حشره ی گرسنه

دوره: انگلیسی روان / فصل: حشره ی گرسنه / درس 1

حشره ی گرسنه

توضیح مختصر

درس اصلی

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

حشره‌ی خیلی گرسنه

یه حشره‌ای هستش. اون یه حشره‌ی خیلی خیلی بزرگه. اون گرسنه‌ست. در واقع، اون داره از گرسنگی هلاک می‌شه! پس، حشره‌ی غول‌پیکر می‌ره به یه رستوران. این رستوران فقط واسه حشراته. کس دیگه‌ای نمی‌تونه بره. حشرهه وارد رستوران می‌شه.

خانم راهنما می‌گه، «سلام، چند تا»؟

حشره‌ی غول‌پیکر می‌گه، «فقط یه دونه».

خانم راهنما می‌گه، «من رو دنبال کنید».

حشره‌ی غول‌پیکر خانم راهنما رو دنبال می‌کنه. خانم راهنما اون رو می‌بره به یه میز توی گوشه. اون می‌شینه.

خانم راهنما می‌گه، «خانم پیش‌خدمت در اسرع وقت می‌آد پیشتون».

حشره‌ی غول‌پیکر به منو نگاه می‌کنه. اون خیلی گرسنه‌ست. اون تصمیم می‌گیره سوپ، یه سالاد، یه همبرگر، یه استیک، سیب‌زمینی سرخ‌کرده، لوبیا سبز، و یه میلک‌شیک سفارش بده. اون منو رو می‌ذاره پایین و منتظر خانم پیش‌خدمت می‌مونه.

اون ۵ دقیقه منتظر می‌مونه. خانم پیش‌خدمت نمی‌آد. اون ۱۰ دقیقه منتظر می‌مونه، بعد ۲۰، بعد ۳۰ دقیقه… اما خانم پیش‌خدمت هنوزم نمی‌آد.

حالا دیگه داره واقعا از گشنگی هلاک می‌شه. اون دستاش رو تکون می‌ده تا توجه خانم پیش‌خدمت رو جلب کنه. بالاخره، بعد ۳۹ دقیقه، اون می‌آد سر میزش.

اون می‌گه، «می‌تونم سفارشتون رو بگیرم»؟

حشرهه می‌گه، «بله! من یه سوپ خیلی بزرگ، یه سالاد، ۳ تا همبرگر، ۲ تا استیک، سیب‌زمینی سرخ‌کرده، و لوبیا سبز می‌خوام.

خانم پیش‌خدمت می‌گه، «چیزی واسه نوشیدن میل دارید»؟

حشرهه می‌گه، «آه، آره. یه میلک‌شیک بزرگ، دو تا کوکا، و یه قهوه می‌خوام».

خانم پیش‌خدمت می‌گه، «چیز دیگه»؟

حشرهه می‌گه، «نه، همین».

خانم پیش‌خدمت می‌ره و سفارش حشره رو به آشپزخونه می‌بره. حشرهه منتظر می‌مونه. اون ۱۵ دقیقه منتظر می‌مونه… اما خبری از غذا نیست. اون ۱۹ دقیقه منتظر می‌مونه، اما خبری از غذا نیست. اون ۲۸ دقیقه منتظر می‌مونه، اما خبری از غذا نیست.

حشرهه داره از گشنگی هلاک می‌شه. اون می‌خواد غذا بخوره! اون خانم پیش‌خدمت رو می‌بینه و صداش می‌کنه سر میزش.

اون می‌گه، «عذر می‌خوام، می‌تونید غذای من رو چک کنید لطفا، من دارم از گشنگی هلاک می‌شم».

خانم پیش‌خدمت می‌گه، «حتما».

خانم پیش‌خدمت با یه کاسه‌ی بزرگ از سوپ سبزیجات بر می‌گرده.

اون می‌گه، «باقی غذاتون هم به زودی می‌آد».

حشرهه خیلی خوشحاله. اون فورا شروع به خوردن سوپه می‌کنه.

اما یه مشکلی هستش. یه آدم کوچیک توی سوپشه! نمی‌تونه باورش کنه.

اون داد می‌زنه، «اااه، یه آدم تو سوپ منه». اون کاسه رو پرت می‌کنه رو زمین و دوان‌دوان از رستوران خارج می‌شه.

حالا اون واقعا غمگینه، اون هنوز داره از گشنگی هلاک می‌شه! حشرهه می‌دوه سمت مک‌دونالدز. اون ۴۷ تا همبرگر می‌گیره و همه‌شون رو می‌خوره.

اون لبخند می‌زنه و می‌گه، «آااه، من پرم (سیرم). نمی‌تونم یه لقمه‌ی دیگه هم بخورم».

اون خیلی خوشحاله بخاطر اینکه بالاخره یه مقدار غذا بهش رسید.

متن انگلیسی درس

Starving Bug

There’s a bug. He’s a very, very big bug. He’s hungry. In fact, He’s starving! So, the giant bug goes to a restaurant. This restaurant’s only for bugs. No one else can go. The bug goes into the restaurant.

The hostess says, “Hi, How many”?

The giant bug says, “Just one.”

The hostess says, “Follow me”

The giant bug follows the hostess. The hostess takes him to a table in the corner. He sits down.

“The waitress’ll be with you shortly”, says the hostess.

The giant bug looks at the menu. He’s very hungry. He decides to order soup, a salad, a hamburger, a steak, French fries, green beans, and a milkshake. He puts down the menu and waits for the waitress.

He waits 5 minutes. The waitress doesn’t come. He waits 10 minutes, then 20, then 30 minutes… but the waitress still doesn’t come.

Now he’s really starving. He waves his hands to get the waitress’ attention. Finally, after 39 minutes, she comes to his table.

She says, “Can I take your order?”

The bug says, “Yes! I’d like a large vegetable soup, a salad, 3 hamburgers, 2 steaks, French fries, and green beans.”

The waitress says, “Would you like anything to drink?”

The bug says, “Ah, yes. I’ll have a large milkshake, two Cokes, and a coffee”

The waitress says, “Anything else?”

“No, that’s it”, says the bug.

The waitress leaves and takes the bug’s order to the kitchen. The bug waits. He waits 15 minutes… but no food. He waits 19 minutes, but no food. He waits 28 minutes, but no food.

The bug is starving. He wants to eat! He sees the waitress and calls her over to his table.

“Excuse me, can you check on my food please, I’m starving”, he says.

“Sure”, the waitress says.

The waitress returns with a large bowl of vegetable soup.

“The rest of your food is coming soon”, she says.

The bug’s very happy. He immediately starts eating the soup.

But there’s a problem. There’s a small person in his soup! He can’t believe it.

He yells, “Ahhhh, there’s a person in my soup”. He throws the bowl on the floor and runs out of the restaurant.

Now he’s really upset, and he’s still starving! The bug runs to McDonalds. He gets 47 hamburgers and eats them all.

He smiles and says, “Ahhh, I’m full. I couldn’t eat another bite.”

He’s very happy because he got some food at last.

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.