واژگان

توضیح مختصر

در این درس لغات مهم استفاده شده در درسنامه‌ی اصلی برای شما به طور مفصل توضیح داده می‌شود.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درس واژگان زلزله

سلام. به درس واژگان مکالمه‌ی زلزله خوش اومدید. تو این مکالمه من و جو درمورد زلزله‌های مختلفی که تجربه کردیم صحبت میکنیم.

پس بریم مکالمه رو شروع کنیم.

جو مکالمه رو با گفتن hey شروع میکنه.

حالا، هی. به این میگن کلمه‌ی پرکننده‌ی مکث. اینجا واقعا معنی‌ای نداره جز اینکه جو تلاش میکنه توجه من رو جلب کنه.

جو در ادامه میگه check this out.

اینجا رو باش (گوش کن). check this out یعنی گوش کن. گوش کن.

یه مثال برای check this out میزنم: اسکات گفت: اینجارو باش من دوتا بلیط رایگان برای کنسرت Rolling Stones گرفتم. اینجارو باش.

و جو در ادامه میگه: میدونی امروز که اومدم سرکار اریک چی ازم پرسید؟ Y’know

میدونی این مخفف you know هستش.

این رو تو نوشتار انگلیسی نمیبینی، اما در مکالمات انگلیسی میشنوی. میدونی.

و بعد من میگم: نمیدونم، چی پرسید؟ I have no idea یا have no idea. یعنی نمیدونم.

من نمیدونم

برای مثال: من نمیدونم چطور قراره هر روز برای ورزش کردن وقت بذارم.

نمیدونم.

و بعد جو میگه: ازم پرسید که زلزله‌ی دیشب رو حس کردم یا نه!

زلزله. زلزله وقتی اتفاق میوفته که زمین به عللی طبیعی میلرزه.

و بعد من میگم: زلزله؟ حتما شوخیت گرفته، من زلزله‌ای حس نکردم.

حتما شوخیت گرفته.

اینجا gotta مخفف got to هستش. حتما شوخیت گرفته.

اینم یه چیز دیگه‌ست که تو مکالمات انگلیسی میشنوید اما تو نوشتار انگلیسی نمیبینید. حتما شوخیت گرفته.

معنیش اینه که :”این حرفت نمیتونه جدی بوده باشه”. حتما شوخی میکنی.

برای مثال: وقتی که به مادرم گفتم که من ۲ میلیون دلار برنده شدم گفت: حتما شوخیت گرفته.

و بعد جو میگه: میدونم، منم همینو گفتم. اون بهم گفت که دیشب از خواب بیدارش کرده.

actually اینجا در نقش پرکننده‌ی مکثه. معنی‌ای نداره. حتی اصلا تو این جمله بهش نیازی نیست.

و بعد جو میگه: میدونی. و بعد من میگم: چی؟ و جو میگه: آره. yeah حالت معمولی یا غیررسمی yes هستش.

و جو میگه: it was like

like در نقش پرکننده‌ی مکثه اینجا. این هم معنی‌ای نداره. تو این جمله بهش نیازی نیست.

و جو میگه: اون، رخ داد در، امم. این هم پرکننده‌ی مکثه. معنی‌ای نداره.

و در ادامه میگه: ساعت ۴ و ۴۲ دقیقه‌ی صبح.

پس حتما خواب بودیم. اما منظورم اینه که

منظورم اینه که. اینم پرکننده‌ی مکثه و معنی نداره. تو جمله بهش نیازی نیست.

و جو در ادامه میگه: ممکنه، میدونی، حتی اگه بیدار هم بودیم ممکن بود حسش نکنیم، میدونی، شاید تو این قسمت شمال (با این فاصله‌ی دور) حس نمیشد.

اما، میگم فکر کردم وقتی اول اینو گفت داشت سربه سرم میذاشت.

سر به سرم میذاشت. اول از همه بگم، pullin مخفف pulling هستش.

پس در نوشتار انگلیسی pullin رو نمیبینید اما در مکالمه‌ی انگلیسی بیشتر میشنویدش.

سر به سرم میذاشت(دست انداختن).

این یعنی شوخی کردن با دروغ گفتن به کسی و جوری تظاهر کردن انگار که اون دروغ راسته. سر به سرم میذاشت.

برای مثال: وقتی کریس گفت که ۲۰۰ هزار دلار در لاس‌وگاس برنده شده، فکر کردم داره سربه سرم میذاره.

سر به سر گذاشتن

و بعد من گفتم: خب

well هم پرکننده‌ی مکثه. یه کلمه برای پرکردن مکثه. معنی نداره.

و بعد میگم: به گمونم خیلیم دور از ذهن نیست.

دور از ذهن

یعنی غیرقابل باور. دور از ذهن

برای مثال: وقتی که کریس گفت که ۲۰۰ هزار دلار در لاس‌وگاس برنده شده، فکر کردم دور از ذهنه.

دور از ذهن

و بعد من میگم: considering

considering یعنی از اونجایی که (چون).

ما اینجا روی گسل بزرگی زندگی میکنیم.

گسل بزرگ. گسل جاییه که زلزله‌های زیادی اونجا رخ میده.

بعد جو میگه: آره، ولی راستش فکر میکنم این زمین‌لرزه رو گسل دیگه‌ای اتفاق افتاده، چون، میدونی، اریک تو جنوب سن‌خوزه زندگی میکنه.

اینجا وقتی میگم um، um، اینا رو رو تو مکالمات زیادی میشنوید. اما چیزی نیست که تو نوشتار انگلیسی ببینیدش. اما um رو تو مکالمات زیاد میشنوید.

سن‌خوزه. این یه شهر در جنوب سن‌فرانسیسکو هست.

و بعد من میگم: آره. و بعد جو میگه: و زمین لرزه‌ای که اون گفت درست در شرق سن‌خوزه رخ داد.

شرق. این یعنی دقیقا شرق یه مکانی. دقیقا شرق. برای مثال: ساکرامنتو شهری در شهر سن‌فرانسیسکوست.

شرق.

و جو در ادامه میگه: پس اون مشخصا یا اون قطعا.

به مرکز زمین‌لرزه خیلی نزدیک‌تر از ماست.

مرکز زمین‌لرزه. به مرکز (وسط) زمین لرزه گفته میشه. مرکز زمین‌لرزه.

یه مثال با کلمه‌ی epicenter میشه: لس‌آنجلس مرکز زمین لرزه بود. بنابراین خرابی زیادی تو شهر به بار اومد.

مرکز زمین لرزه.

و جو میگه: پس من اصلا مطمئن نیستم که اینجا حس شده باشه.

و من میگم: آره، منطقیه. خب، میدونی، من تو چند سال گذشته چندتا زلزله رو حس کردم اما یکم بیشتر از دو ساله که اینجا زندگی میکنم. یا یک مقدار بیشتر از دو سال.

و من میگم: فکر کنم من فقط یه زلزله رو اینجا تجربه کردم.

خیلیم عجیب بود، باید بگم که هر زلزله یه تجربه‌ی متفاوت بوده. ولی اونی که اینجا تجربه کردم، بیرون یه رستوران ایستاده بودم و با ای جی و یه دوست دیگه صحبت میکردم و ناگهان اینطوری بود که..

به طور ناگهانی. این یعنی یک مرتبه بدون هیچ هشداری. به طور ناگهانی. برای مثال: من مشغول رانندگی با ماشینم بودم که ناگهان یکی زد بهم. خیلی سریع اتفاق افتاد. ناگهانی.

پس میگم: ناگهان یه جابجایی‌ای حس شد. یا تغییر.

خیلی توضیحش سخته، اما باعث شد به کارتون فکر کنم. کارتون همون انیمیشنه.

و من میگم: مثلا طوری که تو کارتون ساختمونا میتونن به راست برن و دوباره برگردن سرجاشون.

و جو میگه: آره، بدون اینکه بیوفتن.

و من میگم: آره، بدون اینکه بیوفتن.

و من اصلا نمیونستم تا چنددقیقه بعدش نمیدونستم چه اتفاقی داره رخ میده. و بعدش فهمیدم یا درک کردم.

اوه، اون باید زلزله بوده باشه. و جو میگه: آره، میدونی معمولا به چی توجه میکنم. یا داره میگه چیزی که معمولا میبینم (میفهمم).

زمان‌هایی که اینجا تو خونه بودم. و من میگم: آره.

و جو میگه: و زلزله رخ داده. تقریبا انگار یه قطار خیلی بزرگ یا یه کامیون مک داره رد مشه.

Gigantic یعنی خیلی بزرگ یا گنده. و کامیون مک یه نوعی کامیونه.

و جو در ادامه میگه: و امم ناگهان.

یا یک مرتبه.

شروع کردم به شنیدن اینکه بخاری داره میلرزه. و صدا برای لحظاتی بلند بود. A second یعنی زمان کوتاه. شصت ثانیه میشه یه دقیقه پس زمان خیلی کوتاهیه.

و جو میگه: و بعدش تموم میشه بنابراین. و بعد من میگم همینطوره. و جو میگه: واقعا عجیبه.

weird یا strange.

اون ادامه میده میگه: میدونی، تقریبا مثل چندبار اولی که زلزله رو حس کردم.

couple’a. این مخفف couple of هستش. بنابراین اینو تو انگلیسی نوشتار نمیبینی، تو مکالمات انگلیسی میخونی.

چند. couple یعنی دو.

جو میگه: چندبار اول که حسش کردم، وقتی که داشت رخ میداد اصلا نمیدونستم که زلزله‌ست. پس داره میگه: آگاه نبودم. اصلا نمیدونستم که زلزله‌ست.

و بعد من میگم: خب، این خیلی باحاله.

اینجا وقتی میگم خیلی باحاله منظورم این نیست که واقعا خنده داره. این حرفو میزنم چون تجربه‌ی جیمز همون تجربه‌ای بود که منم داشتم.

و اون تجربه این بود که حین رخ دادن زلزله نمیدونستیم که زلزله‌ست. اون همین تجربه داشت و منم همینطور.

بنابراین من میگم: وای، خیلی باحاله.

مثلا: خیلی باحاله که هردوتامون همینو تجربه کردیم.

و من میگم: خیلی باحاله که اینو میگی چون اونی که من تو بانکوک تجربه کردم درواقع بعد از سونامی بود، و دارم درمورد سونامی‌ای که تو تایلند، اندونزی، سری لانکا، جنوب شرقی هند تو دسامبر سال ۲۰۰۴ رخ داد حرف میزنم.

و بعد در ادامه میگم: و بعد دیرتر فهمیدم که اون.

so. اینجا در نقش پرکننده‌ی مکثه و معنی نداره. و من میگم اون پس‌لرزه‌ی بعد از سونامی بود.

پس‌لرزه. این رو به زمین‌لرزه‌ای میگن که بعد از یه زلزله‌ی دیگه رخ میده.

پس‌لرزه. یه مثال با این کلمه‌ میزنم:. وقتی پس‌لرزه رو حس کردم، دوییدم بیرون. پس لرزه. و در ادامه میگم: ولی به‌هر حال من تو طبقه‌ی نهم ساختمون بودم و ناگهان همه‌چی شروع به صدا دادن کرد.(صدای همراه با لرزش).

و من ادامه میدم میگم: و [درحالیکه] من دارم با خودم فکر میکنم که خیلی گنگ بود. irrational. یعنی واضح نبود. و بعد میگم: داشتم با خودم فکر میکردم وای خدایا. God داره احساسی مثل “باورم نمیشه” رو نشون میده. باورم نمیشه دارم همچین چیزی میشنوم.

و میگم: یه قطار داره رد میشه و من باورم نمیشه که این ساختمون داره بخاطر یه قطار انقدر زیاد میلرزه. و میخندم. البته که یه قطار کاری نمیکرد که یه ساختمون، یا حداقل من تو طبقه‌ی نهم همچین تاثیر زیادی رو حس کنیم. یا یه چیز رو اونقدر زیاد حس کنم. و ادامه میدم میگم: و فکر میکنم دو بار این اتفاق افتاد. و تا چندین روز. several یا many (زیاد) تا چندین روز بعد که داشتم با آدم‌ها حرف میزدم و اونا پرسیدن: زلزله رو حس کردی؟ Didja. این کلمه‌ایه که تو انگلیسی گفتاری (محاوره‌ای) میشنوی. مخفف did you هستش. ولی تو نوشتار انگلیسی نمیبینیش. و من ادامه میدم میگم: اونوقت دوزاریم افتاد که اون زلزله بود. اون. دوزاریم افتاد. این یعنی یادم اومد یا فهمیدم. دوزاریم افتاد. و بعد جو میگه: آره، میدونم. عجیبه.. یا منظورش اینه که باورنکردنیه. اینکه چطور وقتی به حسش عادت نکردی حس میکنی یه چیز دیگه‌ست، و من میگم: آره آره کاملا، totally اینجا یعنی قطعا. برای مثال: سونیا گفت که او دیشب قطعا زلزله رو احساس کرد. قطعا/حتما و بعد جو میگه: منظورم اینه که من الان مدت طولانی‌ایه که اینجا زندگی میکنم. livin، این کلمه مخفف living هست. شما livin رو در نوشتار انگلیسی نخواهید دید اما تو انگلیسی محاوره‌ای میشنویدش. بنابراین اون میگه: من مدت زیادیه که اینجا زندگی میکنم. a while یعنی مدت طولانی. مدت طولانی. برای a while یه مثال میزنم: من مدت زیادیه که معلم انگلیسی هستم. مدت زیاد.

و جو در ادامه میگه: و قطعا تعداد زیادی زلزله رو تجربه کردم. پس داره میگه که زلزله‌های زیادی رو حس کرده.

و جو میگه: منظورم اینه که، میدونی، وقتی اینجا زندگی میکنی مشخصه که. it’s a given، این عبارت یعنی شکی نیست. مشخصه که. برای مثال: وقتی در مرکز شهر نیویورک قدم میزنی یا زندگی میکنی بدون شک مقدار زیادی سروصدا میشنوی. مشخصه/بدون شک او میگه: مشخصه که زلزله رو تجربه خواهی کرد. gonna. این مخفف going to هستش. این کلمه رو تو مکالمات میشنوی اما تو نوشتار انگلیسی نمیبینی.

و بعد جو میگه: فقط امید داری که موقع یه زلزله‌ی بزرگ اینجا نباشی، میدونی. بزرگ. چیزی که داره میگه اینه که امیدواری هنگام رخ دادن یه زلزله‌ی بزرگ که ممکنه تعداد زیادی از آدما رو بکشه یا بهشون آسیب بزنه، اینجا نباشی. و بعد من میخندم و میگم: آره درسته.

پس منظورم اینه که آره میدونم. یا دارم با جو موافقت میکنم. و جو میگه: وقتی که اولش به اینجا نقل مکان کردم حدود ۵ سال بعد از زلزله‌ی لوما پریتا بود، لوما پریتا، اسم یه کوهه که زلزله‌ای که جو ازش حرف میزنه ۵ سال پیش قبل از اینکه بیاد سن‌فرانسیسکو رخ داد. کوه لوما پریتا مرکز زمین‌لرزه بود.

بنابراین میگه: حدود پنج سال بعد از زلزله‌ی لوما پریتا که خیلی زلزله‌ی بزرگی بود. و آدمای زیادی هستند که اونجا زندگی میکردند و من باهاشون ملاقات داشتم و درواقع زمانی که زلزله رخ داد هم تو همون ناحیه زندگی میکردند. hit یعنی وقتی زمین لرزه رخ داد.

بنابراین دونستن دیدگاه اوناهم جالب بود. دیدگاه. منظور جو جوریه که مردم درمورد یه چیز فکر میکنن. دیدگاه، یه مثال برای perspective میزنم: من وقتی یه مشکلی دارم دوست دارم با مادرم حرف بزنم. اون همیشه دیدگاهی متفاوت از من داره. دیدگاه. و بعد من میگم اوه. oh اینجا در نقش پرکننده‌ی مکثه. معنی‌ای نداره. اصلا لازم نبود بگمش ولی گفتم. اوه و بعد جو میگه: و همچنین باعث شد به این فکر کنم که وقتی[خبرِ] زلزله‌ی لوما پتریا رو شنیدم کجا بودم. داشتم مسابقات قهرمانی بیسبال رو از تلویزیون تماشا میکردم. مسابقات قهرمانی بیسبال. بازی‌های قهرمانی بیسبال آمریکا هستند.مسابقات قهرمانی بیسبال. برای مثال: جو واقعا از بیسبال خوشش میاد. یه سال هرچند که بلیط‌ها گرون بودن رفت مسابقات بیسبال. مسابقات قهرمانی بیسبال. و جو ادامه میده میگه: و میدونی. مسابقات تو سن فرانسیسکو برگزار میشد. برگزار شدن. این یعنی اتفاق افتادن. تو سن فرانسیسکو برگزار شد. اتفاق افتاد. برای مثال: من المپیک زمستانی رو که وقتی سنم کمتر تو ژاپن برگزار میشد یادمه. برگزار شدن. و بعد جو میگه: داشتم تماشا میکردم یهو گزارشگر شروع کرد به گفتن وای. گزارشگر. به آدمی میگن که هنگام بازی‌های ورزشی در مورد اتفاقاتی که داره رخ میده حرف میزنه. وای. این برای بیان احساساتی مثل “باورم نمیشه” استفاده میشه. و جو میگه: فکر کنم زلزله‌ست. و دوربین‌ها شروع به لرزیدن کردن. دوربین‌های تلویزیونی. و بعد جو میگه: و ناگهان پوشش تلویزیونی، پوشش تلویزیونی از بازی. قطع شد. اینجا، قطع شد. اینجا cut out یعنی دیگه قابل دیدن نبود. پوشش تلویزیونی از بازی قطع شد. دیگه نمیشد دیدش. برای مثال: ایستگاه (کانال) تلویزیونی هنگام باران شدید قطع شد. قطع شد. و بعد جو میگه بنابراین من میخواستم اطلاعات اتفاقاتی که افتاد رو بگیرم. اطلاعات. این یعنی اطلاعات (خلاصه). او میخواست که اطلاعات به دست بیاره که ببینه چه اتفاقی افتاد. اطلاعات. یه مثال برای rundown میزنم: من با مادرم تماس گرفتم تا اطلاعاتی از اینکه حال پدرم چطوره به‌دست بیارم. اطلاعات. و جو میگه پس زدم تو کانال خبر، یا کانال رو به کانال خبر تغییر دادم. و در عرض چند دقیقه. چند یعنی سه یا بیشتر. داشتن صحبت میکردن. discussing یا حرف میزدن. داشتن درمورد زلزله‌ی بزرگی که تو سن‌فرانسیسکو رخ داد حرف میزدن. و شروع کردن به نشون دادن عکس، حدودا ۳۰ دقیقه بعد، از آدمایی که سعی داشتن بین پاره‌سنگ‌های ساختمون‌هایی که ریخته بودن کاوش کنن. weed through. این یعنی جستجو کردن یا کاوش کردن. گشتن. یه مثال برای این عبارت: زمانی که مالیات بر درآمد سالانه‌ی خود بر دولت را پرداخت میکردم، مجبور بودم کاغذهای زیادی را بگردم. پس داره میگه آدمای زیادی بین پاره‌سنگ‌های ساختمون‌ها میگشتن. rubble یعنی اجزا. اجزای ساختمان‌هایی که فرو ریخته بودند. و جو میگه: خب، منظورم اینه که، و من میگم: او وای. و جو میگه خیلی ترسناک بود. اینجا pretty یعنی خیلی. و جو میگه: از من بشنو. از من بشنو. این یعنی حتما. یه مثال برای این اصطلاح تو همچین موقعیتی میشه: از من بشنو، من واقعا از غذای تایلندی که امروز خوردیم لذت بردم. ببین چی دارم بهت میگم.

و من میگم آره. و جو میگه: میدونی. و بعد من میگم: آره، خب، میدونی سه ماهی که من تو ژاپن زندگی کردم دوتا زلزله رو تجربه کردم. هردوتاشون خیلی متفاوت بودن. خیلی متفاوت از اونی که اینجا تجربه کردم و همچنین خیلی متفاوت از چیزی که تو بانکوک تجربه کردم. ولی یکی از اونا. em مخفف them هست. اینم چیزیه که تو محاورات انگلیسی میشنوید اما تو نوشتار نمیبینید.

میگم: ولی یکی از اونا، درواقع بالا توی آپارتمانم بودم، که تو طبقه‌ی پنجم ساختمون بود. و حدود ساعت ۵ صبح با نوسان ساختمون از خواب بیدار شدم. swaying یعنی از یه سمت رفتن به سمت دیگه. و ادامه میدم میگم: و چون زلزله تو ژاپن خیلی فراوونه. خیلی فراوون. این یعنی خیلی متداول. فت و فراوون. یه مثال برای این عبارت: من زمانی رو یادمه که هیچ‌کس موبایل نداشت. اما این روزها خیلی فت و فراوونن. و بعد میگم: تعداد زیادی از ساختموناشون رو جوری ساختن که ضربه رو تحمل کنن. پس اینجا دارم میگم که.. absorb the sock یعنی ساختمون تکون‌های زلزله رو خیلی آسون‌تر تحمل میکنه. ساختموناشون رو جوری میسازن که تکان‌های زلزله رو راحت‌تر تاب بیارن. تحمل ضربه و تکان. و بعد من میگم: پس برای همینه که نوسان داشت. واقعا احساس غیرواقعی‌ای بود. surreal. این یعنی غیرواقعی. برای مثال: من به آسمون نگاه کرم و بنفش بود. غیرواقعی بنظر میرسید. خب این پایان مکالمه‌‌ست و اینم پایان درس واژگانِ مکالمه‌ی “زلزله‌ست”. پس اگر لازم بود برید عقب و تا جایی که به درک کامل از واژاگانش رسیدین بهش گوش بدید. و وقتی حس کردید آماده‌اید برید سراغ داستان کوتاه. خب، بای بای. دفعه‌ی بعد میبینمتون.

متن انگلیسی درس

Earthquakes Vocabulary Lesson

Hi. Welcome to the vocabulary lesson for the conversation “Earthquakes.” In this conversation Joe and I are talking about different earthquakes that we’ve both experienced.

So let’s start with the conversation.

Joe starts off by saying, “Hey—”

Now, hey—. This is just a filler word. It really has no meaning here except for Joe trying to get my attention.

Joe goes on to say, “check this out.”

Check this out. Check this out means listen to this. Check this out.

An example of check this out would be: Scott said, “Check this out, I got two free tickets to the Rolling Stones concert.” Check this out.

And Joe goes on to say, “Y’know what Eric asked me when I got into work this morning?” Y’know.

This is short for you know. You won’t see this in written English but you will hear it in conversational English. Y’know.

And then I say, “I have no idea, what’d he ask?” I have no idea, or have no idea. It means do not know.

I do not know.

For example: I have no idea how I’m going to make time each day to exercise.

Have no idea.

And then Joe says, “He asked me if I felt the earthquake last night.”

Earthquake. This is when the ground shakes from natural causes.

And then I say, “Earthquake? You’ve gotta be kidding, I didn’t feel an earthquake.

You’ve gotta be kidding.

Now gotta is short for got to. You’ve got to be kidding.

This is something else you’ll hear in conversational English but you won’t see it in written English. You’ve gotta be kidding.

What this means is you cannot be serious. You’ve gotta be kidding.

For example: When I told my mother that I had won $2 million, she said, “You’ve gotta be kidding.”

And then Joe says, “I know, that’s what I said. He told me it actually woke him up last night.”

Actually here is just really filler. It has no meaning. It’s not even needed in this sentence.

And then Joe goes on to say, “Y’know.” And then I say, “What?” And Joe says, “yeah.” Yeah is casual or informal for yes.

And Joe goes on to say, “it was like—”

Like is just filler here. It also has no meaning. It’s not even needed in this sentence.

And Joe says, “it went, it happened at like, uh—” Uh. This is filler as well. It has no meaning.

And he goes on to say, “4:42 in the morning.

So we must’ve been sleeping. But I mean.”

I mean. This is filler so it also has no meaning. It’s not needed in this sentence.

And Joe goes on to say, “it’s possible that, y’know, even if we had been awake we might not have felt it because, y’know, maybe it, uh, wasn’t felt, y’know, this far north.

But, uh, I, I mean I thought he was pullin’ my leg when he first talked about it.”

Pullin’ my leg. First of all, pullin’ is short for pulling.

So you won’t see pullin’ in written English but you would hear it more in conversational English.

Pullin’ my leg.

Now this means making a joke by lying to someone and pretending the lie is true. Pullin’ my leg.

For example: When Chris said that he won $200,000 in Las Vegas, I thought he was pullin’ my leg.

Pullin’ my leg.

And then I go on to say, “Well—”

Well is just filler. It’s a filler word. It doesn’t have any meaning.

And then I say, “I guess it’s not so far-fetched…”.

Far-fetched.

This means unbelievable. Far-fetched.

For example: When Chris said that he won $200,000 in Las Vegas, I thought it sounded far-fetched.

Far-fetched.

And I go on to say, “considering—”

Considering meaning since.

“we live on a major fault line here.”

Major fault line. A fault line is an area where a lot of earthquakes happen.

Then Joe says, “Yeah, but actually I think this earthquake was, uh, on a different fault line, um, because, y’know, Eric lives, uh, just, uh, south of San Jose.”

Now when I say um, you’ll hear um in a lot of conversations. But it’s not something that you would ever see in written English. But you’ll hear um, uh, a lot in conversations.

San Jose. This is a city south of San Francisco.

And then I go on to say, “Yeah.” And then Joe says, “and, uh, the earthquake he said was due east of San Jose—”.

Due east. This is exactly east of someplace. Due east. For example: Sacramento is a city that is due east of San Francisco.

Due east.

And Joe goes on to say, “so he was obviously—” Or he was definitely.

“a lot closer to the epicenter than we were.”

Epicenter. This is the middle of an earthquake. Epicenter.

An example of epicenter would be: The epicenter of the earthquake was Los Angeles. So there was a lot of damage in that city.

Epicenter.

And Joe goes on to say, “So, I d-, I’m not even sure it was felt here.”

And I say, “Yeah, that makes sense. Well, y’know, I’ve experienced quite a few earthquakes in the past several years but I’ve been living here a little over two years.” Or a little more than two years.

And I say, “I’ve, I think I’ve only experienced one here.

It was really strange, too, I was, um, each, I should say each earthquake has been a completely different experience.

But the one I, the one I felt here, I was standing outside a restaurant talking to AJ and another friend and all of a sudden it just felt like.”

All of a sudden. This is right away with no warning. All of a sudden. For example: I was driving my car when all of a sudden someone hit me. It happened so fast. All of a sudden.

So I say,”all of a sudden it just felt like this shift.” Or change.

“It’s really hard to explain, but it made me think of, like, a cartoon.” A cartoon is just animation.

And I go on to say, “like how, in the cartoon, like buildings might just shift to the right and then shift right back.”

And Joe says, “Yeah, without falling.”

And I say, “Yeah, without falling.

And I, I had no idea what was going on for a few minutes afterwards. And then I realized—” Or I understood.

“oh that must have been an earthquake.” And Joe says, “Yeah, you know what I usually notice.” Or he’s saying what I normally see.

“the times that I’ve been at home, here.” And I say, “Yeah.”

And Joe says, “and, uh, there’s been an earthquake. It’s almost as if there’s this really big train, or like a gigantic Mack truck going by.”

Gigantic means very big or large. And Mack truck… This is just a kind of truck.

And Joe goes on to say, “And, uh, suddenly—”

Or right away.

“I start to hear the heater shaking. And, um, it’s like, the noise is like, uh, is loud for like a second…”. A second is a short time. sixty seconds makes one minute so it’s a very short time.

And Joe says, “and then it’s gone, so.” And then I say, “That’s so.” And Joe says, “it’s really weird.”

Weird, or strange.

He goes on to say, “y’know, it’s almost like the first couple’a times I felt it.”

Couple’a. This is short for couple of. So you won’t see this in written English but you’ll hear it in conversational English.

Couple’a. Couple meaning two.

So Joe’s saying, “the first couple’a times I felt it, I wasn’t even aware it was an earthquake while it was happening.” So he’s saying, I wasn’t even aware. I didn’t even know it was an earthquake while it was happening.

And then I say, “Well, that’s so funny…”

Now when I say that’s so funny, I’m not saying it’s really funny. I’m saying this because something Joe said was the same experience that I had.

And that experience being not knowing there was an earthquake while it was happening. He experienced that and I experienced it.

So I’m saying wow, that’s so funny. Like that’s so funny we both experienced this.

And I go on to say, “that’s so funny you say that because one that I experienced in Bangkok, it actually was after the tsunami…” And I’m talking about the tsunami that hit Thailand, Indonesia, Sri Lanka, southeast India in December 2004.

And I go on to say, “and so later I found out that it was—”

So. Here this is a filler word. It has no meaning. And I say, “it was, um, aftershock from the tsunami.”

Aftershock. This is an earthquake that happens right after another earthquake.

Aftershock. An example of aftershock would be: When I felt the aftershock of the earthquake, I ran outside.

Aftershock.

And I go on to say, “But anyway, I was in a building up on the ninth floor and suddenly, uh, there was all this rattling.” Rattling is a kind of noise.

And I go on to say, “And I’m thinking to myself, it, it just, it, it was so irrational.” Irrational. I’m saying, it wasn’t clear.

And I go on to say, “I’m thinking to myself, god.” God is just showing emotion like I don’t believe. I don’t believe I’m hearing this.

And I say, “there’s like a train going by and I can’t believe that this building is shaking so much from the train.” And I laugh, “It. And of course a train wouldn’t have made a building, or at least me up on the ninth floor, feel something to that effect.” Or feel something that much.

And I go on to say, “And I think it happened about two times. And it. That one wasn’t until several…” Several or many.

“several days later when I was talking to people and they were like, oh didja feel the earthquake?” Didja. This is something you will hear in conversational English. It’s short for did you. You won’t see that in written English though.

And I go on to say, “Then it dawned on me, oh, that was an earthquake. It was—” It dawned on me. This means I remembered or I realized. It dawned on me.

And then Joe says, “Yeah, I know. It’s, uh, it’s crazy…” Or he’s saying it’s unbelievable.

“how when you’re not used to feeling them you can think it’s something else.” And I say, “Yeah, yeah totally.” Totally here means definitely. For example: Sonia said that she totally felt the earthquake last night. Totally.

And then Joe says, “I mean, I’ve been livin’ here for a while now…” Livin’. This is short for living. Again, you won’t see livin’ in written English but you’ll hear it in conversational English. So he says, I’ve been livin’ here for a while now. A while means a long time. A while. An example of a while is: I have been an English teacher for a while. A while.

And Joe goes on to say, “and I’ve definitely felt my share of earthquakes.” So he is saying I definitely felt a lot of earthquakes.

And Joe says, “I mean, y’know, when you live here it’s a given…” It’s a given. This means there is no doubt. It’s a given. For example, when you walk or live in downtown New York, it’s a given that you will hear a lot of noise. It’s a given.

So he goes on to say, “it’s a given that you’re gonna experience earthquakes.” Gonna. This is short for going to. You’ll hear gonna in conversations but you won’t see it in written English.

And then Joe goes on to say, “You just hope that you’re not gonna be here for the big one, y’know.” The big one. What he’s talking about is, you hope that you’re not gonna be here, or around, for a really big earthquake that might hurt or kill a lot of people.

And then I laugh and say, “Yeah, right.”

So I’m saying, yeah, I know. Or I’m just agreeing with Joe.

And Joe says, “When I first moved here, it was, uh, about five years after the Loma Prieta earthquake—” Loma Prieta. This is the name of a mountain, where this earthquake he’s talking about that happened five years before he moved to San Francisco… The Loma Prieta mountain was at the epicenter or the middle of the earthquake.

So he says, “about five years after the Loma Prieta earthquake, which was a very big earthquake here. And, um, there are a lot of people who lived here who I met who had actually been living in the area when the earthquake hit.” Or when the earthquake happened.

“So it was interesting to get their perspective—” Perspective. What Joe is saying here is what someone thinks about something. Perspective. An example of perspective is: I like to speak with my mother when I have a problem. She always has a different perspective than me. Perspective.

And then I say, “Oh.”

Oh, here is really just filler. It has no meaning. I didn’t even have to say that but I just say it. Oh.

And then Joe says, “and, uh, it also like made me remember where I was when I heard about the Loma Prieta earthquake. I was watching the World Series on TV.” World Series. This is the championship games in American baseball. World Series. For example: Joe really likes baseball. One year he went to the World Series even though the tickets were expensive. World Series.

And Joe goes on to say, “And, uh, y’know, it was, uh, taking place in San Francisco.” Taking place. This means happening. Happening in San Francisco. Taking place. For example: I remember the Winter Olympics taking place in Japan when I was younger. Taking place.

And then Joe says, “So, uh, as I’m watching it suddenly the announcer starts, uh, uh, saying, ‘Wow.” Announcer. This is a person who talks throughout a sports game about what’s happening. Wow. This is just showing emotion such as, I don’t believe it.

And Joe goes on to say, “I think we’re feeling an earthquake here.’ And the cameras started shaking.” The TV cameras.

And Joe goes on to say, “And, uh, all of a sudden the TV coverage—” The TV coverage of the game.

“cut out.”

Now. cut out— Here cut out means no longer was able to be seen. The TV coverage of the game cut out. It was no longer able to be seen. For example: The television station cut out during the big rain storm. Cut out.

And then Joe says, “So, uh, y’know, I wanted to get a rundown on what happened.” Rundown. This is information. He wanted to get information on what happened. Rundown. An example of rundown would be: I called my mother to get a rundown on how my father was doing. Rundown.

And Joe goes on to say, “So I turned to the news station—” Or I changed to the news station.

“and, uh, within a few minutes—”

Few meaning three or more.

“they were discussing—”

Discussing or talking.

“they were discussing this gigantic earthquake that had hit San Francisco. And they started showing pictures, uh, maybe thirty minutes later, of these people who were, uh, trying to weed through the rubble of these buildings that had been, like, coming down.” Weed through. This means to look or dig through. Weed through. An example of weed through is: I had to weed through a lot of papers when I did my yearly income taxes for the government. Weed through. So he’s saying there were people trying to weed through the rubble of these buildings. Rubble means parts. The parts of these buildings that had been like coming down or falling down.

And Joe says, “so, I mean, it was—” And I say, “Oh, wow.” And Joe says, “it was pretty scary—” Pretty means very here.

And Joe says, “I’ll tell you what.”

I’ll tell you what. That means that is for sure. I’ll tell you what. An example of I’ll tell you what in this situation would be: I’ll tell you what, I really enjoyed the Thai food we had today. I’ll tell you what.

And I say, “Yeah.” And Joe says, “y’know.” And then I say, “Yeah, well, um, you know the three months I was living in Japan I experienced two. Both of those were very different, uh, very different from the one I’d experienced here and also very different from the one in Bangkok. But one of ‘em.” ‘Em is just short for them. This is something that you’ll hear in conversational English but not see it in written English.

So I say, “But one of ‘em, I was actually up in my apartment which was on the fifth floor of a building.

And I was woken up at about 5 o’clock in the morning to the building swaying.” Swaying means moving from one side to the other side.

And I go on to say, “And because, uh, earthquakes are like a dime a dozen in Japan—” A dime a dozen. This means very common. A dime a dozen. An example of a dime a dozen would be: I remember when no one had a cell phone. But today they are a dime a dozen. A dime a dozen.

And then I say, “they, they’ve built a lot of their buildings to absorb the shock.” So what I’m saying here. To absorb the shock means the buildings take the shaking from an earthquake much easier. They make their buildings to take the shaking from the earthquake easier. Absorb the shock.

And then I say, “So that’s why it was swaying, it was really, it was a very surreal feel.” Surreal. This means unreal. Surreal. For example: I looked at the sky and it was purple. It looked surreal.

Okay, so that is the end of the conversation and this is the end of the vocabulary lesson for the conversation “Earthquakes.” So if you need to, go back and listen to this until you have a basic understanding of the vocabulary. And when you feel ready, go to the mini-story.

Alright, bye bye. See you next time.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.