واژگان

فصل: کتاب ششم / درس: بهمن / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۲۰

لیست کلمات

انباشتن

فعل. انباشتن چیزی به‌معنای جمع‌آوری مقدار زیادی از آن به مرور زمان است.

زمانی که در تعطیلات به‌سر می‌بردند، نامه‌ها در صندوق پستی‌شان انباشته شده بود.

هوایی

صفت. وقتی چیزی هوایی باشد، مربوط به هوا یا پرواز است.

عکاس هوایی از بالون هوا عکس گرفت.

دستگاه

اسم. apparatus وسیله‌ای است که برای هدفی خاص از آن استفاده می‌شود.

کمپرها دستگاهی داشتند که محل دقیقشان را به‌شان نشان می‌داد.

بهمن

اسم. بهمن مقدار زیادی برف، یخ و سنگ در حال ریزش از کوه است.

بهمن دهکده‌ی کوهستانی را ویران کرد.

ثبات

اسم. ثبات حالت رفتاری است که همیشه یکسان باشد.

ثبات او در تیراندازی با کمان به این معنی بود که تیم ما شانس پیروزی داشت.

مرخص کردن

فعل. ترخیص کسی به‌معنای اجازه دادن به ترک مکان، معمولاً بیمارستان است.

بعد از سه روز از بیمارستان مرخص شدم.

قسمت

اسم. اپیزود چیزی است که به‌عنوان بخشی از یک سری اتفاقات رخ می‌دهد.

قسمت آخر هیجان‌انگیز این سریال تلویزیونی را تماشا کردیم.

سالم

صفت. وقتی چیزی سالم باشد، کامل است و آسیب نمی‌بیند.

کشتی نمونه‌ی پدرم با وجود بیش از ۳۰ سال سن، هنوز سالم است.

فانی

صفت. وقتی فردی فانی باشد، نمی‌تواند برای همیشه زندگی کند.

همه‌ی مردم فانی هستند.

نشانه

اسم. omen نشانه‌ی آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد است.

او فکر کرد که دیدن یک گربه سیاه در خیابان نشانه‌ی بدشانسی است.

پوشیده از ابر

صفت. وقتی آسمان overcast باشد، پر از ابر است و آفتابی نیست.

صبح آسمان پوشیده از ابر بود، اما تا ظهر دوباره روشن شد.

تکان‌دهنده

صفت. وقتی چیزی تکان‌دهنده باشد، باعث ایجاد یک احساس غمگین بسیار شدید می‌شود.

دخترها در پایان فیلم تکان‌دهنده گریه کردند.

محیط‌بان

اسم. محیط‌بان شخصی است که از جنگل‌ها یا پارک‌ها محافظت می‌کند.

پیتر می‌خواست محیط‌بان شود، زیرا دوست داشت اوقاتش را بیرون بگذراند.

آوار

اسم. آوار توده‌هایی از سنگ شکسته و چوب است که پس از تخریب ساختمان ایجاد می‌شود.

پس از زلزله در سراسر شهر آوار بود.

منزوی کردن

فعل. منزوی کردن کسی به‌معنای دور نگه داشتن او از افراد دیگر است.

او بیش از یک سال در جزیره‌ای منزوی شده بود.

به پهلو

قید. اگر چیزی به پهلو حرکت کند، به یک طرف یا از کنار حرکت می‌کند.

جیم برای اینکه سرعتش را کم کند و تخته‌ی اسکی‌اش را متوقف کند به پهلو چرخید.

هق‌هق کردن

فعل. هق‌هق گریه‌ی بلند است.

وقتی کوچک‌ترین دخترم ازدواج کرد، گریه کردم.

هوشیار

صفت. وقتی چیزی یا کسی هوشیار است، جدی و آرام است.

بعد از تشییع جنازه، همه احساس هوشیاری کردند.

خال / نقطه

اسم. speck یک لکه‌ی کوچک یا مقدار بسیار کم است.

یک لکه خون در جایی ظاهر شد که پشه او را گاز گرفته بود.

تربیت

اسم. تربیت روشی است که والدین برای یاد دادن رفتار به فرزندشان آموزش می‌دهند.

او تربیتی سخت‌گیرانه داشت و هرگز اجازه‌ی تماشای تلویزیون را نداشت.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 20

Word list

accumulate

v. To accumulate something is to collect a lot of it over time.

The mail accumulated in their mailbox while they were on vacation.

aerial

adj. When something is aerial, it relates to being in the air or flying.

The aerial photographer took pictures from the air balloon.

apparatus

n. An apparatus is a device used for a particular purpose.

The campers had an apparatus that showed them their exact location.

avalanche

n. An avalanche is a large amount of snow, ice, and rock falling off a mountain.

The avalanche destroyed the mountain village.

consistency

n. Consistency is the state of always behaving in the same way.

Her consistency in archery meant that our team had a chance to win.

discharge

v. To discharge someone is to allow them to leave from a place, usually a hospital.

I was discharged from the hospital after three days.

episode

n. An episode is something that happens as part of a series of events.

We watched the final exciting episode of the TV series.

intact

adj. When something is intact, it is complete and not damaged.

Despite being over 30 years old, my father’s model ship is still intact.

mortal

adj. When a person is mortal, they cannot live forever.

All people are mortal.

omen

n. An omen is a sign of what will happen in the future.

He thought that seeing a black cat in the street was an omen of bad luck.

overcast

adj. When the sky is overcast, it is full of clouds and is not sunny.

The sky was overcast in the morning, but by noon it was bright again.

poignant

adj. When something is poignant, it causes a very strong feeling of sadness.

The girls cried at the end of the poignant movie.

ranger

n. A ranger is a person who protects forests or parks.

Peter wanted to be a ranger because he liked spending time outside.

rubble

n. Rubble is piles of broken stone and wood created after a building is destroyed.

There was rubble all over the city after the earthquake.

seclude

v. To seclude someone means to keep them away from other people.

She was secluded on an island for over a year.

sideways

adv. If something moves sideways, then it moves to or from the side.

Jim turned sideways in order to slow down and stop his snowboard.

sob

v. To sob is to cry loudly.

I sobbed when my youngest daughter got married.

sober

adj. When something or someone is sober, they are serious and calm.

After the funeral, everybody felt very sober.

speck

n. A speck is a very small mark or amount.

A speck of blood appeared where the mosquito had bit him.

upbringing

n. An upbringing is the way that someone is taught to behave by their parents.

He had a strict upbringing and was never allowed to watch television.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.