صرف شام در رستوران 1

: پادکست ESL / : بخش هفتم / درس 2

پادکست ESL

9 | 439 درس

صرف شام در رستوران 1

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

خب، من عاشق رفتن به رستوران ها برای خوردن هستم. یکی از بهترین تجربه هام که اخیرا داشتم در اینجا در لس آنجلس جایی به اسم فورنایو بود. یک رستوران ایتالیایی در بخش بسیار خوبی از بورلی هیلز . من زیاد اونجا نمیرم- واقعا نمیتونم از پس هزینه اش بربیام، اما هر از گاهی یه حالی به خودم میدم.

آخرین بار که رفتم،با یکی از دوستام رفتم، خانم میزبان بهمون خوش آمد گفت. و پرسید که چند نفر مهمان من هستن و من گفتم “فقط دو نفر”. او گفت: “از این طرف، میز شما رو بهتون نشون میدم. خیلی مودب بود. وقتی به میز که کنار پنجره بود رسیدیم، از ما پرسید: همه چیز خوبه؟ ما گفتیم، “البته!”، و بعد اون منوها و لیست شراب ها رو به ما داد. چیدمان ظروف نقره خیلی کامل بود. دو چنگال (یکی برای سالاد، یکی برای غذای اصلی)، یک قاشق، یک چاقو،یک بشقاب شام،یک قاشق دسر بالای آن،یک جام شراب خوری و یک لیوان آب، یک فنجان و نعلبکی برای قهوه، و یک سبد نان. من همین حالا گرسنه ام شد!

خانم میزبان گفت: “پیشخدمت شما به زودی میاد.” بعدش ما منوها رو نگاه کردیم و انتخابای زیادی داشتیم، مخصوصا برای کسی که عاشق غذاهای ایتالیاییه مثل من.

پیشخدمت چند دقیقه بعد اومد و گفت: «عصر بخیر. اسم من جورجیو است و امروز در خدمت شما هستم. چیزی هست که بخواید باهاش شروع کنید، کوکتل، یک لیوان شراب ؟ “ خب، من و دوستم زیاد اهل نوشیدنی نیستیم. پس ما فقط یک جفت چای یخی سفارش دادیم. اون گفت “می خوایید چند دقیقه بیشتر به منو نگاه کنید؟” ما سرمون رو تکون دادیم و اون رفت که نوشیدنی ها رو بیاره.

همونطور که به پیش غذاها نگاه میکردم، یکی از غذاهای مورد علاقه ام، کیک خرچنگ رو دیدم! من به دوستم گفتم که کیک خرچنگ باید بخوریم. درست بعد از این، پیشخدمت به میز ما برگشت، با نوشیدنی هایی که در سینی بزرگی بودن. حالا آماده بودیم که سفارش بدیم.

متن انگلیسی درس

Well, I love going out to restaurants to eat. One of the best experiences I’ve had recently was at a place here in Los Angeles called Il Fornaio. It’s an Italian restaurant in a very nice part of Beverly Hills. I don’t go there very often–I can’t really afford it, but every once in a while I’ll treat myself.

The last time I went, I walked in with a friend and I was greeted by the hostess. She asked how many people were in my party, and I said, “Just two.” “Right this way I’ll show you to your table” she said. She was very polite. When we reached our table by the window, she asked us, “Is this all right?” We said, “Of course!,” and then she handed us the menus, along with the wine list. The place setting with the silverware was very complete. There were two forks (one for the salad course, one for the main course), a spoon, a knife, a dinner plate, a dessert spoon on top, a wine glass and a water glass, a cup and saucer for coffee, and a bread basket. I was already getting hungry!

“Your waiter will be with you shortly” the hostess said. So we looked over the menus‚Äîso many choices, especially for a lover of Italian food like me.

The waiter came up to the table a few minutes later and said, “Good evening. My name is Giorgio, and I’ll be your waiter this evening. Is there anything I can get you started with -a cocktail, a glass of wine?” Well, my friend and I are not exactly big drinkers. so we just ordered a couple of iced teas. “Would you like a few minutes to look at the menu” he said. We nodded our heads, and he went off to get our drinks.

As I was looking at the appetizers, I spotted one of my favorite dishes-crab cakes! I told my friend that the crab cakes were a must. Just then the waiter returned to our table, with our drinks on a large tray. Now, I was ready to order.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.