه کتاب درمورد وقتایی که با گریتفول دد تو جاده گذرونده بنویسه. on the road یعنی درحال سفر کردن. برای مثال: من به زودی دارم به آفریقا سفر میکنم. برای زدن به دل جاده خیلی هیجان زدهم. on the road. گریتفول دد. یه گروه راک اند رول آمریکاییه. یه مثال با استفاده از گیتفول دد میزنم: گروه موردعلاقهی جو گریتفول دده. او عاشق موزیکاشونه. گریتفول دد.
و بعد من میگم: اوه، این یه موضوع عالی برای کتابه. موضوع عالی یعنی ایدهی خوبی برای کتابه.
و ادامه میدم: میدونی، هروقت که تو در مورد گریتفول دد حرف میزنی، من سراپا گوش میشم. این یعنی گوش میدم. سراپا گوشم. برای مثال: وقتی معلم حرف میزد دانشآموزان سراپا گوش بودند. سراپا گوش بودن. و بعد جو میگه: آره، یعنی، وقتی به سالهایی که دنبالشون میکردم نگاه میکنم (فکر میکنم). look back on. این یعنی فکر کردن درمورد یه چیزی که اتفاق افتاده. به عقب نگاه کردن. برای مثال: نگاه کردن (فکر کردن) به روزایی که تو تایلند زندگی میکردم برام خوشاینده. به عقب نگاه کردن.
و بعد جو میگه: خدایا. همهی جاها دنبالشون بودم. یا داره میگه: همهجا دنبالشون بودم. اما فکر کنم اون یکی از چیزایی بود که بیشتر از همه تو زندگیم بهم خوش گذشت. و بعد من میگم: میتونم تصورش کنم.
حرفی که دارم میزنم اینه که: باور میکنم. میتونم باور کنم.
و جو میگه: یعنی، میدونی، اولا.
یا اول از همه.
میدونی، اون گروه مورد علاقمه. و من میگم: درسته و جو میگه: و دوما چیزی که من رو علاقمند کرد این سفر کردنه بود، گروهی از مردم همهجا دنبالشون میکردند.
من رو علاقمند کرد. این یعنی. چیزی که جو داره میگه اینه که:. من رو به چیزی علاقمند کرد.
واقعا من رو علاقمند کرد. باعث شد علاقمند بشم.
و جو میگه: یه جورایی شبیه بازار محلی بود، bazaar در اینجا یه نوع بازار سیاره که یه سری کالا یا خدمات معاوضه میشن یا به فروش میرن.
و بعد من میگم: هوم. و جو میگه: میدونی. و دوباره من میگم اوهوم. بعد جو میگه: و. و بعد من میگم خب، این قطعا یه خردهفرهنگ تو آمریکاست. خرده فرهنگ بخش کوچکی از یه گروه بزرگه.
و جو میگه: او آره آره، منظورم اینه که بعضی از آدما حتی بهش میگن فرقه. و بعد میخنده و میگه: میدونی..
فرقه. به گروهی از مردم گفته میشه که اعتقاد قویای به یه چیزی دارن.
و بعد من میخندم. و جو میگه: و تو اون زمان خیلی منحصر به فرد بود. unique یعنی متفاوت.
ادامه میده میگه: میدونی. چون چیزی شبیه بهش وجود نداشت. یعنی این هیپیها رو میدیدی که با ماشین میرن اینور اونور. اینجا واژهی hippie یا hippies شخص یا اشخاصی هستن که موهای بلندی دارن. خب، درواقع، این نیست که فقط همشون موهاشون بلند باشه.
هیپیها معمولا به جنگ اعتقادی ندارن. خواهان صلح هستند. جان لنن از گروه بیتلها یه هیپی بود. هیپی.
و جو ادامه میده میگه: یعنی همهی این هیپیها به اینور اونور رانندگی میکردند و از شهری به شهر دیگه گروه رو دنبال میکردن. و میدونی، وقتی تو جاده از یه جایی به جای بعدی رانندگی میکنی، همون آدمای یکسان رو میبینی. همون ماشینهای یکسان رو میبینی، فولکسواگنها رو. vw. این مخفف کلمهی Volkswagen هستش. بنابراین Volkswagen bus یه اتوبوس کوچیک آلمانیه.
و جو میگه: و میدونی، مردم همدیگه رو حمایت (تامین) میکردن. supported یعنی پول درآوردن.
و میگه: با فروش چیزهایی تو پارکینگ خیلی از کنسرتها. و من میگم: اهوم. و بعد جو میگه: مثلا خیلی از مردم دوست داشتن زیورآلات بسازن و بفروشن. خیلی از مردم لباسایی که تولید میکردند رو میفروختند. یه چیز دیگهای که بین مردم محبوب بود. amongst یعنی with.
و در ادامه میگه: این بود که آبجو بفروشن یا غذا درست کنن بفروشن. و این کاریه که منم بارها کردم. ساندویچ درست میکردم.
ساندویچ به دو تکه نان با غذا بینش هست. این چیزیه که معمولا تو کشورهای غربی خورده میشه.
و بعد جو میگه: یا برای پرداخت هزینهی بلیطها آبجو میفروختم. defray یعنی پول دادن برای چیزی. پرداخت کردن. یه مثال برای defray میشه: من برای پرداخت هزینهی ماشینم تو یه کافه کار گیر آوردم. پرداخت کردن.
و بعد میگم: آها. و جو میگه: چون میتونست یکم پرهزینه بشه، میدونی. و بعد من میگم: درسته. و جو میگه: اما میدونی، چیز دیگهای که عجیب بود این بود که سیرک بزرگی وجود داشت.
circus گروهی از اجراکنندهها یا هنرمندان هستند.
میگه: سیرک بزرگی بودن که در اصل سفر میکردن.
essentially یا اساسا.
و گروه رو دنبال میکردن. و همشون هیپیها بودند. آدمایی با موها و ریشای بلند و.
bread به مویی که تو قسمت دو طرف صورت مردا و همچنین چونهشون رشد میکنه گفته میشه.
بنابراین جو میگه: و میدونی. واقعا بعضی اوقات آدمایی بودند که انگار چند روز حموم نکرده بودند. showered. یا بدنشون رو روزها تمیز نکرده بودند. clean their bodies.
و جو گفت: چون مشغول سفر کردن با، میدونی. و بعد من میگم: آره. و جو میگه: با گروه بودند. و من میگم: آره. و جو میگه چون، مخصوصا در طول تابستون.
یا حتی بیشتر در طول تابستون. تو محوطهی اردوگاه میموندیم، میدونی؟
اردوگاه جاییه که تو چادر تو جنگل میخوابیدم.
و جو میگه: پس اونجا کمپ میکنی و ممکنه دوش نگیرند، میدونی.. و بعد میگم: درسته. و میخندم. و جو میگه: یادمه بارها موهام رو زیر شیرآب تو روشویی دستشویی شستم.
شیرآب بخش فلزی سینکه (روشویی) که آب ازش میاد بیرون.
و جو میگه: یا میدونی، زیر شلنگی چیزی. و میخنده.
hose از لاستیک ساخته میشه و معمولا بیرون از خانه برای آب دادن گیاهان استفاده میشه.
و بعد میخندم. و جو میگه: و یکی کنارم بود تا کمکم کنه چون موهای بلندی داشتم. و من دوباره میخندم. و جو میگه: وای پسر، و چیز دیگه اینه که از یه جایی به جای دیگه سفر میکنی. travel around یعنی از یه مکانی به مکان دیگه رفتن. travel around. برای مثال: وقتی برای اولین بار به یه کشوری میرم دوست ندارم تو یه مکان بمونم.. ترجیح میدم از جایی به جای دیگه برم.
و جو میگه: و گاهی به این شهرای کوچیک سنتی میرفتیم. conservative یعنی آدمایی که دوست ندارن تغییر کنن. بنابراین تو این شهرها آدمایی هستد که دوست ندارن تغییر کنن.
و جو میگه: و میتونی تصور کنی.
یا میتونی فکرش رو بکنی.
از زاویه دید اونا چطوره.
بنابراین داره مگه میتونی تصور کنی یا میتونی فکرش رو بکنی از نظر اونا چطوره. یا از دید اونا. از چیزی که اونا داشتن میدیدن. زاویه دید اونا.
و بعد جو میگه:یعنی اونا آدمایی رو میبینن که اصلا شبیه خودشون نیستن. یعنی. و بعد من میگم درسته. و جو میگه: اونا همشون ظاهری آراسته دارن. clean cut یعنی موهای کوتاه دارن و خوب لباس پوشیدن. آراسته. برای مثال: دریک قبلا ظاهری آراسته داشت اما الان موهای بلند داره. آراسته.
و جو میگه: آدمایی که تو این شهر زندگی میکنن. و بعد یه سری آدم هستن که شبیه کولیهای سنت شکن هستن..
pack یعنی گروه. یه گروهی از مردم. کولیهای سنت شکن. به هنرمندان سیار گفت میشه.
و بعد من میگه: آها. و جو میگه: که تو شهر سفر میکنن. و بعد من میگم: آره. توصیف خوبیه.
یا: راه خوبی برای گفتنشه.
و جو میگه: میدونی، خب، میدونی خیلی وقتا پلیسهای شهر اذیت میکردن. پلیسها. cops پلیسها هستند. یه مثال برای cops میزنم: پلیسها سارق بانک رو دستگیر کردند. پلیسها. و hassle یعنی اذیت کردن.
و جو میگه: میدونی. و من میگم: او، مطمئنم. و بعد جو میگه: بدون هیچدلیل خاصی، میدونی. و بعد من میگم: آره. و جو میگه: فکر کنم خیلی زود قضاوت میکردن. اینجا suddenly یعنی سریعا. سریعا قضاوت کردن. از ظاهر قضاوت کردن. این اصطلاح یعنی بدون اینکه اطلاعاتی داشته باشی تصمیم بگیری. سریع قضاوت کردن. برای مثال: سارا همیشه زود قضاوت میکنه/پیش داوری میکنه.
او قبل از اینکه همهی اطلاعات رو درمورد یه چیز بدونه تصمیم میگیره. پیش داوری میکنه.
و جو میگه: درمورد کاری که داری میکنی. چون با اونا فرق داری، میدونی. اونا کاملا.
یا اونا تماما.
داشتن از رو ظاهر قضاوت میکردن.
از رو ظاهر قضاوت کردن. این یعنی از روی ظاهر یه چیزی تصمیم بگیری که اون چیز چیه. از رو ظاهر تصمیم گرفتن. برای مثال: وقتی ۱۴ سالم بود یه دوستی با موهای بنفش داشتم. وقتی مامانم دیدش ازش خوشش نیومد. من بهش گفتم که داره از رو ظاهرش قضاوت میکنه چون اصلا نمیشناختش. از رو ظاهر کسی/چیزی قضاوت کردن.
و بعد میگم: درسته. و جو میگه: خب، آره، اما، وای خدای من، میدونی. وقتی به اون دوران فکر میکنم [میفهمم] با آدمای زیادی ملاقات کردم. منظورم اینه که گاهی یکی رو میدیدم. و فرض کنیم تو کانزاس میدیدمش، مرکز کشور، خب؟
منظور از کشور آمریکاست. او یه نفر رو تو مرکز آمریکا ملاقات میکرد. کانزاس ایالتی در مرکز آمریکاست.
و بعد من گفتم: آها. و جو میگه: و بعد یه سال یا دو سال بعد من تو سیاتل بودم. سیاتل شهری تو شمال غربی ایالتی به نام واشنگتنه.
و بعد جو میگه: و با همون آدما برخورد میکردم، همون آدم. برخورد کردن. این یعنی دیدن کسی به صورت غیرمنتظره. برخورد کردن. برای مثال: وقتی به دیدن خونوادهم میرم معمولا با عموم برخورد میکنم چون تو همون شهر زندگی میکنه. برخورد کردن/تصادفا ملاقات کردن.
و بعد میگم: وای خدایا، چه دنیای کوچیکیه، نه؟
دنیای خیلی کوچیکیه. یا دنیا خیلی کوچیکه. دنیای کوچیکیه. این وقتی معنی داره که یکی که میشناسی رو تو یه مکانی که انتظارشو نداشتی ببینی. دنیای کوچیکیه. برای مثال: یه بار جو در نیویورک بود و دخترعموش رو تو قطار دید. بعد بهش گفت: وای، چه دنیای کوچیکیه.
و جو میگه: آره، میدونم. ولی اینم یه چیز عالی دیگه بود. مثلا من کلی آدم رو دیدم و با خیلی از اونا دوستای خوبی شدیم. بعضی از این آدما تا به امروز نزدیکترین دوستای من هستن، مثل تیم. میدونی؟ و بعد میگم: آره. و جو میگه، بنابراین این چیزی بود که.
یا خیلی حیرت انگیزه.
که شبیه یه اجتماعه، میدونی.
community اینجا یعنی گروهی از مردم که باهم زندگی و سفر میکنند.
و بعد میگم: منم میخواستم همینو بگم، بنظر میاد تجربهی صمیمانهای بوده. too یعنی همچنین. پس داشتم میگفتم همچنین. تجربهی صمیمانه. این چیزیه که باعث میشه مردم نزدیکتر بشن. تجربهی صمیمانه. برای مثال: وقتی مادرم بچه بودم و مادرم برام داستان میخوند، این تجربه تجربهی صمیمانهای بود. تجربهی صمیمانه.
بعد جو میگه: اوه، آره، کاملا. باحاله، اگه طرفدار گریتفول دد باشی و یه طرفدار دیگه رو ببینی. طرفدار گریتفول دد. این به طرفدارای گروه موسیقی گریتفول دد گفته میشه. یا کسی که موزیکهای گروه گریتفول دد رو دوست داره. یه مثال برای deadhead میزنم: گروه موردعلاقهی جو گریتفول دد هستش. او طرفدار گریتفول دده.
طرفدار گریتفول دد.
و جو میگه: یه زبان مخفیای وجود داره که صحبت میشه. چیزی که جو داره درمورد زبان مخفی میگه اینه که. یه زبان صحبت نشده یا زبانی که صحبت نمیشه چون یه چیزیه که فقط طرفداران گریتفول درکش میکنن.
و بعد میخندم. و بعد جو میگه: میدونی. عجیبه. یا میگه غیرقابل باوره.
و جو میگه: و میدونی طرفدارها خیلی متعصب بودن. پس چیزی که داره میگه اینه که طرفدارای متعصبی بودن. طرفدارای متعصب. به آدمایی گفته میشه که واقعا یه چیزی رو دوست دارن.
پس اونا، طرفدارِ متعصبِ چیزهایی هستند که دوست دارند. برای مثال: تام طرفدار متعصب فوتباله. او خیلی فوتبال رو دوست داره. طرفدار متعصب. یا تو این مثال: طرفدار متعصب.
و جو میگه: یعنی، میدونی، تعداد زیادی از طرفداران گریتفول دد. تنها موزیکی که بهش گوش میدادن موزیکهای گریتفول دد بود. و بعد من میگم: وا. الان میفهمم چرا مردم میگفتن یکم فرقهای بوده.
و دارم میگم که شبیه فرقه بوده.
و جو میگه: آره، کاملا. و بعد میگم: خب، فکر میکنی که تیم واقعا نوشتن کتابش رو به انجام برسونه؟
انجام دادن. کاری رو انجام دادن. این یعنی انجام دادن کاری. کاری رو انجام دادن. برای مثال: فکر نمیکنم گِرگ ساخت خونه رو انجام بده. او خیلی سرش شلوغه.
انجام دادن.
و جو میگه: نمیدونم، منم مثل تو نمیدونم.
منم مثل تو نمیدونم. این یعنی نمیدونم. برای مثال: از مادرم پرسیدم پدرم چه ساعتی خونه میاد و او گفت: منم مثل تو نمیدونم. او هرشب ساعات مختلفی میاد خونه. منم مثل تو نمیدونم. و بعد جو میگه: میدونی، اون گاهی اوقات آدمیه که جا میزنه. flake. کسی که میگه یه کاری رو انجام میده اما تصمیم میگیره که اون کارو نکنه. کسی که شونه خالی میکنه. برای مثال: لیندزی آدمیه که جا میزنه. او بهم گفت باهام میاد فرانسه اما بعدا سفر رو کنسل کرد. flake.
و بعد من مکالمه رو با گفتن : آره، میدونم. تموم میکنم. خب، فقط میخواستم به این نکته اشاره کنم که تو این مکالمه و تو مکالمات دیگه شما کلمات زیادی رو میشنوید که کوتاه شدند. مثالی از این مکالمه میزنم: might’ve. might’ve مخفف might have هستش. یه مثال برای might have یا might’ve میزنم: فکر کردم که ممکنه زنگ بزنه. کلمهی دیگهای که تو این مکالمه مخفف شده em هستش، که مخفف them هستش. برای مثال: من همهجا دنبالشون کردم. یه کلمهی دیگه که کوتاه شده y’know هست، y’know مخفف you know هستش.
برای مثال: میدونی، اون گروه مورد علاقه منه. و بعد drivin. drivin مخفف driving هستش. برای مثال: ماشینهای یکسانی رو درحال رانندگی میدید. همچنین uh و um رو زیاد میشنوید. اینا صرفا مکثها یا وقفههای مکالمه هستند. آدمها گاها زمانی که دارن سعی میکنن فکر کنن چیزی بگن اینا رو میگن. اینا پرکنندهی مکث هستند یا درواقع معنیای ندارند. همچنین اصطلاحات عامیانهای مثل «آره» میشنوی، آره.
این حالت معمولی یا غیررسمی yes هستش. همچنین تعداد زیادی از کلمات دیگه هستند که زیاد خواهید شنید که صرفا پرکنندهی مکث هستند یا درواقع معنیای ندارند. بنابراین تو مکالمه بهش نیازی نیست. یه سری مثال براش از همین مکالمه میزنم: هی، خب، ، اوه، مثلا، اما، منظورم اینه که، خب، درواقع، میدونی، مثلا، چنین. همچنین کلماتی وجود داره که وقتی دارم با جو موافقت میکنم یا اون داره با من موافقت میکنه گفته میشه. یه سریاشون عبارتند از: درسته، اوهوم، آها، آره. یه سری کلمات دیگه هستند که برای ابراز احساسات هستند: باورم نمیشه. برای مثال، یا اگه بخوام از همین مکالمه براش مثال بزنم میگم: خدایا، وای پسر، وای خدای من، وای خدایا، وای.
خب، اینم پایان درس واژگان مکالمهی “گریتفول دد” هستش. پس حتما درک اساسی از واژگان داشته باشید و اگه لازمه برگردید عقب. چندبار بهش گوش بدید. زیادی نگران نشید. حتما در حالت ریلکسی باشید و این کار رو انجام بدید، همونطور که همیشه میگم. و بعد وقتی که آماده بودید برید سراغ داستان کوتاه.
خب، دفعهی بعد میبینمتون. خدانگهدار.
متن انگلیسی درس
Grateful Dead Vocabulary Lesson
Hello and welcome to the vocabulary lesson for the conversation “The Grateful Dead.” In this conversation Joe is talking about a friend of his named Tim who is thinking about writing a book. The book would be about his experiences following the Grateful Dead from city to city during some of their different tours. The conversation then goes on to include Joe talking about some of his experiences following the Grateful Dead.
Alright, so let’s begin.
Joe starts off the conversation by saying, “Hey, did Tim call while I was out?” While I was out. This means.. Or what Joe is saying here is, when I was not there. While I was out. For example: When I got home, Joe told me that he cooked dinner while I was out. While I was out.
And then I go on to say, “No, he didn’t, why?” And Joe says, “Well, he told me he had an idea he wanted to run by me.”
Wanted to run by me. What this means is, wanted to tell me about. He had an idea he wanted to tell me about. For example: AJ had an idea about teaching that he wanted to run by me. Wanted to run by me.
So Joe goes on to say, “So, uh, I figured he might’ve called.”
Figured means thought.
And then I say, “What, what’s the idea?” And Joe says, “Uh, well, he’s actually thinking about writing a book about, uh, the time he spent on the road with the Grateful Dead.” On the road means traveling. For example: I am going traveling in Africa soon. I am excited to go on the road. On the road. The Grateful Dead. This is an American rock and roll band. An example using the Grateful Dead would be: Joe’s favorite band is the Grateful Dead. He loves their music. The Grateful Dead.
And then I say, “Oh, that would be a great topic for a book.”
Great topic means good idea for a book.
And I go on to say, “You know, whenever you speak to me about the Grateful Dead, I’m all ears.” I’m all ears. What this means is, I am listening or I listen. I’m all ears. For example: When the teacher spoke, the students were all ears. I’m all ears, or all ears.
And then Joe says, “Yeah, I mean, I, when I look back on the years I spent following them around.” Look back on. What this means is to think about something that has happened. Look back on. For example: It is fun to look back on the days I lived in Thailand. Look back on.
And Joe goes on to say, “jeez, I, I followed ‘em all over the place.” Or what he’s saying is, I followed them everywhere.
“But, I mean, that was some of the most fun I’ve ever had in my life I think.” And then I say, “I can imagine.”
What I’m saying is, I can believe that. I can believe.
And Joe says, “I mean, y’know, first off.”
Or first of all.
“y’know, they’re my favorite band.” And I say, “Right.” And Joe says, “And, uh, second, the other thing that really drew me to the scene was the fact that there was just this traveling, uh, group of people that followed them everywhere.”
Drew me to the scene. What this means. What Joe is saying here is, it made me interested in something.
Really drew me to the scene. Made me interested.
And Joe goes on to say, “It was like, almost like a bazaar sort of…” Bazaar is… in this case, is a traveling marketplace where goods and services were exchanged or sold.
And then I say, “Mm-huh.” And Joe says, “y’know.” And I say again, “mm-huh.” Then Joe says, “and.” And then I say, “Well, it’s definitely a subculture of America.” Subculture is a small part of a large group.
And Joe says, “Oh yeah, yeah, I mean some people even called it a cult.” And then he laughs and says, “y’know…”
A cult. This is a group of people who have strong beliefs about something.
And then I laugh. And Joe says, “And, uh, it was so unique at the time.” Unique meaning different.
He goes on to say, “uh, y’know. Because there really wasn’t anything else like it. I mean you had all these hippies driving around.”
Now a hippie, or hippies, is a person, or people, with long hair. Well, actually, it’s not all people with long hair.
Usually hippies don’t believe in war. They want peace. John Lennon of the Beatles was a hippie. Hippie.
And Joe goes on to say, “I mean you had all these hippies driving around, following the band from city to city. And, uh, y’know, when you’re on the road driving from one place to the next, you’d see the same people. You’d see the same cars, all these VW buses drivin’.” VW. This is short for Volkswagen. So a Volkswagen bus is a small German made bus.
And Joe goes on to say, “and, uh, y’know, uh, people supported themselves.” Supported means made money.
And he says, “uh, by, uh, selling things in the parking lots at the concerts.” And I say, “Mm-huh.” And then Joe says, “Like, a lot of people would like make jewelry and sell it. A lot of people would sell, uh, clothes that they made, um. Another, uh, favorite amongst people was to.” Amongst means with.
And he goes on to say, “uh, just, uh, sell beer or to make food. And that’s what I actually did a lot of the times. I’d make sandwiches.”
A sandwich is two pieces of bread with food in between. This is something that is commonly eaten in western countries.
And then Joe goes on to say, “or I’d sell beer in order to help, y’know, defray the cost of the tickets.” Defray means to pay for. Defray. An example of defray is: I got a job at the café to help defray the cost of my car. Defray.
And then I say, “Uh-huh.” And Joe says, “Because it could get a little expensive, y’know.” And then I say, “Right.” And Joe says, “But, y’know, the other strange thing is that you’d have this, like large circus.”
A circus is a group of performers or artists.
So he says, “you’d have this large circus traveling essentially.”
Essentially or basically.
“following the band. And it was all these, like, hippies. People with like really long hair and beards and.”
A beard is hair that grows down the sides of a man’s face and also across the chin of a man’s face.
So Joe goes on to say, “and like, y’know. Really sometimes like people who hadn’t like showered for days.”
Showered. Or cleaned their body for days. Clean their bodies.
And Joe sayd, “Because they were just traveling with the, y’know….” And then I say, “Yeah.” And Joe says, “around, following the band.” And I say, “Yeah.” And Joe says, “Because, you know, especially during the summer.”
Or, even more during the summer.
“you’d just stay at campgrounds, y’know?”
A campground is a place to sleep in a tent in the woods.
And Joe goes on to say, “So you’d camp and they might not have a shower, y’know….” And then I say, “Right.” And I laugh. And Joe says, “I remember like, so many times washing my hair, like, under a, y’know, a faucet in a sink of a bathroom.”
A faucet is the metal part of a sink where the water comes out.
And Joe goes on to say, “Or, y’know, under a hose somewhere.” And he laughs.
A hose is made from rubber and it’s usually used outside to water plants.
And then I just laugh. And Joe says, “And having someone help me because, y’know, I had the long hair.” And I laugh again. And Joe says, “Oh man, and, uh, y’know the other thing is, you’d travel around.”
Travel around means to go from one place to another place. Travel around. For example, when I go to a country for the first time, I do not like to stay in one place. I prefer to travel around.
And Joe goes on to say, “And sometimes be driving through these really small conservative towns.” Conservative means people who do not like change. So these towns have people in them who do not like change.
And Joe goes on to say, “and you can just imagine.”
Or you can just think.
“what it must have been like from their standpoint.”
So what he’s saying is you can imagine, or you can think what it must have been like from their eyes. Or from their view. From what they were seeing. Their standpoint.
And then Joe says, “I mean they see these people who don’t look anything like them. I mean….” And then I say, “Right.” And Joe says, “they’re all clean-cut looking.” Clean-cut means having short hair and being dressed nicely. Clean-cut. For example: Derrick used to be clean-cut but now he has long hair. Clean-cut.
And Joe goes on to say, “these people who live in this town. And then you have this pack of like, looks like bohemian gypsies…”
Pack is just a group. A group of people. Bohemian gypsies. These are traveling artists. Bohemian gypsies.
And then I say, “Uh-huh.” And Joe says, “traveling through town.” And then I say, “Yeah, that’s a good description.”
Or that’s a good way to say it.
And Joe says, “Y’know, so, y’know a lot of the times the cops in the town would hassle you.” Cops. Cops are police. An example of cops would be: The cops caught the bank robber. Cops. And hassle means to bother.
And Joe says, “Y’know….” And I say, “Oh, I’m sure.” And then Joe says, “for no good reason, y’know.” And then I say, “Yeah.” And Joe says, “I think that they would just suddenly jump to conclusions.” So suddenly means quickly. Quickly jump to conclusions about. Jump to conclusions. This means to decide something without knowing about it. Jump to conclusions. For example: Sara always jumps to conclusions.
She makes decisions before learning all the information about something. Jump to conclusions.
And Joe goes on to say, “about, y’know, what you were doing. Because you look different than them, y’know. They were totally.”
Or they were completely.
“like judging the book by its cover.”
Judging the book by its cover. This means deciding what something is like by how it looks. Judging the book by its cover. For example: When I was 14 years old I had a friend with purple hair. When my mom saw him she did not like him. I told her that she was just judging the book by its cover because she did not even know him. Judging the book by its cover.
And then I say, “Right.” And Joe says, “So, um, yeah but, oh my gosh, y’know. When I look back on those times, I just met so many people. I mean sometimes I would meet somebody. And like, say the middle of the country like Kansas, right?”
Country meaning America. He’d meet someone in the middle of America. Kansas is a state in the middle of America.
And then I said, “Uh-huh.” And Joe says, “And then, like, a year or two later, I’d be, say, in Seattle.” Seattle is a city in the northwestern state called Washington.
And Joe goes on to say, “And I’d run into the same people…the same person.” Run into. This means to unexpectedly see someone. Run into. For example: When I visit my parents I usually run into my uncle because he lives in the same town. Run into.
And then I say, “Oh my god, it’s such a small world, huh?”
It’s such a small world. Or it’s a very small world. It’s a small world. This means when you are surprised to see another person you know at a place that you did not expect to see them. It’s a small world. For example: One time Joe was in New York and he saw his cousin on the train. Then he said to her, “Wow, it’s a small world.”
And Joe says, “Yeah, I know. But that was another great thing. Like I met so many people and became such good friends with so many of those people. They’re, some of these people are like my closest friends to this day, like Tim. Y’know?.” And then I say, “Yeah.” And Joe says, “So it was really something that.”
Or really amazing.
“that, uh, it was like a community, y’know.”
Community here means a group of people living and traveling together.
And then I say, “I was going to say, too, it’s a very, it sounds like it was a very bonding experience.” Too, meaning also. So, I was going to say also. Bonding experience. This is something that makes people become closer. Bonding experience. For example: When my mom used to read stories to me when I was a child, it was a bonding experience. Bonding experience.
Then Joe says, “Oh, yeah, totally. Like it’s funny, if you’re a deadhead and you meet another deadhead.”
Deadhead. This is a fan of the music band the Grateful Dead. Or it’s someone who likes the music band the Grateful Dead. An example of deadhead is: Joe’s favorite band is the Grateful Dead. He is a deadhead.
Deadhead.
And Joe goes on to say, “it’s like. There’s just like, uh, almost, a hidden language that you speak.” What Joe is talking about with hidden languages. an unspoken language or language that is not spoken because there is an understanding between deadheads.
And then I just laugh. And then Joe says, “Y’know, it’s crazy.” Or he’s saying, it’s unbelievable.
And Joe goes on to say, “And, y’know, the, the, the fans were such rabid fans.” So what he’s saying is they were very rabid fans. Rabid fans. These are people who really like something.
So they are rabid fans of whatever they like. For example: My friend Tom is a rabid football fan. He really likes football. Rabid fans. Or, in this example, rabid fan.
And Joe says, “I mean, y’know, a lot of deadheads. The only music they would listen to was the music of the Grateful Dead.” And then I say, “Wow. I could see why people would think that was a bit cultish.”
And what I’m saying is that that was like a cult.
Joe says, “Yeah, totally.” And then I say, “Well, do you think that, um, Tim will actually follow through with writing this book?”
Follow through. Or follow through with something. This means to do something. Follow through with something. For example: I do not think that Greg will follow through on building a house. He is too busy.
Follow through.
And Joe says, “I don’t know, your guess is as good as mine.”
Your guess is as good as mine. This means I do not know. For example: I asked my mother what time my father would be home and she said, “Your guess is as good as mine. He comes home at a different time every night.” Your guess is as good as mine.
And then Joe goes on to say, “Y’know, he can be a flake sometimes.” A flake. This is someone who says they will do something but then they decide not to do it. A flake. For example: Lindsay is a flake. She told me she would go to France with me but then she cancelled the trip. A flake.
And then I end the conversation by saying, “Yeah, I know.”
Alright, I would just like to point out that in this conversation and in the other conversations you’re going to hear many words that have been shortened. Some examples from this conversation are “might’ve”.
“Might’ve” is short for might have. An example of might have or “might’ve”: “I thought he might’ve called.” Another word that was shortened in this conversation is “‘em,” which is short for them. For example: “I followed ‘em everywhere.” Another word that’s been shortened is “y’know”. “Y’know” is short for you know.
For example: “Y’know, they’re my favorite band.” And then “drivin’“… “drivin’” is short for driving. For example: “You would see the same cars drivin’”. You’re also going to hear “uh” and “um” a lot. These are just pauses or breaks in a conversation. People sometimes say these when they’re trying to think of more to say. They are filler or they don’t really have any meaning. You will also hear some slang like “yeah.” “Yeah”
is casual or informal for yes. There are also many other words that you will hear, a lot of which are just filler or really have no meaning. So they are not needed in the conversation. Some examples in this conversation are “hey,” “well,” “and,” “oh,” “like,” “but,” “I mean,” “so,” “actually,” “y’know,” “say,” “such.” There are also words that are said when I’m agreeing with Joe or he’s agreeing with me. Some of these are “right,” “mmhm,” “uh-huh,” “yeah.” There are also words that are said to show the emotion “I don’t believe it.” For example, or some examples of these from this conversation are, “jeez,” “oh man,” “oh my gosh,” “oh my god,” “wow.”
Alright this concludes the vocabulary lesson for the conversation “The Grateful Dead.” So make sure you have a basic understanding of the vocabulary and if you need to, go back. Listen to it a few times. Don’t get too worried about it. Make sure you’re doing it in a relaxed way, as I always say. And then when you feel ready, go on to the mini-story.
Alright, see you next time. Goodbye.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.