سرفصل های مهم
انتخاب سردبیر
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
انتخاب سردبیر
سردبیر روزنامه پشت میزش نشست و به مکاننمای چشمکزن روی صفحهی رایانهاش خیره شد. نمیدانست باید مقالهای را که تازه نوشته بود حذف کند، یا اینکه آن را منتشر کند. ترسیده و پر از تردید شده بود.
امپراتوری قانون جدیدی تصویب کرده بود مبنی بر اینکه شهروندان فقط میتوانند از زبان شاهنشاهی استفاده کنند. سردبیر با این قانون مخالف بود و تصمیم گرفت مقالهای دربارهی دلیل اشتباه بودن آن بنویسد. احساس کرد که این قانون جدید، افراد با ملیتهای مختلف و پیشینههای نژادی و قومی را مستثنی کردهاست.
او مستقیماً میدانست که مسلط نبودن به زبان شاهنشاهی چه حسی دارد، زیرا او از یک قسمت دور افتاده از امپراتوری بود.
احساس میکرد که امپراتوری نباید تکزبانه باشد و باید فراگیرتر باشد. با این حال، میترسید که بهدلیل داشتن این باور به دردسر بیفتد.
بسیاری میگویند که او وطنپرست نبود - که امپراتوری را دوست نداشت. اما او نمیخواست اقتدار امپراتوری را تضعیف کند. میخواست استدلال کند که اگر امپراتوری افراد با فرهنگ و اعتقادات مختلف را بپذیرد، میتواند قویتر باشد.
سرانجام، تصمیم گرفت که ترسویی را کنار بگذارد و دربارهی احساسش جدی باشد. مقاله را نوشت. مقاله بیادبانه یا خشمناک نبود، بلکه بسیار جدی و هوشمندانه بود. روز بعد، در تمام روزنامهها منتشر شد.
همه تحتتأثیر درایت او قرار گرفتند و با ایدههایش همبستگی نشان دادند. او انتظار داشت که یکی از آن روزها دستگیر شود، اما پلیس هرگز نیامد.
در کمال تعجب، بهجای تحت تعقیب قرار گرفتن، قهرمان شد. قانونگذار قانون را تغییر داد و افراد از بسیاری از پیشینههای زبانی او را تحسین کردند.
سردبیر بعداً نوشت: «هرگز از بودن در کانون نترسید. اگر فکر میکنید چیزی اشتباه است، برای آنچه اعتقاد دارید ایستادگی کنید.»
متن انگلیسی درس
The Editor’s choice
A newspaper editor sat at his desk and stared at the flashing cursor on his computer’s screen. He didn’t know if he should delete the article he had just written or go ahead and publish it. He was scared and filled with doubt.
The empire had passed a new law stating that citizens could only use the imperial language. The editor disagreed with the law and decided to write an article about why it was wrong. He felt that the new law excluded people of different nationalities, and racial and ethnic backgrounds.
He had firsthand knowledge of what it felt like not to be fluent in the imperial language, because he was from a remote part of the empire.
He felt that the empire shouldn’t be monolingual and should be more inclusive. Yet, he was afraid that he would get in trouble for having this belief.
Many would say that he was not a patriot-that he didn’t love the empire. But he didn’t wish to undermine the authority of the empire. He wanted to argue that the empire could be stronger if it accepted people of various cultures and beliefs.
At last, he decided to stop being a coward and to be earnest about how he felt. He wrote the article. It wasn’t rude or angry, but rather, very solemn and intelligent. The next day, it was published in all the papers.
Everyone was impressed by his tact and showed solidarity with his ideas. He expected to be arrested any day, but the police never came.
Surprisingly, instead of being prosecuted, he became a hero. The legislature changed the law, and people from many linguistic backgrounds praised him.
“Never be afraid to be focal,” the editor later wrote. “If you think something is wrong, then stand up for what you believe”
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.