سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۸
لیست کلمات
مردمشناسی
اسم. مردمشناسی مطالعهی مردم، جامعه و فرهنگ است.
من در کلاس مردمشناسی، دربارهی ابزارهای سادهای که فرهنگهای باستانی استفاده میکردند، یاد گرفتم.
دست زدن
فعل. to applaud بهمعنای دست زدن برای نشان دادن تأیید است.
همه تلاش مانی را تشویق و تحسین کردند.
منصوب کردن
فعل. انتصاب شخصی در شغل بهمعنای واگذاری شغل به او است.
دو دانشجو منصوب شدند تا دانشمندان را در تحقیقاتشان یاری دهند.
سازگار
صفت. وقتی چیزها compatible باشند، بهخوبی کار میکنند یا در کنار هم با سازگاری وجود دارند.
جان و فرد خیلی متفاوت هستند. آنها هرگز سازگار نخواهند بود.
صلاحیت
اسم. صلاحیت توانایی انجام دادن کاری بهطور خوب یا مؤثر است.
کار آسان بود، زیرا گروه صلاحیت کافی برای انجام خوب آن را داشت.
مشورت کردن
فعل. مشورت کردن با کسی یعنی با او دربارهی چیزی بحث کنید تا تصمیم بگیرید.
باید قبل از خرید ماشین جدید باید با همسرم مشورت کنم.
پیدرپی
صفت. وقتی چیزها پیدرپی باشند، بدون وقفه یکی پس از دیگری اتفاق میافتند.
پادشاه ده سال متوالی حکومت کرد.
خام
صفت. وقتی چیزی خام باشد، دقیق یا جزئی نیست اما هنوز هم میتواند مفید باشد.
او قلبهای ساده را روی زمین کشید تا نشان دهد چقدر دوستش دارد.
مکعب
اسم. مکعب یک جسم جامد با شش سطح مربع است که همه یکاندازه هستند.
لطفاً برای من چند تکه یخ بیاورید تا در نوشابهام بگذارم.
بازخورد
اسم. بازخورد نظراتی دربارهی نحوهی انجام کاری است که شخصی انجام میدهد.
من از رئیسم دربارهی کارم بازخورد خواستم.
ناآگاهی / نادانی
اسم. ناآگاهی از چیزی بهمعنای نداشتن آگاهی از آن است.
وقتی در این آزمون ناکام ماند، ناآگاهیاش از ریاضیات کاملاً مشهود بود.
مردانه
صفت. وقتی چیزی مردانه باشد، یک ویژگی یا چیزی مربوط به مردان است.
فوتبال آمریکایی معمولاً ورزشی مردانه محسوب میشود.
سازهی تاریخی
اسم. monument سازهای است که برای یادآوری یک شخص یا واقعه به مردم ساخته میشود.
بنای یادبود بزرگی برای بزرگداشت سربازان شجاع ساخته شد.
عضلانی
صفت. وقتی کسی عضلانی باشد، بسیار تندرست و قدرتمند است.
او بهطور منظم ورزش میکرد تا بدنش عضلانی شود.
طرز ایستادن
اسم. posture هر فرد نحوهی ایستادن یا نشستن او است.
اگر حالت بدنتان را بهبود ببخشید، کمرتان احساس بهتری خواهد داشت.
قرار دادن
فعل. to situate sth یعنی قرار دادن یا ساختن چیزی در یک مکان خاص.
جاده بین جنگل و دریاچه قرار داشت.
نظارت کردن
فعل. نظارت بر کاری بهمعنای اطمینان از صحت انجام آن است.
آلن برای اطمینان از ایمنی همه بر کارگران ساختمانی نظارت داشت.
تقارن
اسم. تقارن حالت داشتن دو نیمهی دقیقاً یکسان است.
این هنرمند مطمئن شد که هنگام نقاشی پروانه از تقارن کامل استفاده میکند.
خالکوبی
اسم. تَتو طرحی است که بهطور دائم با سوزن روی پوست کشیده میشود.
موجسوار روی دو بازویش خالکوبی داشت.
دانشجوی کارشناسی
اسم. undergraduate دانشجوی دانشکدهای است که در حال تحصیل در مقطع کارشناسی است.
او برای پایان دورهی دبیرستان و ثبتنام بهعنوان دانشجوی کارشناسی در پاییز بسیار هیجانزده بود.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 8
Word list
anthropology
n. Anthropology is the study of people, society, and culture.
In anthropology class, I learned about simple tools that ancient cultures used.
applaud
v. To applaud means to clap in order to show approval.
Everyone cheered and applauded Manny’s efforts.
appoint
v. To appoint someone to a job means to give the job to them.
Two students were appointed to help the scientists with their research.
compatible
adj. When things are compatible, they work well or exist together successfully.
Jan and Fred are too different. They will never be compatible.
competence
n. Competence is the ability to do something well or effectively.
The job was easy because the group had enough competence to do it well.
confer
v. To confer with someone means to discuss something with them to make a decision.
I will have to confer with my wife before I can purchase a new car.
consecutive
adj. When things are consecutive, they happen one after another without interruption.
The king ruled for ten consecutive years.
crude
adj. When something is crude, it is not exact or detailed but can still be useful.
She drew crude hearts on the ground to show how much she loved him.
cube
n. A cube is a solid object with six square surfaces that are all the same size.
Please get me some ice cubes to put in my soda.
feedback
n. Feedback is comments to a person about how they are doing something.
I asked my boss for feedback on my work.
ignorance
n. Ignorance of something is lack of knowledge about it.
When he failed the test, his ignorance of math was obvious.
masculine
adj. When something is masculine, it is a quality or thing related to men.
American football is usually considered a masculine sport.
monument
n. A monument is a structure that is built to remind people of a person or event.
A large monument was built to honor the brave soldiers.
muscular
adj. When someone is muscular, they are very fit and strong.
He exercised regularly so that his body could become muscular.
posture
n. A person’s posture is the manner in which they stand or sit.
Your back will feel better if you improve your posture.
situate
v. To situate something means to place or build it in a certain place.
The road was situated between the forest and the lake.
supervise
v. To supervise something means to make sure that it is done correctly.
Allen supervised the construction workers to ensure everyone’s safety.
symmetry
n. Symmetry is the state of having two halves that are exactly the same.
The artist made sure to use perfect symmetry when painting the butterfly.
tattoo
n. A tattoo is a design that is drawn permanently on the skin with needles.
The surfer had tattoos on both his arms.
undergraduate
n. An undergraduate is a student at a college who is studying for a bachelor’s degree.
She was excited to finish high school and enroll as an undergraduate in the fall.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.