برنامه‌ی VIP آقای ای جی هوگ

122 فصل | 572 درس

گفت‌وگو

توضیح مختصر

در این درس مکالمه‌ای به زبان انگلیسی در رابطه با یک موضوع جالب و جذاب می‌شنوید.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

زندگی دانشگاهی - درس مکالمه

اِی‌جی: آره، من اخیراً با پسرعموم صحبت می‌کنم و می‌دونید، او دانشجوئه و از تجربیاتش در دانشگاه برام می‌گه و این خاطرات زیادی از دوران دانشگاهم رو برام زنده می‌کرد.

و زمان عالی‌ای توی زندگی من بود. من واقعاً، خاطرات زیادی از رفتن به دانشگاه دارم. و فکر می‌کنم عالیه چون زمانی در زندگی‌تون هست که… آزادی دارید، از والدینتون دور هستید، اما در واقع هیچ مسئولیتی ندارید.

تمام‌وقت کار نمی‌کنید. حرفه‌ای ندارید. اگر خوش‌شانس باشید، والدینتون هزینه‌ش رو می‌پردازن یا حداقل بهتون توی پرداخت هزینه، یا وام یا هرچی کمک می‌کنن. پس شما… مثل یک‌جور آزادیِ زیاد بدون مسئولیت زیاد و خیلی شبیه به دنیای جدید و آره، زمان خیلی خوبی برای من بود.

کریستین: آره، آره، درست می‌گی. می‌دونید، من تجربه‌ی کمی متفاوتی داشتم چون دو سال اولم رو توی خونه موندم و به کالج محلیِ کوچیکی رفتم، تقریباً ۳۰ دقیقه از محل زندگی پدر و مادرم فاصله داشت.

پس با اینکه شروع کردم به… می‌دونید، مشخصاً اون‌ها به من آزادی بیشتری می‌دادن، چون من عملاً توی دانشگاه بودم. اما هنوز هم مثل شما نبود که رفتی و توی محوطه‌ی دانشگاه جای دیگه‌ای زندگی کردی، چون من هنوز دو سال اولم رو توی خونه با اون‌ها زندگی می‌کردم.

اِی‌جی: اوهوم.

جو: آره، تفاوت زیادی بین دور رفتن برای دانشگاه، یا حدس می‌زنم چیزی که اون‌ها می‌گن، رفت‌وآمد کردن به دانشگاه هست. یعنی حداقل ما این‌طوری می‌گفتیمش.

اِی‌جی: اوهوم.

جو: اما اگر به دانشگاه رفت‌وآمد کنید و توی خونه بمونید، انگار که فقط دبیرستان تمدیدشده‌ست. اما اگر واقعاً به جای دوری برای دانشگاه برید، کاملاً متفاوته.

این اولین باره که روی پای خودتون هستید و از پدر و مادرتون دور هستید، پس برنامه‌ی زمانیِ خودتون رو دارید، می‌دونید؟ هیچ ساعت خاموشی یا چنین چیزی وجود نداره و شما مسئول انجام کارهای خودتون هستید.

یعنی باید برنامه‌ی مشخص خودتون رو داشته باشید و واقعاً آزادی زیادی به شما داده می‌شه که اگر توی خونه می‌موندید نمی‌تونستید داشته باشید یا توی دوران دبیرستان نمی‌تونستید به دست بیارید.

کریستین: آره، اینکه می‌گی اگر توی خونه بمونید و رفت‌وآمد داشته باشید مثل دبیرستان تمدید‌شده‌ست خنده‌داره، چون کالج گینزویل که من در اون سال اول و دومم رو شروع کردم، سال اول کلاس سیزدهم محسوب می‌شد.

این همون چیزیه که مردم می‌گن، اگر شما… «اوه، اینجا می‌مونی و به کالج گینزویل می‌ری؟ اوه، پس فقط به کلاس سیزدهم می‌ری.»

اما آره، وقتی که به آتن انتقالی گرفتم و سال سومم رو شروع کردم و سال آخرم رو توی UGA تموم کردم، عالی بود. تجربه‌ی فوق‌العاده‌ای داشتم.

و خلاصه، می‌دونید، من زندگی توی خوابگاه رو دور زدم. مستقیماً به زندگی توی آپارتمان رفتم، هم‌اتاقی داشتم و ناگهان مسئولیت بیشتری داشتم، که خوب بود. باعث شد کمی بیشتر بزرگ بشم، اما اون‌موقع آزادی خیلی بیشتری هم داشتم. دوستش داشتم.

اِی‌جی: آره، من هم عاشق رفتن به جورجیا بودم و رفتن به یه دانشگاه بزرگ رو دوست داشتم. می‌دونید، فکر می‌کنم تفاوت زیادی بین تجربه‌ی رفتن به یه دانشگاه بزرگ مثل من و دو سال آخر تو با یه دانشگاه خصوصی کوچک‌تر وجود داره.

مثلاً خواهرم به یه کالج خصوصی کوچک رفت. یعنی فکر می‌کنم کالجش دانشجوهای کمتری نسبت به دانش‌آموزهای دبیرستان من داشت، چون من به یه دبیرستان واقعاً بزرگ رفتم.

در حالی که، می‌دونید، UGA حدود ۲۰،۰۰۰ یا بیشتر دانشجو داره و من این رو دوست داشتم. کلاب‌‌ها و سازمان‌های باحال خیلی زیادی داشت و کلاس‌های عالی خیلی زیاد و موضوع‌های جالبی وجود داشت. برای من خیلی هیجان‌انگیز بود.

من از دبیرستان متنفر بودم و، می‌دونید، به محض وارد شدن به محوطه‌ی دانشگاه توی جورجیا فوراً هیجان‌زده شدم چون کارهای زیادی برای انجام دادن بود. فوق‌العاده بود.

جو: آره، من مثل خواهرت به یه دانشگاه خصوصی کوچک رفتم و تجربه‌ی زندگی توی محوطه‌ی دانشگاه حتماً از اون چیزی که شما دو تا داشتید خیلی متفاوته.

منظورم اینه که شما دارید این‌همه کلاب‌های مختلف و چنین چیزهایی رو توصیف می‌کنید. این قطعاً بخشی از زندگی دانشگاهی من نبود و من می‌دونم که جایی که شماها به دانشگاه رفتید، ورزش یه چیز خفن بزرگ برای شهر و دانشگاه بوده.

منظورم اینه که آره، ما یه تیم فوتبال داشتیم و مردم معمولاً به بازی‌های فوتبال می‌رفتند و عقب ماشین‌ها دور هم جمع می‌شدن، اما هیچ شباهتی به اون چیزی که شماها می‌دیدید نداشت. یادمه وقتی که در کلمبوس، اوهایو، جایی که دانشگاه اوهایو در آن است، بودم، روزی که یک بازی فوتبال برگزار کردند، آنجا پر از جمعیت بود. پر از هیجان بود.

یه روز یکشنبه… یه روز شنبه، ببخشید، وقتی دانشگاه لیهای بازی فوتبال داشت، حتی متوجه نمی‌شدید که افرادِ بیشتری در شهر هستن.

کریستین: می‌دونی، من… من خیلی طرفدار ورزش نیستم، اما آره، فوتبال توی UGA قطعاً بزرگ بود. اما فکر می‌کنم فوتبال توی جنوب در هر صورت خیلی بزرگه و من تا زمانی که با تو ملاقات نکرده بودم متوجه نشدم، جو، چون تو علاقه‌ای بهش نداشتی و من نمی‌تونستم درک کنم.

فکر می‌کردم که… نمی‌دونم، فقط فکر می‌کردم همه‌ی… فوتبال دانشگاه توی کل کشور محبوب بود.

جو: آره، فوتبال دانشگاه واقعاً توی جنوب مهمه. و منظورم فوتبال توی تمام آمریکا مهمه، اما مخصوصاً توی جنوب مهمه، فوتبال دانشگاهیه و خیلی از دانشگاه‌های بزرگ هستن، پس برای برنامه‌های فوتبالشونه.

کریستین: اما چیز دیگه‌ای که من واقعاً دوست داشتم این بود که موقعی که به UGA انتقالی گرفتم و چون یه دانشگاه بزرگ بود، تنوع زیادی بین افراد وجود داشت.

ناگهان احساس کردم انواع مختلفی از افراد هست که باهاشون ارتباط دارم. و من فقط، عاشقش بودم. نه تنها دانشجوهای کارشناسی، بلکه دانشجوهای دستیار آموزشی و دانشجوهای کارشناسی ارشد زیادی از کشورهای مختلف بودند.

جو: اوهوم.

اِی‌جی: آره، آره، تعداد زیادی… از لحاظ دانشجوهای بین‌المللی و همچنین به‌خصوص افرادی از سراسر ایالت یا منطقه.

من دوستش داشتم، چون احساس می‌کردم توی اون دانشگاه، همچین دانشگاه واقعاً بزرگی مثل اون، هر کسی می‌تونست جای مناسب خودش رو پیدا کنه، می‌دونید؟

فرقی نمی‌کرد که یک‌جورهایی یه آدم خوره‌ی علم باشید یا واقعاً به ورزش علاقه داشته باشید یا دانشجوی خوابگاهی باشید. برای همه توی اون دانشگاه بزرگ یه جایگاه کوچک مناسبی وجود داشت و این چیزی بود که من دوست داشتم چون عاشق گشتن بین اون‌همه چیز بودم.

جو: آره، می‌دونید، من قطعاً متوجه‌ش نشدم. هرچند یکی از نکته‌های جالب درباره‌ی جایی که به دانشگاه رفتم این بود که نزدیک به شهرهای بزرگ زیادی توی قسمت شمال شرقی آمریکا بود.

منظورم اینه که دانشگاه لیهای حدود یک ساعت و ۲۰ دقیقه از شهر نیویورک فاصله داشت. حدود یک ساعت و ۲۵ دقیقه از فیلادلفیا، می‌دونید، چند ساعت از واشنگتن، دی.سی، و پنج ساعت از بوستون فاصله داشت.

یکی از کارهایی که دوست داشتم توی دانشگاه انجام بدم این بود که به دیدن کنسرت‌های گروه موردعلاقه‌م برم. اون‌ها توی این شهرهای بزرگ که دوروبر شمال شرقی آمریکا بودن اجرا می‌کردن. این چیزی بود که برای من عالی بود.

اما چیزی که می‌خواستم بهتون بگم اینه که نه تنها شما به یه دانشگاه بزرگ رفتید، بلکه به مدرسه‌ای هم رفتید که توی شهری خیلی باحالی بود. منظورم آتن، جرجیا هست، من فکر می‌کنم واقعاً جای خفنی برای رفتن به دانشگاهه، می‌دونید؟

چون فکر می‌کنم شما می‌تونید به یه دانشگاه بزرگ برید اما تجربه‌ی واقعی‌ای که شما داشتید رو تجربه نکنید، چون فقط این‌جوری نبود که شما به یه دانشگاه بزرگ رفتید، این واقعیت هم بود که آتن هم واقعاً جای خوبی برای رفتن به دانشگاه بود.

اِی‌جی: آره، من آتن رو دوست داشتم. فکر می‌کنم به همین دلیل بعد از دانشگاه اونجا گیر کردم. یه مدتی موندم، آره، تو به شهرها و گروه‌های موسیقی بزرگ اشاره کردی، اما آتن صحنه‌ی موسیقی خیلی قوی‌ای هم داشت، اما تعداد زیادی گروه‌های کوچک محلی، کلوب‌های کوچک و این‌جور چیزها اطراف شهر بود.

منظورم اینه که گروه REM و گروه B-52 همون جا شروع به کار کردن، اما گروه‌های زیاد دیگه‌ای هم بود که خیلی محبوب بودن و کسی اسمشون رو نشنیده بود.

خلاصه یه صحنه‌ی موسیقی کامل اونجا وجود داشت و یه‌جورهایی یه شهر هنری کوچک و عجیب با هنرمندها و نوانده‌های زیاده. آره، جای باحالی بود. تجربه‌ی عالی‌ای بود.

متن انگلیسی درس

College Life – Conversation Lesson

AJ: Yeah, so I’ve been talking to my cousin recently and, y’know, he’s in school and he’s been telling me about some of his experiences in college and it was bringing back a lot of memories of my time at university.

And, yeah, it was a great time in my life. I really, I’ve got a lot of great memories of going off to school. And I think it’s great because it’s a time in your life when you’re… you’ve got freedom, you’re away from your parents, but then you don’t really have any responsibility.

You’re not working a full-time job. You don’t have a career. If you’re lucky, your parents are paying for it or at least helping you pay for, or loans, or something. So you… it’s kind of like a lot of freedom without much responsibility and lots of like a whole new world and, yeah, it was a great time for me.

Kristin: Yeah, yeah, you’re right. Y’know, I had a little bit different experience because I stayed at home my first two years and drove to a little community college, like 30 minutes from where my parents lived.

So even though I was starting to… y’know, they were giving me more freedom, obviously, because I was technically in college. But it still wasn’t the same as you going away and living on campus somewhere, because I was still living at home with them, my first two years.

AJ: Mm-hm.

Joe: Yeah, there’s a huge difference between going away to college, or I guess what they say, commuting to college. I mean that’s what we used to call it at least.

AJ: Hm.

Joe: But if you commute to college and you’re staying at home, it’s kind of like just an extension of high school. But if you actually go away to college, it’s totally different.

It’s the first time that you’re on your own, away from your parents, so you have your own time schedule, y’know? There’s no curfew or anything and you’re responsible for doing your own work.

I mean you have to have your own schedule in place and there’s really a lot of freedom that you’re given that you just wouldn’t get if you stayed at home or you didn’t get when you were in high school.

Kristin: Yeah, that’s funny you say if you stay at home and commute it’s like an extension of high school, because Gainesville College where I started out going my freshman and sophomore year, the freshman year, the first year was considered the 13th grade.

That’s what people would say, like if you… “Oh, you’re staying and going to Gainesville College? Oh, you’re just going to be in the 13th grade.”

But yeah, once I transferred over to Athens and started my junior year and finished my senior year at UGA, it was great. I had such a fantastic experience.

And so, y’know, I bypassed living in a dorm. I went straight to living in an apartment, had a roommate, and just suddenly had more responsibility, which was good. It made me grow up a little bit more, but also so much more freedom then. I loved it.

AJ: Yeah, I loved, I loved going to Georgia as well and I liked going to a big school. Y’know, there’s a big difference I think between the experience of going to a large university like I did and like you did for your last two years, or a smaller private one.

Like my sister, she went to a small private college. I mean her college I think had fewer students than my high school did, because I went to a really big high school.

Whereas, y’know, UGA has, I don’t know, 20,000 or more students and I loved that. There were so many cool clubs and organizations and so many awesome classes and interesting topics. Like for me it was so stimulating.

I hated high school and I was instantly, y’know, thrilled as soon as I arrived on campus at Georgia because there was just so much to do. It was amazing.

Joe: Yeah, I went to a small private school like your sister did and the experience of the life on campus must have been drastically different from what you guys had.

I mean you’re describing like all these different clubs and stuff like that. That definitely wasn’t a part of my campus life and I know that where you guys went to school, sports was just a big, big draw for the town and for the school.

I mean, yes, we did have a football team and people used to go to the football games and tailgate, but it was nothing like what you guys would see. I remember being in Columbus, Ohio, where the University of Ohio is, on a day when they had a football game, and the place was jam-packed with people. I mean it was crazy.

Now, on a Sunday… on a Saturday, excuse me, when Lehigh University had a football game, you wouldn’t even notice that there were more people in town.

Kristin: Y’know, I was… I’m not a big sports person, but yeah, football was definitely big at UGA. But I think football in the south is pretty big anyway and I didn’t come to realize that until I met you actually, Joe, because you weren’t into it and I couldn’t understand.

I thought that… I don’t know, I just thought all of… college football was like popular nationwide.

Joe: Yeah, it’s college football that’s really big in the south. And I mean football’s big in the United States all over, but in the south specifically, it’s college football and there’s a lot of large universities so it’s about their football programs.

Kristin: But something else that I really liked, once I transferred over to UGA, and with it being a huge school there was just so much diversity as in people.

Like suddenly I felt like there were so many different kinds of people I was exposed to. And I just, I love that. Not just undergrads, but a lot of my TAs, graduate students, were from so many different countries.

Joe: Mm-hm.

AJ: Yeah, yeah, lots of… a variety of, in terms of international students, and also just people from all over the state or the region, especially.

I just loved it because it just, I felt like that, at that school, a really large school like that you could, anyone could find their own little niche, y’know?

It didn’t matter if you were kind of like a, y’know, a geeky science person or you’re really into sports or you’re like a frat and sorority person. There was sort of a little niche for everybody at the big school and that’s what I loved because I loved just exploring all those things.

Joe: Yeah, you see, I definitely didn’t get that. One of the great things about where I went to school though was that it was so close to so many big cities in the northeastern part of the United States.

So what I mean is Lehigh University was about an hour and 20 minutes from New York City. It was about an hour and 25 minutes from Philadelphia, y’know, a few hours from Washington, DC, five hours from Boston.

So one of the things I liked to do in college was to go see my favorite band play concerts. And they would play in these big cities that were all around the northeast part of the United States. So that was something that was great for me.

But what I wanted to mention to you guys is not only did you go to a big school but you also went to a school that was in a town that was pretty cool. I mean Athens, Georgia is a really kind of a neat place to go to school, I think, y’know?

Because I think you could go to a big school but not get the real experience that you guys got, because it wasn’t just that you went to a big school, it was the fact that Athens was a really cool spot to go to school also.

AJ: Yeah, I loved Athens. I think that’s why I got stuck there after school. I stayed a while because, yeah, you mentioned sort of big cities and bands, but Athens also had quite a strong music scene but it was lots of little local small bands, little clubs and things around the town.

I mean the band REM started there and the B-52s, but there were lots of other bands that no one’s ever heard of that were really popular.

So there was a whole music scene there and it’s kind of a funky little artsy town, lots of artists, lots of musicians. Yeah, it was a cool place. It was a great experience.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.