واژگان

فصل: کتاب ششم / درس: سگ شکاری قدیمی / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۹

لیست کلمات

تأمین کردن

فعل. تأمین کردن شخصی به‌معنای تأمین تمام چیزهایی که لازم دارد یا می‌خواهد.

بیل بیش از حد بیمار بود که از رخت‌خواب خارج شود، بنابراین پرستار او نیازهای او را تأمین کرد.

باملاحظه

صفت. وقتی کسی باملاحظه باشد، به نیازهای دیگران توجه می‌کند.

پسر باملاحظه به دوستش هدیه داد تا وقتی غمگین است او را خوش‌حال کند.

مصرف

اسم. مصرف غذا یا نوشیدنی عمل خوردن یا نوشیدن آن است.

این سیب‌ها برای مصرف بیش از حد پوسیده هستند.

معیار

اسم. معیارها عواملی هستند که فرد براساس آن‌ها چیزی را قضاوت می‌کند یا درباره‌ی آن تصمیم می‌گیرد.

او قبل از شروع کار، باید تمام معیارهای لازم را داشته باشد.

پوسته / رویه

اسم. crust قسمت بیرونی سخت یک قرص نان است.

پسر کوچک هرگز رویه‌ی پیتزایش را نخورد.

حق دادن

فعل. حق دادن به کسی به‌معنای دادن حقِ داشتن یا انجام کاری به او است.

بلیت طلایی‌اش این حق را به او داد که در ردیف اول کنسرت بنشیند.

همراهی کردن

فعل. همراهی افراد به‌معنای همراهی ایمن آن‌ها در مکانی است.

محافظان او را تا سالن سینما همراهی کردند.

خارجی

صفت. وقتی چیزی خارجی باشد، به یک قسمت بیرونی متصل می‌شود.

داخل خانه‌ی من گرم است، اما دمای خارجی آن در حال یخ زدن است.

ساختمان

اسم. facility ساختمانی است که برای هدفی خاص وجود داشته دارد.

ساختمان‌های آموزشی بسیاری در شهرهای بزرگ وجود دارد.

توانایی

اسم. facility توانایی ذهنی یا جسمی است.

توانایی‌های ذهنی پسر همه‌ی استادانش را تحت‌تأثیر قرار داد.

انبوه / پشته

اسم. یک پشته از چیزها انبوهی از آن‌هاست.

پس از تخریب ساختمان، تنها چیزی که باقی مانده بود یک پشته آجر بود.

نیم‌کره

اسم. نیم‌کره نیمی از کره‌ی زمین است.

در نیم‌کره‌ی شمالی، هوا معمولاً در جولای و آگوست گرم است.

سگ شکاری

اسم. hound نوعی سگ است که اغلب برای مسابقه یا شکار از آن استفاده می‌شود.

این افراد وقتی به سفر شکار رفتند، سگ‌های شکاری‌شان را با خود بردند.

غیردوستانه

صفت. اگر چیزی impersonal باشد، دوستانه نیست و باعث می‌شود افراد احساس بی‌اهمیت بودن کنند.

پسر در اولین روز حضور در دبیرستان بزرگ و غیردوستانه احساس ترس کرد.

لیسیدن

فعل. وقتی چیزی را لیس می‌زنید، زبانتان را از روی آن می‌گذرانید.

بستنی‌اش را قبل از آب شدن لیسید.

تزئینات

اسم. ornament چیزی جذاب است که مردم آن را در خانه‌هایشان به نمایش می‌گذارند.

زن تعدادی از تزئینات رنگارنگ را در قفسه‌ها نگهداری می‌کرد.

عابر پیاده

اسم. pedestrian شخصی است که در خیابان قدم می‌زند.

رانندگان باید هنگام عبورومرور عابران پیاده احتیاط کنند.

پناهگاه

اسم. پناهگاه جایی است که افرادِ در معرض خطر می‌توانند برای ایمن شدن به آنجا بروند.

این کلیسا در زمستان به یک پناهگاه برای افراد بی‌خانمان تبدیل شده بود.

تماشاگر

اسم. تماشاگر کسی است که چیزی را تماشا می‌کند، برای مثال، یک رویداد ورزشی.

هزاران تماشاگر در این بازی بزرگ حضور داشتند.

فریاد زدن

فعل. هنگامی که بر سر شخصی فریاد می‌کشید، بر سر او داد می‌زنید.

شخصی اسم او را فریاد زد.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 9

Word list

cater

v. To cater to someone means to provide them with all the things they need or want.

Bill was too sick to get out of bed, so his nurse catered to his needs.

considerate

adj. When someone is considerate, they pay attention to the needs of others.

The considerate boy gave his girlfriend a present to cheer her up when she was sad.

consumption

n. The consumption of food or drink is the act of eating or drinking it.

These apples are too rotten for consumption.

criteria

n. Criteria are factors on which a person judges or decides something.

Before she got the job, she had to meet all the necessary criteria.

crust

n. Crust is the tough outer part of a loaf of bread.

The little boy never ate the crust of his pizza.

entitle

v. To entitle someone means to give them the right to have or do something.

His golden ticket entitled him to sit in the front row at the concert.

escort

v. To escort people means to safely accompany them to a place.

Her bodyguards escorted her to the movie theater.

external

adj. When something is external, it is connected to an outer part.

It is warm inside my house, but the external temperature is freezing.

facility

n. A facility is a building that exists for a particular purpose.

There are many educational facilities in big cities.

faculty

n. A faculty is a mental or physical ability.

The boy’s mental faculties impressed all of his teachers.

heap

n. A heap of things is a large pile of them.

After the building was torn down, all that was left was a heap of bricks.

hemisphere

n. A hemisphere is one half of the Earth.

In the northern hemisphere, the weather is usually warmest in July and August.

hound

n. A hound is a type of dog that is often used for racing or hunting.

The men took their hounds with them when they went on the hunting trip.

impersonal

adj. If something is impersonal, it is not friendly and makes people feel unimportant.

The boy felt scared on his first day at the big, impersonal high school.

lick

v. When you lick something, you pass your tongue over it.

He licked his ice cream before it melted.

ornament

n. An ornament is an attractive object that people display in their homes.

The woman kept some colorful ornaments on the shelves.

pedestrian

n. A pedestrian is a person who is walking on a street.

Drivers should be careful when pedestrians are walking around.

sanctuary

n. A sanctuary is a place where people in danger can go to be safe.

The church was made into a sanctuary for homeless people in the winter.

spectator

n. A spectator is someone who watches something, for example, a sports event.

There were thousands of spectators at the big game.

yell

v. When you yell at someone, you shout at them.

Someone yelled out his name.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.