پسران مامان

دوره: انگلیسی روان / فصل: پسران مامان / درس 1

پسران مامان

توضیح مختصر

درس اصلی

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

بچه ننه‌ها

سارا اخیرا از شغل ۲۳ ساله‌ش بازنشسته شد. بخاطر بازنشسته شدن، سارا کم‌تر از چیزی که قبلا داشت، پول داره. اون حالا پول کافی واسه خودشو داره، اما یه مشکلی داره.

اون ۲ تا پسر داره. یکیشون ۲۳ سالشه و اون یکی ۲۶. هر دو پسرا کار می‌کنن. با این حال، هر دوشون توی خونه همراه مادرشون زندگی می‌کنن. اونا غذاش رو می‌خورن و انتظار دارن براشون غذا بپزه. اونا همچنین، انتظار دارن سارا اتاق‌هاشون رو تمیز کنه. پسرا هیچ‌وقت هیچ کار خونه‌ای انجام نمی‌دن. همچنین، پول غذا یا هیچ چیز دیگه‌ای رو هم نمی‌دن. به صورت خلاصه، بچه ننه‌ان.

سارا از این وضعیت کلافه‌ست. اون فکر می‌کنه، «اونا بالغن. اونا باید در حال زندگی به صورت مستقل باشن، نه زندگی با مادرشون. من قراره پرتشون کنم بیرون».

شب طی شام، سارا به پسرا می‌گه، «وقتشه که مسئولیت قبول کنین. شما دیگه نمی‌تونین با من زندگی کنین. من قرار نیست واسه‌تون بپزم. من قرار نیست واسه‌تون تمیز کنم. نیازه که بزرگ بشید و آپارتمان خودتون رو بگیرین»!

پسرا خیلی دلخورن. شکوه می‌کنن. مزخرفات می‌گن– «تو مادر فاجعه‌ای هستی. چطور می‌تونی این کار رو کنی. ما فرزندانتیم. این عادلانه نیست». پسرا واسه ۵۷ ساعت بدون توقف به لفاظی کردن ادامه می‌دن. اما سارا نظرشو عوض نمی‌کنه.

اون بهشون می‌گه، «شما واسه پیدا کردن آپارتمان خودتون ۱ ماه وقت دارین. دیگه غرغر نکنین– فقط انجامش بدین».

بعد سارا اتاق رو ترک می‌کنه.

روز بعد، پسرا واسه صبحونه می‌آن تو آشپزخونه– اما خبری از غذا نیست. سارا از پخت و پز براشون امتناع می‌کنه. اون می‌گه، «شما شغل دارین– غذای خودتون رو بگیرین و خودتون درستش کنین». پسرا نمی‌تونن باورش کنن!

این هر روز اتفاق می‌افته. پسرا به تدریج وزنشون رو از دست می‌دن بخاطر اینکه نمی‌تونن واسه خودشون پخت‌وپز کنن. نهایتا، توی ۲۸امین روز، اونا دنبال یه آپارتمان می‌گردن. اونا یه دوخوابه در ازای ۷۵۰ دلار در ماه پیدا می‌کنن. یه قرارداد یک‌ساله می‌بندن.

اونا با عجله می‌رن خونه که به مادرشون بگن. اونا خیلی هیجان‌زده‌ان بخاطر اینکه این اولین آپارتمانشون خواهد بود. اونا به مادرشون می‌گن، «ما انجامش دادیم. ما یه آپارتمان پیدا کردیم. فردا اسباب‌کشی می‌کنیم».

سارا می‌گه، «من خیلی بهتون افتخار می‌کنم. دارین بالاخره مستقل می‌شین».

روز بعدی، پسرا اسباب‌کشی می‌کنن. یه جشن بزرگ با دوستاشون برگزار می‌کنن. در واقع، اونا هر شب توی آپارتمانشون جشن دارن. اونا خیلی خوشحالن بخاطر اینکه حالا دیگه مکان خودشون رو دارن– و می‌تونن همه وقت جشن برگزار کنن!

سارا هم خوشحاله، بخاطر اینکه بچه‌هاش بالاخره دارن بزرگ می‌شن.

متن انگلیسی درس

Mama’s Boys

Sara recently retired from her job of 23 years. Because she retired, Sara has less money than she used to. She has enough money for herself, but she has a problem.

She has 2 sons. One is 23 and the other is 26. Both sons work. However, they both live at home with their mom. They eat her food and expect her to cook for them. They also expect Sara to clean their rooms . The boys never do any chores at all. Also, they don’t pay for food or anything else. In short, they are mama’s boys.

Sara is sick of the situation. She thinks, “They’re adults. They should be living on their own, not still living with their mother. I’m going to kick them out.”

During dinner that night, Sara tells the boys, “Its time for you two to take responsibility. You can’t live with me anymore. I’m not going to cook for you. I’m not going to clean for you. You need to grow up and get your own apartments!”

The boys are very upset. They complain. They rant and rave– “You’re a terrible mom. How can you do this. We’re your children. Its not fair.” The boys continue to rant and rave for 57 hours without stopping. But Sara won’t budge.

She tells them, “You have 1 month to find your own apartment. No more whining– just do it.”

Then Sara leaves the room.

The next day, the boys come to the kitchen for breakfast– but there’s no food. Sara refuses to cook for them. She says, “You have jobs– get your own food and make it yourself. “ The boys can’t believe it!

This happens everyday. The boys gradually lose weight because they won’t cook for themselves. Finally, on the 28th day, they look for an apartment. They find a two-bedroom for $750 a month. They sign a one year lease.

They rush home to tell their mother. They’re very excited because this will be their first apartment. They tell their mom, “We did it. We found an apartment. We’ll move in tomorrow.”

Sara says, “I’m very proud of you. You’re finally becoming independent.”

The next day, the boys move in. They have a big party with their friends. In fact, every night they have parties at their apartment. They’re very happy because now they have their own place– and they can have parties all the time!

Sara is happy too, because her boys are finally growing up.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.