سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۴
لیست کلمات
حمایت کردن
فعل. to advocate یعنی از یک طرح یا ایده، پشتیبانی کردن یا آن در جمع پیشنهاد دادن.
این گروه از افزایش هزینههای آموزش و مدارس حمایت میکرد.
اگرچه
حرف ربط. albeit بهمعنی اگرچه است، از سه قسمت al و be و it ساخته شدهاست.
او خوشحال بود، هرچند کوتاه.
اجازه دادن
فعل. to authorize sth یعنی اجازه دادن به چیزی.
شهردار احداث یک مجسمهی جدید را در پارک مجاز دانست.
غیرنظامی
اسم. غیرنظامی کسی است که در ارتش نیست.
این وظیفهی تاد بود که از ورود غیرنظامیان به تأسیسات ارتش جلوگیری کند.
کالا
اسم. کالا چیزی است که قابل خرید یا فروش است.
عموی فرن بیشترِ پول کالاهای تجارتش را خودش تهیه میکرد.
ارتباط برقرار کردن
فعل. وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنیم، با آنها صحبت میکنیم یا برای آنها نامه مینویسیم.
او قادر نبود احساس خود را بهوضوح نشان دهد.
فتح.
اسم. فتح رویدادی است که در آن کشوری کشور دیگری را تصرف میکند.
پس از فتح، مردم شهر کوچک آزادی نداشتند.
افشا کردن
فعل. افشای چیزی بهمعنای گفتن آن به شخص دیگری است.
جان دیر به خانه آمد، به همین خاطر مجبور شد فعالیتهایش را برای همسرش فاش کند.
پویایی
اسم. پویاییِ یک وضعیت، روشی است که قسمتهایی از آن بر یکدیگر تأثیر میگذارند.
روانشناس خوب باید اطلاعات زیادی دربارهی پویایی اختلالات مغزی داشته باشد.
ثبتنام کردن
فعل. ثبتنام کردن در چیزی یعنی نام خود را بهعنوان عضوی از یک گروه در یک لیست قرار دهید.
دانشآموزان باید یک ترم قبل در کلاس ثبتنام میکردند.
غبطه خوردن
فعل. وقتی کسی غبطه میخورد، چیزی را میخواهد که شخص دیگری دارد.
آنها به حیاط جلوییِ همسایهشان غبطه میخوردند.
جشنی
صفت. وقتی چیزی جشنی باشد، شاد و مربوط به مهمانی یا جشن است.
قسمت موردعلاقهی دین در کریسمس لباسهای جشنیای است که مردم میپوشند.
اشاره کردن
فعل. وقتی چیزی را indicate میکنیم، افکار یا برنامههای خود را نشان میدهیم یا به آنها اشاره میکنیم.
آنها اظهار داشتند که احتمال دارد بهزودی اوضاع بهبود یابد.
عدس
اسم. عدس حبوبات بسیار کوچکی است که مردم میپزند و میخورند.
دانی وقتی شوهرش بیمار بود سوپ مخصوصش را با عدس درست میکرد.
مرتب کردن
فعل. مرتب کردن یک گروه بهمعنی جمع کردن آنها به ترتیب است.
دانشآموزان را مرتب کردند و در گروههایی قرار دادند.
روحیه
اسم. روحیه میزان امیدواری مردم در شرایط دشوار است.
برای بهبود روحیهی خانوادهی ما، مادر پیشنهاد کرد که به پیکنیک برویم.
حسوحال
اسم. مود شما احساسی است که دارید.
رئیس من امروز واقعاً حال خوبی ندارد.
پیشگویی
اسم. پیشگویی پیشبینی دربارهی آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد است.
برخی از مردم معتقدند که پیشگویی در حقیقت درست است.
مجلس سنا
اسم. مجلس سنا در برخی کشورها بخشی از دولت است.
همه کارولین را دوست داشتند و او را انتخاب کردند تا در مجلس سنا بهجای آنها صحبت کند.
ناآرامی
اسم. ناآرامی حالت عصبانیت دربارهی چیزی در میان مردم در یک مکان است.
مالیاتهای زیاد باعث بیشترِ ناآرامیهایی شد که منجر به جنگ انقلابی شد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 24
Word list
advocate [ˈædvəkeit]
v. To advocate a plan or idea is to support or suggest it in public.
The group advocated increased spending on education and schools.
albeit
conj. Albeit means although, it is made of three parts although, be, it.
She was happy, albeit briefly.
authorize [ˈɔːθəraiz]
v. To authorize something means to give permission for it.
The mayor authorized the construction of a new statue in the park.
civilian [siˈviljən]
n. A civilian is someone who is not in the military.
It was Todd’s job to keep civilians from entering the army facility.
commodity [kəˈmɒdəti]
n. A commodity is something that can be bought or sold.
Fran’s uncle made most of his money trading commodities.
communicate
v. When we communicate with others, we talk or write to them.
He was unable to communicate his feeling clearly.
conquest [ˈkɒŋkwest]
n. A conquest is an event by which one country takes over another country.
After the conquest, the people of the small city had no freedom.
disclose [disˈklouz]
v. To disclose something means to tell it to someone else.
John came home late, so he had to disclose his activities to his wife.
dynamics [daiˈnæmiks]
n. The dynamics of a situation are the way that parts of it affect each other.
A good psychologist needs to know a lot about the dynamics of brain disorders.
enroll [enˈroul]
v. To enroll in something is to put one’s name on a list as a member of a group.
The students had to enroll in the class one semester in advance.
envious [ˈenviəs]
adj. When someone is envious, they want something that another person has.
They were envious of their neighbor’s front yard.
festive [ˈfestiv]
adj. When something is festive, it is happy and related to a party or celebration.
Dean’s favorite part of Christmas is the festive clothing that people wear.
indicate [ˈɪndəˌket]
v. When we indicate something, we show or point out our thoughts or plans.
They indicated that things would be likely to improve soon.
lentil [ˈlentil]
n. Lentils are very small beans that people cook and eat.
Danni made her special soup with lentils when her husband was sick.
marshal [ˈmɑːrʃəl]
v. To marshal a group means to assemble them in order.
The students were marshaled outside and put into groups.
morale [mouˈræl]
n. Morale is the amount of hope that people have during a difficult situation.
To improve our family’s morale, mom suggested going on a picnic.
mood [muːd]
n. Your mood is the way you are feeling.
My boss is in a really bad mood today.
prophecy [ˈprɒfəsi]
n. A prophecy is a prediction about what will happen in the future.
Some people believe that prophecies are actually true.
senate [ˈsenət]
n. A senate is a part of the government in some countries.
Everybody liked Caroline and chose her to speak for them in the senate.
unrest [ʌnˈrest]
n. Unrest is a state of anger about something among the people in a place.
High taxes caused much of the unrest that led to the Revolutionary War.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.