سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱
لیست کلمات
نامطلوب
صفت. چیزی که اثر adverse داشته باشد میتواند مضر، خطرناک یا نامطلوب باشد.
من نگرانم که گردباد اثر نامطلوبی در مزرعه بگذارد.
جایگزین
صفت. گزینهی جایگزین گزینهی دیگری است.
سوار اتوبوس شدن و رانندگی بهسمت محل کار از روشهای جایگزین سفر است.
قابلتجزیه
صفت. موادی که قابلیت تجزیهی بیولوژیکی دارند بهطور طبیعی به موادی تبدیل میشوند که به محیطزیست آسیب نمیرسانند.
من از کود کمپوست قابلتجزیه برای تغذیهی باغم استفاده میکنم.
بستهبندیشده
صفت. وقتی چیزی boxed باشد، داخل یک بسته است.
جاستین یک هدیهی بستهبندیشده به جشن تولد آورد.
خفه کردن
فعل. اگر با چیزی خفه شوید، باعث میشود نفس کشیدنتان متوقف شود.
آدامسی که مالیندا قورت داد او را خفه کرد.
راحت
صفت. وقتی چیزی convenient باشد، در وقت یا تلاش شما صرفهجویی میکند.
قدم زدن در پارک یک راه مناسب برای ورزش در راه کار است.
دور انداختن
فعل. to discard sth بهمعنای دور انداختن آن است.
پس از تعمیر پنجره، تمام شیشههای شکسته را دور بریزید.
دلفین
اسم. دلفین یک پستاندار دریایی بزرگ است که از هوا تنفس میکند.
دلفینهای باهوش یاد گرفتهاند که با انسان ارتباط برقرار کنند.
از نظر زیستشناختی
قید. ecologically به این معنی است که یک کار طوری انجام میشود که مربوط به موجودات زنده و محیطزیست باشد.
ما باغمان را طبق روشهای صحیح زیستشناختی کاشتیم.
کشنده
صفت. چیزی که کشنده باشد منجر به مرگ کسی میشود.
تیر خوردن از مهاجم برای قربانی کشنده بود.
میزان وقوع
اسم. incidence تعداد دفعاتی است که چیزی اتفاقی میافتد.
ما باید میزان موفقیت در مدرسه را افزایش دهیم.
شهری
صفت. municipal یعنی چیزی که متعلق به یک شهر یا دولت محلی است.
پارکینگ شهری در مرکز شهر میتواند یکصد ماشین جای دهد.
استفادهی بیش از حد
اسم. overuse زمانی اتفاق میافتد که چیزی بیش از حد استفاده شود.
استفادهی بیش از حد روچل از دوچرخهی ورزشی باعث شکسته شدن چرخدندهها شد.
حوضچه
اسم. pond بدنهای از آب شیرین است که کوچکتر از دریاچه است.
شنا را در حوضچهی پشت مرکز تفریحی یاد گرفتم.
بازیافت کردن
فعل. وقتی چیزی را بازیافت میکنید، از قطعات آن برای ساخت چیز دیگری استفاده میکنید.
ما روزنامههای خود را بازیافت میکنیم تا بتوانیم از آنها جعبههای بستهبندی بسازیم.
چندبارمصرف
صفت. از شیئی که reusable باشد، میتوان بارها و بارها استفاده کرد.
سابورو شیشههای ژلهی خالیاش را نگه میدارد، چون برای نگه داشتن وسایل خیاطی قابل استفادهی مجدد هستند.
پرشده
صفت. وقتی چیزی stuffed باشد، در فضای کوچکی چپانده شده است.
همهی روزنامهها داخل کشو چپانده شده بودند.
غمانگیز
صفت. یک واقعهی غمانگیز باعث غم و اندوه میشود، چون ممکن است مرگ یا رنج باشد.
کل جامعه در مراسم یادبود قربانیان آتشسوزی غمانگیز شرکت کردند.
استفاده کردن
فعل. to utilize sth یعنی استفاده از چیزی برای هدفی خاص است.
این تیم میتواند از تجهیزات آزمایشگاهی برای تکمیل آزمایش استفاده کند.
نهنگ
اسم. نهنگ یک پستاندار بسیار بزرگ است که در اقیانوس زندگی میکند.
وقتی نهنگی کنار قایق ما ظاهر شد تعجب کردیم.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 1
Word list
adverse
adj. Something that has an adverse effect can be harmful, dangerous, or unfavorable.
I worry that the tornado will have an adverse effect on the farm.
alternate
adj. An alternate option is a different option.
Taking the bus and driving to work are alternate ways to travel.
biodegradable
adj. Materials that are biodegradable break down naturally into substances that do not harm the environment.
I use biodegradable compost to feed my garden.
boxed
adj. When something is boxed, it is inside a package.
Justine brought a boxed gift to the birthday party.
choke
v. If you choke on something, it stops you from breathing.
The gum Malinda swallowed made her choke.
convenient
adj. When something is convenient, it saves you time or effort.
Walking through the park is a convenient way to exercise on the way to work.
discard
v. To discard something is to throw it away.
After repairing the window, discard any broken glass.
dolphin
n. A dolphin is a large sea mammal that breathes air.
Intelligent dolphins have learned to communicate with humans.
ecologically
adv. Ecologically means that something is done in a way that concerns living organisms and the environment.
We planted our garden according to ecologically correct practices.
fatal
adj. Something that is fatal results in someone’s death.
Being shot by the attacker proved fatal to the victim.
incidence
n. The number of times something happens is the incidence of the event.
We need to increase the incidence of success in school.
municipal
adj. Municipal means that something belongs to a city or local government.
The municipal parking lot downtown can fit one hundred cars.
overuse
n. Overuse occurs when something is utilized too many times.
Rochelle’s overuse of the exercise bike caused the gears to break.
pond
n. A pond is a freshwater body that is smaller than a lake.
I learned to swim at the pond behind the recreation center.
recycle
v. When you recycle an object, you use its parts to make something else.
We recycle our newspapers so that they can be made into packing boxes.
reusable
adj. An object that is reusable can be utilized over and over again.
Saburo keeps his empty jelly jars, because they are reusable for storing sewing supplies.
stuffed
adj. When something is stuffed, it is pushed into a small space.
The newspapers were all stuffed into the drawer.
tragic
adj. A tragic event causes sadness because it might involve death or suffering.
The entire community attended the memorial service for the victims of the tragic fire.
utilize
v. To utilize something is to use it for a specific purpose.
The team can utilize the lab equipment to complete the experiment.
whale
n. A whale is a very large mammal that lives in the ocean.
We were surprised when a whale surfaced next to our boat.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.