شهردار شرمن

فصل: کتاب ششم / درس: شهردار شرمن / درس 1

شهردار شرمن

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

شهردار شرمن

شهر چندملیتیِ شرمن نیاز به انتخاب شهردار جدید داشت. دو نفر مشتاق بودند که شهردار شوند: آقای جونز و آقای وب. آقای جونز مردی قدبلند و خوش‌پوش بود. او یک سخنران خارق‌العاده بود و شهروندان او را دوست داشتند.

با این حال، آقای جونز چیز زیادی درباره‌ی اداره شهر نمی‌دانست. یک دروغگوی بیمارگونه بود که فقط مردم را با سخنانش خرسند می‌کرد.

آقای وب بسیار متفاوت بود. مردی کوچک و ناخوشایند بود. هنگام راه رفتن لنگ می‌زد. اما او در سیاست متخصص بود و می‌دانست چه چیزی برای مردم بهتر است.

شهروندان شرمن اهمیتی به سخنان سیاستمداران ندادند. هیچ‌کس به حرف‌های آقای وب گوش نداد، با اینکه ایده‌های خوبی داشت.

وقتی آقای جونز صحبت می‌کرد، مردم تشویق می‌کردند، اگرچه درباره‌ی چیزهای مهمی صحبت نمی‌کرد. انگار سخنان زیبای او مردم را در خلسه فرو می‌برد. همه‌ی نظرسنجی‌ها پیش‌بینی می‌کردند که آقای جونز در انتخابات پیروز خواهد شد.

وقتی رأی‌ها جمع شد، آقای جونز به‌راحتی پیروز شد. اما وقتی روی قدرت آمد، نمی‌دانست چه باید بکند! سعی کرد با کار در خفا، نادانی‌اش را پنهان کند.

قانونی را به قوانین شهر اضافه کرد که مانع از ملاقات شهروندان با شهردار می‌شد. حتی روزنامه‌هایی را که سعی می‌کردند نداشتن توانایی‌اش در کمک به مردم را منتشر کنند، سانسور کرد.

طولی نکشید که آقای جونز به‌دلیل ضعف در رهبری بدنام شد. عصبانیت در میان شهروندان به وجود آمد. آن‌ها از تصمیم نادرستشان در انتخاب شهردار نادان پشیمان بودند. به برکناری آقای جونز رأی دادند و اجازه دادند آقای وب عهده‌دار شود.

بلافاصله آقای وب ثابت کرد که شهرداری عالی است. قانون آقای جونز را لغو کرد و مایل بود با همه صریح صحبت کند. به موضوعات مهم پرداخت و قوانین ناعادلانه را در منشور شهر اصلاح کرد.

شهروندان آموختند که ظاهر دل‌پذیر و سخنان خوب باعث ایجاد یک رهبر خوب نمی‌شود. مهم‌ترین ویژگی‌ها هوش و تمایل به کمک به دیگران است.

متن انگلیسی درس

The Mayor of Sherman

The cosmopolitan city of Sherman needed to elect a new mayor. Two men aspired to become mayor: Mr. Jones and Mr. Webb. Mr. Jones was a tall, handsome man. He was a phenomenal speaker, and the citizens loved him.

However, Mr. Jones didn’t know much about running a city. He was a pathological liar who merely flattered people with his words.

Mr. Webb was very different. He was a small, unattractive man. He was lame and limped when he walked. But he was an expert in politics and knew what was best for the people.

The citizens of Sherman didn’t care about what the politicians had to say. No one listened to Mr. Webb even though he had great ideas.

They cheered when Mr. Jones spoke, although he didn’t talk about important things. It was as if his pretty words put people in a trance. All the polls predicted that Mr. Jones would win the election.

When the votes were totaled, Mr. Jones won easily. But when he took office, he didn’t know what to do! He tried to hide his ignorance by working in secrecy.

He added a law to the city’s constitution that prevented citizens from seeing the mayor. He even censored newspapers that tried to disseminate information about his inability to help the people.

Soon, however, Mr. Jones became infamous for his poor leadership. There was an outburst of anger among the citizens. They were full of remorse for their misguided decision to elect an ignorant mayor. They voted to remove Mr. Jones and let Mr. Webb take over.

Immediately, Mr. Webb proved that he was a great mayor. He abolished Mr. Jones’s law, and he was willing to talk openly with everyone. He tackled important issues and amended unfair laws in the city’s charter.

The citizens learned that a pleasant appearance and nice words do not make a good leader. The most important qualities are intelligence and a desire to help others.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.