واژگان

فصل: کتاب پنجم / درس: شفادهنده شدن / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۲۴

لیست کلمات

کاسه

اسم. کاسه ظرفی با شکل گرد و گود است.

میوه‌ها را در کاسه‌ی میوه گذاشتم.

پخت

اسم. پخت غذا شامل آماده‌سازی آن برای خوردن است.

من از پختن بسیار لذت می‌برم، مخصوصاً پخت غذاهای ایتالیایی.

متراکم

صفت. اگر چیزی متراکم باشد، بسیاری از چیزها را نزدیک به‌هم دارد.

من به‌راحتی در جنگل انبوه گم شدم.

شرافت / وقار

اسم. dignity توانایی آرام بودن و قابل‌احترام بودن است.

وقتی شرکتش از کار خارج شد، با وقار با آن روبرو شد.

مسلط شدن

فعل. تسلط بر شخصی یا چیزی یعنی کنترل کردن او/آن.

مردی که بلند سخت می‌گفت بر گفت‌وگو مسلط شد.

سفالی

صفت. اگر چیزی سفالی باشد، از سفال ساخته شده‌است.

سقف خانه از کاشی‌های سفالی ساخته شده بود.

خصمانه / ناسازگار

صفت. اگر کسی خصمانه باشد، عصبانی و دوستانه نیست.

ما از دور شدن از همسایه‌ی ناسازگارمان خوشحال شدیم.

نادرست

صفت. اگر چیزی نادرست باشد، اشتباه است.

پاسخ شما نادرست است. باید آن را تصحیح کنید.

مصرف

اسم. میزان مصرف غذا میزان غذایی است که به بدن می‌رسانید.

دکتر گفت من باید مصرف میوه و سبزیجات را افزایش دهم.

همچنین

قید. اگر کسی همچنین کاری را انجام دهد، همان کارِ دیگری را انجام می‌دهد.

اگر جو به مدرسه نمی‌رود تا بتواند شنا کند، من هم می‌خواهم همین کار را انجام دهم.

دستگاه

اسم. دستگاه توسط مردم ساخته می‌شود و برای ما کار می‌کند.

دستگاه خراب بود.

دارو

اسم. medication دارو یا داروهایی است که به افراد بیمار داده می‌شود.

دکتر برای درمان بیماری من دارو داد.

مبهم

صفت. اگر چیزی مبهم باشد، به‌خوبی شناخته‌شده نیست.

پیرمرد در جست‌وجوی کتاب‌های مبهم جهان را می‌پیماید.

ظلم کردن

فعل. ظلم کردن به کسی یعنی حکومت کردن بر آن‌ها به‌طور بی‌رحمانه و ناعادلانه.

آزادی بیان در کشورش مورد ظلم واقع شده بود.

پوست کندن

فعل. پوست کندن میوه‌ها و سبزیجات به‌معنای برداشتن پوست آن‌ها است.

او سیب را قبل از خوردن پوست کند.

نسخه

اسم. نسخه اجازه‌ی پزشک برای دریافت دارو است.

دکتر نسخه‌ی داروهایم را به من داد.

پیشرفت

اسم. وقتی پیشرفت می‌کنید، در آنچه انجام می‌دهید بهتر می‌شوید.

نشانه‌های روشنی از پیشرفت وجود دارد.

شنی

صفت. شنی به‌معنای پوشیده از شن است.

من عاشق قدم زدن در ساحل شنی هستم.

کمبود

اسم. shortage از short می‌آید و یعنی به‌اندازه نداشتن.

در فصل خشک کمبود آب وجود داشت.

ماهر

صفت. اگر کسی در کاری ماهر باشد، در انجام آن مهارت زیادی دارد.

نجار در ساخت خانه بسیار ماهر است.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 24

Word list

bowl

n. A bowl is a dish with a round deep shape.

I put the fruit in the fruit bowl.

cooking

n. Cooking food involves making it ready to eat.

I really enjoy cooking, especially Italian food.

dense

adj. If something is dense, it has a lot of things close together.

I easily became lost in the dense forest.

dignity

n. Dignity is the ability to be calm and worthy of respect.

When his company went out of business, he faced it with dignity.

dominate

v. To dominate someone or something is to control them.

The loud man dominated the conversation.

earthen

adj. If something is earthen, it is made of clay.

The house’s roof was made of earthen tiles.

hostile

adj. If someone is hostile, they are angry and unfriendly.

We were happy to move away from our hostile neighbor.

incorrect

adj. If something is incorrect, it is wrong.

Your answer is incorrect. You need to correct it.

intake

n. Your intake of food is the amount of food you take into your body.

The doctor said I needed to increase my intake of fruits and vegetables.

likewise

adv. If someone does something likewise, they do the same thing as someone else.

If Joe is not going to school so he can go swimming, I want to do likewise.

machine

n. A machine is made by people and does work for us.

The machine was broken.

medication

n. Medication is medicine or drugs given to people who are sick.

The doctor gave me medication to treat my illness.

obscure

adj. If something is obscure, it is not well known.

The old man travels the world in search of obscure books.

oppress

v. To oppress someone means to rule over them in a cruel and unfair way.

Free speech had been oppressed in his country.

peel

v. To peel fruits and vegetables is to remove their skin.

He peeled the apple before eating it.

prescription

n. A prescription is permission from a doctor to get medicine.

The doctor gave me a prescription for my medication.

progress

n. When you make progress, you get better at what you are doing.

There are clear signs of progress.

sandy

adj. Sandy means covered with sand.

I love walking on a sandy beach.

shortage

n. Shortage comes from short and means not having enough.

During the dry season, there was a shortage of water.

skillful

adj. If someone is skillful at something, they are very good at doing it.

The carpenter is very skillful at building houses.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.