سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۲
لیست کلمات
استتار
اسم. استتار چیزی است که برای پنهان کردن افراد و چیزها از آن استفاده میشود.
استتار سبز و قهوهای برای مخفی شدن در جنگلها و جنگلها بهترین استفاده را داشت.
روبهرو شدن
فعل. وقتی با کسی روبهرو میشوید، برای مقابله با مشکلی رودررو با او ملاقات میکنید.
هنگام خروج از جلسه با او روبهرو شدم و به او گفتم که فکر میکنم اشتباه میکند.
تأمل کردن
فعل. تأمل در چیزی بهمعنای اندیشیدن دربارهی آن است.
مارک قبل از حل مسئله، لحظهای تأمل کرد.
درگیر شدن
فعل. درگیری با چیزی یعنی مبارزه برای غلبه بر آن.
استیسی مجبور بود در طول دورهی دبیرستان با ناتوانی در یادگیری مقابله کند.
تخت سفری
اسم. cot یک تخت کوچک قابل حمل است.
در اردوگاه، در کابین پسران تختهای سفری چیده شده بودند.
به سربازی رفتن
فعل. to enlist بهمعنای پیوستن به ارتش است.
در سال آخر تحصیل، از دانشآموزان خواسته شد که به خدمت سربازی بروند.
مرز
اسم. frontier مرز بین دو منطقه یا کشور است.
نردهای در امتداد مرزی که رودخانه در آنجا خمیده شده، ساخته شدهاست.
چریک
اسم. چریک شخصی است که بهعنوان بخشی از ارتش غیررسمی میجنگد.
جنگ چریکی شامل بسیاری از نبردها است.
کتاب راهنما
اسم. کتاب راهنما اصولی است که اطلاعات یا دستورالعملهای خاصی را ارائه میدهد.
اگر به کتاب راهنما نگاه کنید، به شما میگوید که کدام سیمها را به تلویزیون وصل کنید.
مردد / دودل
صفت. اگر کسی مردد باشد، مطمئن نیست یا کند عمل یا صحبت میکند.
اگرچه جواب را میدانست، در گفتن آن مردد بود، زیرا ممکن بود اشتباه کند.
سرسبز
صفت. اگر چیزی سرسبز باشد، مملو از انواع گیاهان بزرگ و سالم است.
جنگل سرسبز مملو از گیاه، درخت و تاک بود.
لباس
اسم. outfit به مجموعهای از لباسها گفته میشود که اغلب برای کار یا رویداد خاصی با هم پوشیده میشوند.
لباس جدید کِلی او را بسیار فریبنده نشان میداد.
پنجه
اسم. paw پای حیواناتی است که دارای پنجه یا نرمپنجه هستند.
بچهگربه پنجههایش را با زبانش تمیز کرد.
باشکوه
صفت. اگر چیزی یا کسی splendid باشد، بسیار خوب است.
لباسهایش از سر تا پا باشکوه به نظر میرسید.
گمراه شدن
فعل. گمراه شدن بهمعنای اشتباه رفتن و گم شدن است.
او خود را گمشده یافت، زیرا از گروه تور دور شده بود.
قابل توجه
صفت. اگر چیزی substantial باشد، اهمیت، اندازه یا ارزش زیادی زیادی دارد.
بانک گفت که او مبلغ قابل توجهی به آن بدهکار است.
مشعل
اسم. مشعل چوبی است که یک سر آن میسوزد و میتوان آن را حمل کرد تا نور ایجاد کند.
او برای ساختن مشعل تکهای از چوب را گرفت و در آتش فرو برد.
ناحیه
اسم. تراکت مساحت زیادی از زمین است.
در آن طرف کوهها، ناحیهی طولانیای از جنگل پوشیده شده بود.
شبزندهداری
اسم. vigil دورهای از مراقبتهای شبانه برای یک هدف خاص است.
او سه روز در مقابل مقبره شبزندهداری کرد.
خسته
صفت. اگر کسی weary باشد، خسته است.
جین پس از یک روز طولانی کار خسته شده بود.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 22
Word list
camouflage
n. Camouflage is something used to hide people and things.
The green and brown camouflage was best used for hiding in forests and jungles.
confront
v. When you confront someone, you meet them face to face to deal with a problem.
I confronted him as he left the meeting and told him I thought he was wrong.
contemplate
v. To contemplate something means to think about it.
Mark took a moment to contemplate the math problem before solving it.
contend
v. To contend with something means to struggle to overcome it.
Stacy had to contend with a learning disability throughout high school.
cot
n. A cot is a small portable bed.
At the camp, the boys cabin was lined with cots.
enlist
v. To enlist means to join the military.
In their final year at school, the students were asked to enlist in the military.
frontier
n. A frontier is a border between two regions or countries.
A fence was built along the frontier where the river curved.
guerrilla
n. A guerrilla is a person who fights as part of an unofficial army.
Guerrilla warfare involves a lot of hit-and-run fighting.
handbook
n. A handbook is material that gives specific information or instructions.
If you look at the handbook, it will tell you which wires to connect to the TV.
hesitant
adj. If someone is hesitant, then they are not sure or are slow to act or speak.
Although he knew the answer, he was hesitant to say it, because he might be wrong.
lush
adj. If something is lush, then it is full of a variety of large, healthy plants.
The lush jungle was filled with plants, trees, and vines.
outfit
n. An outfit is a set of clothes worn together, often for a certain job or event.
Kelly’s new outfit made her look so glamorous.
paw
n. A paw is an animal’s foot that has claws or soft pads.
The kitten cleaned its paws with its tongue.
splendid
adj. If something or someone is splendid, then they are very good.
From his head down to his shoes, his clothes looked splendid.
stray
v. To stray means to go in a wrong direction and become lost.
He found himself lost, because he had strayed from the tour group.
substantial
adj. If something is substantial, then it is of great importance, size, or value.
The bank said that he owed it a substantial amount of money.
torch
n. A torch is a stick with one end on fire that can be carried in order to give light.
He grabbed a piece of wood and stuck it in the fire in order to make a torch.
tract
n. A tract is a large area of land.
On the other side of the mountains, there was a long tract of forest.
vigil
n. A vigil is a period of watchful attention at night for a specific purpose.
He had a vigil in front of the tomb for three days.
weary
adj. If someone is weary, then they are tired.
Jane was weary after a long day of work.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.