سرفصل های مهم
سناتور و کرم
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سناتور و کرم
سناتور ثروتمندی در خانهی بزرگی زندگی میکرد. او بیشتر از هر کسی در منطقهاش پول بیشتری داشت.
روزی، او روی صندلی نشسته بود و به یک برنامهی رادیویی گوش میداد. همان طور که او به بولتن خبری گوش میداد، کرمی از زیر صندلیاش بیرون آمد و روی سر او خزید.
آشپز سناتور داخل آشپزخانه بود و داشت مقداری سس اسپاگتی هم میزد. ناگهان، فریادی از سناتور او را هوشیار کرد. او بهسمت پشت خانه، جایی که سناتور نشسته بود، دوید.
آشپز نگاه کرد و کرم را دید. او سعی کرد سناتور را دلداری دهد. او گفت: «فوری اون رو از شما جدا میکنم.»
سناتور فریاد زد:. «نه! میخوام اون رو بکشی.» آشپز گفت: «ولی این فقط یه کرمه. چرا باید اون رو بکشیم؟ جرمی انجام نداده.»
سناتور نمیتوانست کرم را روی سرش تحمل کند. او فریاد زد:. «بجنب!»
آشپز چند تا کشو را گشت، ولی چیزی پیدا نکرد. بعد بهسمت کمد دوید و لولهای را بیرون آورد. پیش سناتور برگشت و لوله را بالای سرش برد.
او میدانست نمیتواند فقط ضربهی آرامی به کرم بزند. قصد داشت محکم به آن ضربه بزند. میله را محکم گرفت.
سناتور گفت:. «منتظر چی هستی؟ بکشش!»
آشپز لوله را تاب داد و روی سر سناتور کوبید.
کرم گفت: «وای، نه. الان نصفم میکنه.» کرم از روی سر سناتور پایین پرید.
صدای خیلی بلندی آمد. سناتور فریاد زد:. «آآآآخ!»
روی جمجمهاش برآمدگیای بالا آمد. در همین حین، کرم بیرون خزید.
کرم گفت: «نزدیک بود. بهجای اینکه آدم خوبی باشه، خواست به من صدمه بزنه. حالا، اون مرد یه برآمدگیِ بزرگ روی سرش داره.»
متن انگلیسی درس
The Senator and the Worm
A rich senator lived in a big house. He had more money than anyone in his district.
One day, he was sitting on a chair listening to a radio broadcast. As he listened to the news bulletin, a worm crawled from underneath the chair and onto his head.
His cook was in the kitchen stirring some spaghetti sauce. Suddenly, a cry from the senator alerted him. He ran to the rear of the house where the senator was sitting.
The cook looked and saw the worm. He tried to console the senator. “I’ll take it off right away,” he said.
“No!” shouted the senator. “I want you to kill it.” “But it’s only a worm,” the cook said. “Why should we execute it? It hasn’t committed a crime.”
The senator could not endure the worm on his head. “Hurry!” he shouted.
The cook looked through several drawers, but found nothing. Then he ran to the closet and took out a pipe. He returned to the senator and lifted the pipe over his head.
He knew he couldn’t just tap the worm. He was going to hit it hard. He grasped the pipe tightly.
“What are you waiting for?” said the senator. “Kill it!” The cook swung the pipe at the senator’s head.
“Oh, no,” the worm said. “He’s going to chop me in half.” It jumped off the senator’s head.
There was a tremendous noise. “Owww!” cried the senator.
A bump rose upon his skull. Meanwhile, the worm crawled outside.
“That was close,” said the worm. “Instead of being nice, he wanted to hurt me. Now, that man has a big bump on his head.”
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.