افتخار جین

فصل: کتاب پنجم / درس: افتخار جین / درس 1

افتخار جین

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

افتخار جین

جین و پدرش، مایک، یک قایق دست‌دوم داشتند. آن را «امیدهای والا» نامیدند. این دو دوست داشتند اوقاتشان را در اقیانوس سپری کنند و اغلب به سفرهای طولانی ماهیگیری بروند.

مایک نحوه‌ی انجام کارهای مهم را به جین آموخت. جین یاد گرفت که چگونه قایق را هدایت کند و بادبان‌ها را تنظیم کند. او یاد گرفت که چگونه روی چرخ‌دنده‌های موتور روغن بزند. یاد گرفت که چگونه لنگر را بلند کرده و با قرار دادن یک طناب در یک شکاف، آن را محکم کند.

جین دوست داشت به پدرش کمک کند، اما فکر می‌کرد که خیلی در این کار تبحر ندارد. گاهی‌اوقات، مراحل مهم را حذف می‌کرد و مرتباً اشتباه می‌کرد. جین فکر می‌کرد توانایی کارِ دستی را ندارد و دانش لازم را ندارد.

مایک می‌خواست به او ثابت کند که واقعاً توانایی و اهمیت بالایی دارد. او به فکر تاکتیکی برای آزمایش مهارت‌های جین در شرایط اضطراری افتاد. زیر عرشه پنهان شد و وانمود کرد که به دام افتاده‌است. او فریاد زد: «جین، من نمی‌تونم بیرون بیام! باید به اسکله برگردی و کمک پیدا کنی!»

جین وحشت کرد. او فکر کرد که ممکن است اشتباهات معمولش را انجام دهد، که باعث فاجعه می‌شود. با این حال، مجبور بود که به حرف پدرش گوش کند و طبق آن رفتار کند.

او با تمام انرژی لنگر را بالا کشید. او به یاد آورد که بادبان‌ها را هم‌پوشانی کند تا باد را خنثی کند. قایق را به دور بندری که آب کم بود هدایت کرد. وقتی به ساحل رسیدند، مایک از زیر عرشه بیرون آمد.

جین گفت: «فکر کردم گیر افتاده بودی!»

مایک خندید. گفت: «وضعیت اورژانسی واقعی‌ای نبود. من واقعیت رو تحریف کردم تا توانایی‌هات رو آزمایش کنم. ببین چه کار عالی‌ای کردی که قایق رو با خیال راحت به خونه رسوندی! من می‌دونستم که می‌تونی این کار رو انجام بدی.»

مایک برای احترام به دخترش تصمیم گرفت نام قایقش را تغییر دهد. نام آن را «افتخار جین» تعیین کرد و آن را در جلوی کشتی نقاشی کرد. جین بالاخره چیزی برای افتخار داشت.

متن انگلیسی درس

Jane’s Pride

Jane and her father, Mike, owned a secondhand boat. They called it “High Hopes.” The two loved to spend time together on the ocean and would often go on long fishing trips.

Mike taught Jane how to perform important tasks. Jane learned how to steer the boat and adjust the sails. She learned how to put grease on the gears of the motor. She learned how to lift the anchor and secure it by putting a rope in a slot.

Jane liked helping her father, but she thought that she wasn’t very good at it. Sometimes, she omitted important steps and made frequent mistakes. Jane thought she wasn’t capable of manual labor and did not have the knowledge she needed.

Mike wanted to prove to her that she was indeed capable and important. He thought of a tactic to test Jane’s skills in the context of an emergency. He hid under the deck and pretended to be trapped. He shouted, “Jane, I can’t get out! You have to get back to the dock and find help!”

Jane began to panic. She thought she might make her usual mistakes, which would cause a disaster. However, she had to listen to her dad and act accordingly.

She pulled up the anchor with all of her energy. She remembered to overlap the sails to offset the wind. She steered the boat around the harbor where the water was shallow. When they got to the shore, Mike came out from under the deck.

Jane said, “I thought you were trapped!”

Mike laughed. He said, “It wasn’t a genuine emergency. I distorted the truth to test your abilities. Look at what a great job you did getting the boat home safely! I knew you could do it.”

To honor his daughter, Mike decided to rename his boat. He designated it “Jane’s Pride” and painted the name on the front of the ship. Jane finally had something to be proud of.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.