سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۹
لیست کلمات
متراکم
صفت. اگر چیزی متراکم باشد، پر یا مسدود شدهاست.
تام تا بعد از تاریکی هوا به خانه نرسید، زیرا جاده بسیار شلوغ بود.
پیک
اسم. پیک شخصی است که نامه یا بستهها را تحویل میگیرد و تحویل میدهد.
قبل از قطار، بیشتر پیکها از اسب برای مسافرت استفاده میکردند.
تغییر شکل دادن
فعل. to deform sth بهمعنای تغییر آن از شکل درست یا اصلی است.
برنامهی رایانهای تصویر ساختمان را به یک منظرهی غیرواقعی تغییر شکل داد.
آداب معاشرت
اسم. آداب معاشرت گروهی از قوانین دربارهی چگونگی ادب است.
وقتی در کشورهای آسیایی هستید، تعظیم نوعی آداب معاشرت است.
انحصاری
صفت. اگر چیزی انحصاری باشد، گران است و فقط برای افراد ثروتمند انجام میشود.
زمین گلف آنقدر انحصاری بود که اکثر مردم حتی نام آن را نشنیده بودند.
بار
اسم. freight مجموعهای از اقلام است که در قطار، قایق یا هواپیما حمل میشود.
کشتیهای تجاری فقط محمولههای ارزشمندی مانند ابریشم و ادویهجات را حمل میکردند.
لباس
اسم. garment نوعی لباس است.
قبل از جلسهی مهم، تاجر تمام لباسهایش را تمیز کرده بودند.
بیخوابی
اسم. اینسومنیا بیماریای است که در آن فرد در خوابیدن مشکل دارد.
بیخوابی نِیت مانع از استراحت کافی او شد.
شهودی
صفت. intuitive یعنی دانستن چیزی بدون داشتن پشتوانه و مدرک.
راندا احساس شهودی داشت که شین امروز به مدرسه نمیآید.
محتمل
صفت. اگر اتفاقی محتمل است که رخ دهد، احتمال وقوع آن بسیار زیاد است.
در ماههای تابستان، کوهنوردان در جنگل ممکن است گوزن و اِلک ببینند.
فکر را مشغول کردن
فعل. to obsess about sth یعنی همیشه دربارهی چیزی فکر کردن.
آیک پس از تماشای فیلمهای جنگ ستارگان، فکرش مشغول شده بود که «جدی» شود.
در دریا
قید. وقتی چیزی overboard باشد، کنار قایق و در آب است.
تام و گری روی زمین خیس لغزیدند و در آب افتادند.
هزینهی اضافه
اسم. premium پرداختی است که بالاتر از حد متوسط باشد.
تونی برای بنزین هزینهی اضافه پرداخت کرد، زیرا باعث بهتر کارکرد ماشینش شد.
امتیاز
اسم. privilage حق خاصی است که فقط به شخص یا گروه خاصی از افراد داده میشود.
فقط بهترین کارمند امتیاز پارک در آن مکان را داشت.
سوق دادن
فعل. to propel sth بهمعنای فشار دادن یا حرکت دادن چیزی به جایی است.
باد شدید برگ را به هوا و آن طرف خیابان سوق میداد.
معاشرت کردن
فعل. to socialize بهمعنای خوش گذراندن با مردم است.
دوست دارم بعد از مدرسه با همکلاسیهایم معاشرت کنم.
سرکوب کردن
فعل. سرکوب چیزی بهمعنای جلوگیری از وقوع آن است.
او خواستهاش برای جیغ زدن را سرکوب کرد، چون نمیخواست مورد توجه قرار گیرد.
تراموا
اسم. تراموا وسیلهای مانند واگنبر است که بالای سطح زمین است با برق کار میکند.
با تراموا به خیابان هشتم رفتم.
ناآرام کردن
فعل. ناآرام کردن کسی بهمعنای ایجاد اضطراب یا نگرانی در او است.
ابرهای تاریک آسمان بث را ناآرام میکنند.
پیچ خوردن
فعل. to warp بهمعنای خم شدن به شکل اشتباه است.
زن ساعت را بالای شومینه گذاشت و گرما باعث پیچ خوردن آن شد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 19
Word list
congested
adj. If something is congested, it is full or blocked.
Tom didn’t get home until after dark, because the road was so congested.
courier
n. A courier is someone who takes and delivers mail or packages.
Before trains, most couriers used horses to travel.
deform
v. To deform something means to change it from its correct or original shape.
The computer program deformed the building’s picture into an unreal sight.
etiquette
n. Etiquette is the group of rules about how to be polite.
When in Asian countries, bowing is a form of etiquette.
exclusive
adj. If something is exclusive, it is expensive and only for rich people.
The golf course was so exclusive that most people hadn’t even heard of it.
freight
n. Freight is a set of items carried on a train, boat, or airplane.
Trade ships only carried valuable freight like silk and spices.
garment
n. A garment is a piece of clothing.
The businessman had all of his garments cleaned before the important meeting.
insomnia
n. Insomnia is a condition in which a person has difficulty sleeping.
Nate’s insomnia prevented him from getting enough rest.
intuitive
adj. Intuitive is knowing about something without having support or proof.
Rhonda had an intuitive feeling that Shane wasn’t coming to school today.
liable
adj. If something is liable to happen, it is very likely that it will happen.
During the summer months, hikers in the forest are liable to see deer and elk.
obsess
v. To obsess about something means to think about it all of the time.
After watching the Star Wars movies, Ike obsessed about becoming a Jedi.
overboard
adv. When something is overboard, it is over the side of a boat and in the water.
Tom and Gary slipped on the wet floor and fell overboard.
premium
n. A premium is a payment that is higher than average.
Tony paid a premium for the gas, because it made his car run better.
privilege
n. A privilege is a special right given only to a certain person or group of people.
Only the best employee had the privilege of parking in that spot.
propel
v. To propel something means to push or move it somewhere.
The strong wind propelled the leaf through the air and across the street.
socialize
v. To socialize is to have a good time with people.
I like to socialize with my classmates after school.
suppress
v. To suppress something means to prevent it from happening.
She suppressed her urge to scream, because she didn’t want to be noticed.
tram
n. A tram is a vehicle like a streetcar that runs on electricity above ground.
I took the tram to Eighth Avenue.
unsettle
v. To unsettle someone means to make them anxious or worried.
The dark clouds in the sky unsettled Beth.
warp
v. To warp means to become bent into the wrong shape.
The woman put the clock above the fireplace, and the heat warped it.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.