مخترع سرسخت

فصل: کتاب ششم / درس: مخترع سرسخت / درس 1

مخترع سرسخت

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

مخترع سرسخت

یک دانشجوی جوان هواشناسی با یک آزمایش دست و پنجه نرم می‌کرد. او در تلاش بود تا رعد و برق را در ابرها تکثیر کند.

او وسیله‌ای ساخته بود که بتواند رعد و برق را شبیه‌سازی کند. این کار با آزاد کردن یک پالس الکترومغناطیسی به ابر انجام می‌شد. این پالس به نوبه‌ی خود باعث تحریک الکترون‌های ذرات ابر می‌شد. سپس، الکترون‌ها رعد و برق تولید می‌کردند.

اما آزمایش هواشناسی او یک نقص عمده داشت. او نتوانست دستگاه را وارد آسمان کند.

آن را به چند بادکنک بسته بود، اما ترکیده بودند. دستگاه را از یک توپ شلیک کرده بود، اما نیروی توپ به آن آسیب رسانده بود.

دوستانش به او گفتند: «باید تسلیم بشی. هرگز اون دستگاه رو به هوا نمی‌رسونی.» اما انتقادات دوستش فقط او را تحریک کرد تا دوباره تلاش کند.

دانش‌آموز بسیار مبتکر بود، و در آخر، به این فکر کرد که او نوآوری‌ای دارد که مؤثر است. او به دستگاه بال متصل کرد و در یک روز دلهره‌آور، هنگامی که ابرها نور خورشید را مسدود کردند، آزمایشش را از نو آغاز کرد.

دستگاه را روی موشک قرار داد و آن را به آسمان پرتاب کرد. نیروی رانش موشک دستگاه را در هوا بالا برد. موشک به‌سرعت در ابرها شتاب گرفت و سپس دستگاه را آزاد کرد. از میان ابرها روی بال‌هایش سر خورد و وقتی به مرکز یک ابر سیاه بزرگ نفوذ کرد، پالس الکترومغناطیسی را ساطع کرد. و درست همان طور که پیش‌بینی کرده بود، رعد و برق از ابر اصابت کرد!

او استادهایش را صدا کرد و آن‌ها روز بعد آمدند تا تماشا کنند. او با موفقیت این آزمایش را تکرار کرد. معلم‌های او بسیار تحت‌تأثیر قرار گرفتند و دانش‌آموز و اختراع او را مبتکرانه خواندند.

جوایز زیادی به دانشجو داده شد و مخترع مشهوری شد. تسلیم نشده بود. سرسخت باقی مانده بود و موفق شده بود.

متن انگلیسی درس

The Tenacious Inventor

A young student of meteorology was having a difficult time with an experiment. He was attempting to duplicate lightning in clouds.

He had made a device that could simulate lightning. It worked by releasing an electromagnetic pulse into the cloud. This pulse, in turn, stimulated the electrons in the cloud’s particles. Then, the electrons produced lightning.

But his meteorological experiment had a major defect. He couldn’t get the device into the sky.

He had tied it to balloons, but they had burst. He had shot the device from a cannon, but the force of the cannon had damaged it.

“You should give up,” his friends told him. “You’ll never get that thing into the air.” But his friend’s criticisms only spurred him to try again.

The student was very innovative, and at last, he thought that he had an innovation that would work. He attached wings to the device, and on one dreary day, when clouds blocked the light of the sun, he started his experiment anew.

He placed the device on a rocket and launched it into the sky. The propulsion of the rocket carried the device high into the air. The rocket accelerated into the clouds and then released the device. It glided on its wings through the clouds, and when it penetrated the center of a large black cloud, it emitted the electromagnetic pulse. And just as he had predicted, lightning shot from the cloud!

He called his professors, and the next day, they came to watch. He successfully duplicated the experiment. His teachers were extremely impressed and called the student and his invention ingenious.

The student was given many awards and became a famous inventor. He had not given up. He had remained tenacious and succeeded.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.