سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۸
لیست کلمات
دسترسی
اسم. دسترسی حق ورود یا استفاده از چیزی است.
مدیر تنها شخصی بود که به رمز ورود دسترسی داشت.
رفتار
اسم. رفتار روشی است که شخصی طبق آن عمل میکند.
او بهدلیل رفتار بدش مجازات شد.
ثابت
صفت. وقتی یک رویداد یا عمل ثابت باشد، خیلی زیاد یا همیشه اتفاق میافتد.
تلویزیون در خانه دائماً استفاده میشود.
ترک
اسم. ترک یک فضای باریک بین قسمتهای چیزی شکسته است.
پنجرهی قدیمی با ترک پوشیده شده بود.
دستگاه
اسم. device یک شیء یا دستگاه است.
دماسنج دستگاهی است که دما را بیان می کند.
محصور کردن
فعل. محصور کردن چیزی حاوی آن است.
گاوها در مزرعه داخل حصار محصور شده بودند.
گرفتن
فعل. to grip sth بهمعنای محکم نگه داشتن چیزی است.
من ترسیده بودم، به همین خاطر دست خواهر بزرگترم را گرفتم.
توقف کردن
فعل. to halt توقف حرکت است.
جنایتکار با دیدن آمدن پلیس متوقف شد.
قریبالوقوع
صفت. اگر چیزی impending باشد، بهزودی اتفاق میافتد.
دانشآموز برای امتحان پیش رویش نگران بود.
تأثیر گذاشتن
فعل. to influence بر کسی یا چیزی به معنای تأثیرگذاری بر او است.
دوستم بر تصمیم من برای رفتن به دانشگاه ترانس تأثیر گذاشت.
قانون
اسم. law قانونی است که توسط نهاد قانونگذار وضع میشود.
دانشجویان در طول کلاس مطالعات اجتماعی با قوانین مختلفی آشنا شدند.
حالت
اسم. mode یک تنظیم یا شرط در دستگاه است.
ملیسا در حالی که با تلفن صحبت میکرد، تلویزیون را روی حالت بیصدا گذاشت.
عرق کردن
فعل. to perspire یعنی عرق کردن.
وقتی در تمرین ورزشکاری هستم معمولاً زیاد عرق میکنم.
جایگزین کردن
فعل. جایگزینی چیزی قرار دادن آن بهجای چیز دیگری است.
لاستیک ماشینم را عوض کردم چون پنچر بود.
ضربه زدن
فعل. to snap sth بهمعنای شکستن ناگهانی چیزی است که میتواند صدای بلندی ایجاد کند.
چوب طبل را برداشتم و آن را با دستانم شکستم.
موذی
صفت. اگر شخصی یا حیوانی موذی باشد، دزدکی کار میکند یا در فریب مردم مهارت دارد.
روباه موذی تخمها را از لانه دزدید.
تمایل داشتن
فعل. تمایل به انجام کاری این است که احتمالاً آن را انجام دهید یا مرتباً آن را انجام دهید.
مادرم تمایل دارد که هر کریسمس هدیهای عالی برای من بخرد.
معتبر
صفت. وقتی چیزی معتبر باشد، درست است یا مبتنی بر استدلال خوب است.
نظر کارشناس در این زمینه از نظر دیگران معتبرتر بود.
نسخه
اسم. نسخه، روایتی از چیزی است که اندکی با نسخهی اصلی متفاوت است.
او نسخهی بریتانیایی دانشآموز از داستان افسانهای چینی را خواند.
به هیچ وجه / اصلاً
صفت. از whatsoever بعد از اسم برای تأکید بر اینکه چیزی از آن وجود ندارد استفاده میکنید.
پسربچه اصلاً نمیدانست که چگونه داستان را به پایان برساند.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 8
Word list
access
n. Access is the right to enter or use something.
The manager was the only person with access to the password.
conduct
n. Conduct is the way that someone acts.
She was punished for her bad conduct.
constant
adj. When an event or action is constant, it happens a lot or all of the time.
The television at home is in constant use.
crack
n. A crack is a narrow space between the parts of something broken.
The old window was covered with cracks.
device
n. A device is an object or a machine.
A thermometer is a device that tells temperature.
enclose
v. To enclose something is to contain it.
The cows in the field were enclosed by a fence.
grip
v. To grip something is to hold it very tightly.
I was scared, so I gripped my older sister’s hand.
halt
v. To halt is to stop moving.
The criminal halted when he saw the police coming.
impending
adj. If something is impending, it is going to happen soon.
The student was nervous about her impending test.
influence
v. To influence someone or something is to have an effect on them.
My friend influenced my decision to attend Terrance University.
law
n. A law is a rule made by the legislative body.
The students learned about different laws during social studies class.
mode
n. A mode is a setting or condition on a machine.
Melissa turned the TV to quiet mode while she talked on the phone.
perspire
v. To perspire means to sweat.
I usually perspire a lot when I am at athletics practice.
replace
v. To replace something is to put it in the place of something else.
I replaced the tire on my car because it was flat.
snap
v. To snap something means to break it suddenly, which can cause a loud noise.
I took the drumstick and snapped it with my hands.
sly
adj. If a person or animal is sly, they are sneaky or good at tricking people.
The sly fox stole the eggs from the nest.
tend
v. To tend to do something is to be likely to do it or to do it often.
My mom tends to buy me the perfect gift each Christmas.
valid
adj. When something is valid, it is correct or based on good reasoning.
The expert’s opinion on the subject was more valid than others.
version
n. A version is an account of something that differs slightly from the original.
She read the student’s British version of the Chinese fairy tale.
whatsoever
adj. You use whatsoever after a noun to emphasize that there is nothing of that thing.
The boy had no idea whatsoever how to finish the story.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.