دیدگاه

توضیح مختصر

در این درس، داستانی در زمانهای گرامری مختلف بازگو می‌شود تا گرامر این زمان‌ها را بهتر یاد بگیرید.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درس دیدگاه “ گروه موسیقی گریتفول دد” سلام و خوش اومدین به داستان‌های دیدگاه درس “گریتفول دد”

امروز درس داستان کوتاه گریتفول دد رو میشنویم و از دیدگاه‌های مختلف روایتش میکنیم.

در هر داستان یا زمانش تغییر میکنه یا شخصی که داره داستان رو میگه. پس بریم داستان رو طوری تعریف کنیم که انگار الان داره رخ میده، یا تو زمان حال. خب، بریم شروع کنیم.

جیکوب موهای بنفش خیلی بلندی داره. طول موهاش ۱۰ فیته.

جیکوب دلفینی به نام دانا داره. جیکوب و دانا دوست دارن با ماشین مسابقه بدن.

جیکوب به خواهرش میگه: من میخوام دور ایتالیا رو سفر کنم. مسابقات ماشین‌رانی زیادی تو ایتالیا هست.

خواهرش میگه که جیکوب کار رو به انجام نمیرسونه. جیکوب بهش میگه که اون داره پیش‌داوری میکنه. جیکوب میگه: من کسی نیستم که جا بزنم.

پس جیکوب و دانا میرن ایتالیا. و میرن مسابقه‌ی ماشین رانی. راننده‌ی یه ماشین مسابقه‌ای به جیکوب نگاه میکنه و میگه: هیپی‌ها راننده‌های بدی هستند. جیکوب میگه: داری از رو ظاهر قضاوت میکنی.

همون روز، یکم دیرتر جیکوب و دانا مسابقه رو برنده میشن. تجربه‌ی صمیمانه‌ایه.

وقتی جیکوب به مسابقه فکر میکنه، باعث میشه لبخند بزنه.

خب، این پایان داستانیه که طوری گفته شد انگار الان داره رخ میده. حالا بریم داستان رو طوری بشنویم انگار سه سال پیش اتفاق افتاده. بریم شروع کنیم.

سه سال پیش جیکوب موهای بنفش خیلی بلندی داشت. طول موهاش ۱۰ فیت بود.

جیکوب دلفینی داشت به نام دانا. جیکوب و دانا دوست داشتن با ماشین مسابقه بدن.

جیکوب به خواهرش گفت: من دارم میرم دور ایتالیا سفر کنم. مسابقات ماشین‌رانی زیادی تو ایتالیا وجود داره.

خواهرش گفت که اون کار رو به انجام نمیرسونه. جیکوب بهش گفت که داره پیش‌داوری میکنه. جیکوب گفت: من کسی نیستم که جا بزنم.

بنابراین جیکوب و دانا رفتن ایتالیا و رفت به یه مسابقه‌ی ماشین‌رانی. یه راننده‌ی ماشین‌ مسابقه‌ای به جیکوب نگاه کرد.

گفت: هیپی‌ها راننده‌های بدی هستند. جیکوب گفت: داری از روی ظاهر قضاوت میکنی.

همون روز دیرتر، جیکوب و دانا مسابقه رو بردن. تجربه‌ای صمیمانه بود.

وقتی جیکوب به مسابقه فکر میکنه باعث میشه لبخند بزنه.

خب، اینم داستان طوری که انگار قبلا اتفاق افتاده. حالا بریم داستان رو طوری بشنویم انگار در آینده رخ میده.

پس فکر میکنیم داستان دو سال دیگه رخ میده. خب [مترجم: دقت کنید که ترجمه‌ی آینده به این شکل در فارسی رایج نیست، و صرفا برای اینکه تاکید روی زمان فعل است اینطور ترجمه شده]

دو سال دیگه جیکوب موهای بنفش بلندی خواهد داشت. طول موهاش ۱۰ فیت خواهد بود.

جیکوب دلفینی به نام دانا خواهد داشت. جیکوب و دانا دوست دارند (خواهند داشت) با ماشین مسابقه بدن.

جیکوب به خواهرش خواهد گفت: من قصد دارم دور ایتالیا را سفر کنم. مسابقات ماشین‌رانی بسیاری در ایتالیا وجود داره.

خواهرش به او خواهد گفت که او این کار رو به انجام نمیرسونه. جیکوب به او خواهد گفت که او داره پیش‌داوری میکند.

جیکوب خواهد گفت: من کسی نیستم که جا بزنم.

بنابراین جیکوب و دانا به ایتالیا و به مسابقه‌ی ماشین‌رانی خواند رفت. راننده‌ی یک ماشین مسابقه‌ای به جیکوب نگاه خواهد کرد.

او خواهد گفت: هیپی‌ها راننده‌های بدی هستند. بعد جیکوب خواهد گفت: داری از روی ظاهر قضاوت میکنی. همان روز دیرتر جیکوب و دانا مسابقه را خواهند برد. آن تجربه، تجربه‌ای صمیمانه خواهد بود.

وقتی جیکوب به مسابقه فکر میکند، باعث خواهد شد که لبخند بزند.

خب، اینم ورژنی از داستان که درمورد اتفاقاتی که قراره رخ بدن یا اتفاقاتی که رخ خواهند داد حرف میزنیم. همانطور که اشاره کرده‌م گاهی اوقات حین صحبت کردم کلمات رو باهم ترکیب میکنیم. برای مثال: he will say کوتاه میشه: he’ll say. اینجا میبینید که he و will باهم ترکیب شدند.

خب، حالا بریم داستان رو از زاویه دید جیکوب بشنویم. پس تو این ورژن جیکوب داره داستان رو میگه. بریم شروع کنیم.

من قبلا موهای بنفش خیلی بلندی داشتم. طول موهام ۱۰ فیت بود.

یه دلفینی به نام دانا داشتم. من و دانا دوست داشتیم با ماشین مسابقه بدیم.

من به خواهرم گفتم: دوست دارم دور ایتالیا رو سفر کنم. مسابقات ماشین‌رانی زیادی اونجا وجود داره.

خواهرم گفت که من این کار رو به انجام نمیرسونم. من بهش گفتم که داره پیش‌داوری میکنه.

گفتم: من کسی نیستم که جا بزنم.

بنابراین من و دانا رفتیم ایتالیا و رفتیم مسابقه‌ی ماشین رانی. راننده‌ی یه ماشین مسابقه‌ای بهم نگاه کرد. و گفت: هیپی‌ها راننده‌های بدی هستند. من گفتم: داری از روی ظاهر قضاوت میکنی.

همون روز دیرتر من و دانا مسابقه رو بردیم. تجربه‌ی صمیمانه‌ای بود.

وقتی به اون مسابقه فکر میکردم باعث میشد لبخند بزنم.

خب، اینم پایان داستان‌های دیدگاهِ درس “ گریتفول دد” هستش. حالا برگردید عقب به هر ورژن از داستان گوش بدید و سعی کنید خودتون داستان رو تعریف کنید. باید متوجه بشید که افعال چطور تغییر میکنند و همچنین چطور بقیه‌ی واژگان در هر ورژن تغییر میکنند. اگه به مشکل برخوردید نگران نشید. عجله نکنید و ریلکس باشید.

یادگیری یه زبان باید مفرح باشه. و هر باری که گوش بدید بیشتر متوجه میشید. خب، برای فعلا کافیه. دفعه‌ی بعد میبینمتون.

متن انگلیسی درس

Grateful Dead POV Lesson

Hello and welcome to the point of view stories for “Grateful Dead”. Today we will hear the story from the mini-story lesson “Grateful Dead” and we will tell it from different points of view. In each story either the time will change or the person telling the story will change. So let’s start by telling the story as if it is happening right now, or in the present. Alright, let’s start.

Jacob has really long purple hair. His hair is 10 feet long.

Jacob has a dolphin named Donna. Jacob and Donna like to race cars.

“I’m going to travel around Italy. There are a lot of car races in Italy,” Jacob says to his sister.

His sister says he will not follow through. Jacob tells her she is jumping to conclusions. “I’m not a flake,” says Jacob.

So Jacob and Donna go to Italy and they go to a car race. A race car driver looks at Jacob. “Hippies are bad drivers,” he says. “You are judging a book by its cover,” says Jacob.

Later that day, Jacob and Donna win the race. It’s a bonding experience.

When Jacob looks back on the race, it makes him smile.

Okay, so that’s the end of the story being told as if it is happening right now. Now let’s hear the story as if it happened three years ago. So let’s start.

Three years ago Jacob had really long purple hair. His hair was 10 feet long.

Jacob had a dolphin named Donna. Jacob and Donna liked to race cars.

“I’m going to travel around Italy. There are a lot of car races in Italy,” Jacob said to his sister.

His sister said he would not follow through. Jacob told her she was jumping to conclusions. “I’m not a flake,” said Jacob.

So Jacob and Donna went to Italy and they went to a car race. A race car driver looked at Jacob.

“Hippies are bad drivers,” he said. “You are judging a book by its cover,” said Jacob.

Later that day, Jacob and Donna won the race. It was a bonding experience.

When Jacob looked back on the race, it made him smile.

Okay, so that is the story as if it already happened. Now let’s hear the story as if it will happen in the future.

So we will think of the story happening, say, two years from now. Okay.

Two years from now Jacob is gonna have really long purple hair. His hair’ll be 10 feet long.

Jacob’ll have a dolphin named Donna. Jacob and Donna will like to race cars.

“I’m gonna travel around Italy. There are a lot of car races in Italy,” Jacob’ll say to his sister.

His sister’ll say he will not follow through. Jacob’s gonna tell her that she is jumping to conclusions.

Jacob will say, “I am not a flake.”

So Jacob and Donna will go to Italy and they will go to a car race. A race car driver will look at Jacob.

“Hippies are bad drivers,” he’ll say. Then Jacob’ll say , “You are judging a book by its cover.” Later that day, Jacob and Donna will win the race. It’s gonna be a bonding experience.

When Jacob looks back on the race, it’ll make him smile.

Okay so that’s the end of this version of the story where we talk about the events that are going to happen or events that will happen. As I’ve pointed out before you can see that we sometimes will combine words when speaking. For example, “he will say” will be shortened to, “he’ll say”. You see the “he” and the “will” are combined.

Alright now let’s hear the story from Jacob’s point of view. So in this version Jacob is actually telling the story. Here goes.

I used to have really long purple hair. My hair was 10 feet long.

I used to have a dolphin named Donna. Donna and I liked to race cars.

“I’m going to travel around Italy. There are a lot of car races in Italy,” I said to my sister.

My sister said I would not follow through. I told her she was jumping to conclusions.

“I’m not a flake,” I said.

So Donna and I went to Italy and we went to a car race. A race car driver looked at me. “Hippies are bad drivers,” he said. “You are judging a book by its cover,” I said.

Later that day, Donna and I won the race. It was a bonding experience.

When I looked back on the race, it made me smile.

Alright so that’s the end of the point of view stories for the lesson “Grateful Dead”. Now go back and listen to each version and try to tell the story on your own. You should see how the verbs change and how other vocabulary changes also in each version. Don’t worry if you’re having trouble. Just take your time and relax.

Learning a language should be fun. And each time you listen you’ll understand more. Okay, that’s all for now. See ya next time.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.