سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۴
لیست کلمات
ناگهانی
صفت. اگر چیزی abrupt باشد، ناگهانی یا غیرمنتظره است.
وقتی رقصنده به پشت افتاد، باله ناگهان متوقف شد.
عذاب
اسم. عذاب درد یا رنج شدید است.
پسربچه هنگامی که تولهسگ او را گاز گرفت از عذاب فریاد زد.
قاتل
اسم. assassin کسی است که شخص مهمی را قتل میکند.
یک قاتل در ۴ آوریل ۱۹۶۸ مارتین لوتر کینگ را کشت.
ریش
اسم. ریش مویی است که روی چانه و گونههای مردها رشد میکند.
کشاورز ریش بلندی به سفیدی برف داشت.
جانور
اسم. beast حیوان بزرگ و خطرناک است.
تانزانیا محل زندگی بسیاری از جانوران معروف مانند شیر، پلنگ و کفتار است.
کلیسای کوچک
اسم. chapel ساختمانی است که مردم برای دعا و پرستش خدا به آنجا می روند.
ما در یک کلیسای کوچک عروسی در لاس وگاس ازدواج کردیم.
مفسر
اسم. مفسر شخصی است که نظر میدهد یا چیزی را توصیف میکند، اغلب در تلویزیون یا رادیو.
به گفتهی بسیاری از مفسران، زمستان امسال یکی از سردترین زمستانها در قرن اخیر بودهاست.
فریب دادن
فعل. to con someone بهمعنای فریب دادن شخصی برای انجام کاری یا گرفتن پول از او است.
بیانصافی بود که فالگیر با فریبکاری ۵۰۰ دلار از من گرفت.
اتفاقنظر
اسم. consensus توافق کلی بین گروهی از مردم است.
اتفاقنظر بین کودکان این بود که ارواح وجود دارند.
توطئه
اسم. توطئه طرحی مخفی است که دو یا چند نفر با هم برای انجام کار مضر یا غیرقانونی تهیه میکنند.
تاجر فکر کرد توطئهای بین همکارانش برای اخراج او وجود دارد.
کودتا
اسم. کودتا قیامی است که در آن مردم سعی در سرنگونی دولت دارند.
در پایان قرن هجدهم، ناپلئون بناپارت برای سرنگونی گروهی که کنترل فرانسه را در دست داشت، کودتا کرد.
بدبینانه
صفت. بدبینی مایل نبودن به باور اینکه افراد نیت خیر دارند.
آن مرد پس از اینکه بارها به او دروغ گفته شده بود، بدبین شد.
گنبد
اسم. گنبد سقف منحنی یک ساختمان است.
به گنبد نگاه کردم تا زیبایی آن را تحسین کنم.
فریاد زدن
فعل. to exclaim sth یعنی گفتن چیزی با صدای بلند، ناگهانی و باهیجان است.
خواننده پس از اجرای برنامه تشویق را متوقف کرد تا تشکر کند.
انجمن
اسم. forum یک مکان عمومی باز است که جلسات در آن برگزار میشوند.
این دانشمند تحقیقاتش را در انجمنی ویژه در شهر به اشتراک گذاشت.
فریبندگی
اسم. glamour ویژگیای مربوط به مال، ثروت و زیبایی است.
زن جوان در هنگام عکاسی فریبدگیاش را به نمایش گذاشت.
آزار دادن
فعل. to harass someone بهمعنای مکرراً آزار دادن یا حمله کردن به کسی است.
دخترک اغلب برادر کوچکش را آزار میداد.
روشن کردن
فعل. اگر چیزی را illuminate کنید، آن را روشن میکنید.
برای روشن کردن صحنه، خدمه نورافکن را روشن کردند.
تحریک کردن
فعل. to inflame sth بهمعنای تحریک یا تشدید چیزی است.
افزایش مالیات ناامیدی مردم از دولت را تحریک خواهد کرد.
ملودی
اسم. ملودی مجموعهای از نتهای موسیقی است که قسمت اصلی یک آهنگ را تشکیل میدهد.
تمام روز ملودی آهنگ در ذهنم گیر کرده بود.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 4
Word list
abrupt
adj. If something is abrupt, it is sudden or unexpected.
When the dancer fell down on her back, the ballet came to an abrupt stop.
agony
n. Agony is severe pain or suffering.
The boy yelled in agony when the puppy bit him.
assassin
n. An assassin is someone who murders an important person.
An assassin killed Martin Luther King on April 4, 1968.
beard
n. A beard is hair that grows on a man’s chin and cheeks.
The farmer had a long beard, as white as snow.
beast
n. A beast is a large and dangerous animal.
Tanzania is home to many famous beasts, such as lions, leopards, and hyenas.
chapel
n. A chapel is a building where people go to pray and worship God.
We were married in a small wedding chapel in Las Vegas.
commentator
n. A commentator is a person who gives opinions or describes something, often on TV or the radio.
According to many commentators, this winter has been one of the coldest in the last century.
con
v. To con someone is to trick that person into doing something or giving up money.
It was unfair of the fortune teller to con me out of 500 dollars.
consensus
n. A consensus is a general agreement among a group of people.
The consensus among the children was that ghosts exist.
conspiracy
n. A conspiracy is a secret plan that two or more people make together to do something harmful or illegal.
The businessman thought there was a conspiracy among his coworkers to get him fired.
coup
n. A coup is an uprising in which people try to overthrow the government.
At the end of the 18th century, Napoleon Bonaparte staged a coup to overthrow a group that had control of France.
cynical
adj. To be cynical is to be unwilling to believe that people have good intentions.
The man became cynical after being lied to many times.
dome
n. A dome is a curved roof of a building.
I looked up at the dome to admire its beauty.
exclaim
v. To exclaim something is to say it loudly, suddenly, and excitedly.
The singer interrupted the applause to exclaim his thanks after his performance.
forum
n. A forum is an open public place in which meetings are held.
The scientist shared her research at a special forum in the city.
glamour
n. Glamour is a quality relating to riches, wealth, and beauty.
The young woman showed off her glamour during the photo shoot.
harass
v. To harass someone is to bother or attack them repeatedly.
The young girl would often harass her baby brother.
illuminate
v. If you illuminate something, you shine light on or brighten it.
In order to illuminate the stage, the crew turned on the spotlight.
inflame
v. To inflame something is to provoke or intensify it.
The tax increase will inflame the public’s frustration with the government.
melody
n. A melody is a series of musical notes that form the main part of a song.
I had the melody of the song stuck in my head all day.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.