واژگان

فصل: کتاب ششم / درس: «من این کار را نکردم» / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۱۱

لیست کلمات

وکیل

اسم. وکیل کسی است که درباره‌ی قانون به دیگران مشاوره می‌دهد.

وکیل برای من در مقابل قاضی حاضر شد.

مزمن

صفت. وقتی چیزی مزمن باشد، برای مدتی طولانی بارها و بارها اتفاق می‌افتد.

او درد مزمن در قفسه‌ی سینه داشت و باید به پزشک مراجعه می‌کرد.

انضباط

اسم. discipline آموزشی است که به افراد در پیروی از قوانین کمک می‌کند.

یکی از کارهای معلم این است که به دانش‌آموزانش نظم و انضباط یاد بدهد.

اهداکننده

اسم. اهداکننده کسی است که چیزی به یک سازمان می‌دهد.

او افتخار می‌کرد که اهداکننده‌ی خون است.

همیار

اسم. fellow کسی است که شغل یا ویژگی مشترکی با شخصی دیگر دارد.

همه‌ی بیماران دیگر مثل من در بیمارستان نیز از غذا شکایت کرده‌اند.

شایعه

اسم. شایعه اطلاعاتی است که ممکن است نادرست باشد اما به هر حال هنوز درباره‌ی آن بحث می‌شود.

دوست‌ها درباره‌ی افرادی که در مدرسه می‌شناختند غیبت کردند.

فارغ‌التحصیل شدن

فعل. فارغ‌التحصیل شدن از مدرسه به‌معنای تکمیل و گذراندن تمام دوره‌های تحصیل در آنجا است.

در پایان بهار، من و دوستانم از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شویم.

دیوارنویسی

اسم. graffiti کلمات یا نقاشی در مکان‌های عمومی است.

دیوار با نقاشی‌های دیواری رنگارنگ پوشانده شده بود.

نگهبان

اسم. guardian کسی است که از شخصی یا چیزی محافظت می‌کند.

کتابداران حافظ کتاب‌ها هستند.

متهم کردن

فعل. متهم کردن کسی به‌معنای نشان دادن مرتکب شدن جرمی یا کار بدی است.

این مرد به دزدی از فروشگاه متهم شده بود.

خویشاوند

اسم. Kin خانواده و بستگان یک شخص است.

خویشاوندان او همه کشاورز بودند.

داور

اسم. داور شخصی است که از رعایت قوانین در ورزش اطمینان حاصل می‌کند.

بازیکن فوتبال با داور موافق نبود.

جدا کردن

فعل. قطع کردن چیزی به‌معنای قطع کامل آن است.

او رشته را با استفاده از قیچی قطع کرد.

دسته

اسم. shaft دسته‌ی ابزار یا سلاح است.

چوب گلف یک دسته‌ی چوبی بلند داشت که او آن را در دستانش گرفته بود.

چاقو زدن

فعل. to stab به‌معنای بریدن با انتهای شیئی تیز مانند چاقو است.

او چنگال را در سیب‌زمینی فرو کرد و آن را به دخترش داد.

محرک / انگیزه

اسم. stimulus چیزی است که باعث رشد یا فعالیت می‌شود.

انگیزه‌ی مردم برای خرید چیزهای بیشتر داشتن پول زیاد است.

شک

اسم. suspicion احساسی است که می‌گوید چیزی در یک جرم ممکن یا درست است.

پلیس شک داشت که راننده کیف را دزدیده‌است.

خاتمه دادن

فعل. خاتمه دادن به کاری به‌معنای متوقف کردن آن یا پایان دادن به آن است.

سفر پس از خراب شدن ماشین خاتمه یافت.

موضوع

اسم. تم موضوع اصلی کتاب، فیلم یا نقاشی است.

دانش‌آموزان درباره‌ی موضوع کتاب در کلاس بحث کردند.

شهریه

اسم. شهریه مبلغی است که برای رفتن به مدرسه پرداخت می‌شود.

شهریه‌ی دانشگاه در پنج سال گذشته ۵۰ درصد افزایش یافته‌است.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 11

Word list

attorney

n. An attorney is one who gives others advice about the law.

The attorney appeared in front of the judge for me.

chronic

adj. When something is chronic, it happens over and over again for a long time.

He had chronic pain in his chest and needed to see a doctor.

discipline

n. Discipline is training that helps people follow the rules.

One of the teacher’s jobs is to teach her students discipline.

donor

n. A donor is somebody who gives something to an organization.

He was proud to be a blood donor.

fellow

n. A fellow is someone who shares a job or quality with someone else.

All of my fellow patients at the hospital have also complained about the food.

gossip

n. Gossip is information that might be untrue but is still discussed anyway.

The friends exchanged gossip about the people they knew in school.

graduate

v. To graduate from a school means to complete and pass all courses of study there.

At the end of the spring, my friends and I will graduate from high school.

graffiti

n. Graffiti is words or drawings in public places.

The wall was covered with colorful graffiti.

guardian

n. A guardian is someone who protects somebody or something.

The librarians are the guardians of the books.

implicate

v. To implicate someone is to show that they have done a crime or something bad.

The man was implicated in the theft at the store.

kin

n. Kin is a person’s family and relatives.

His kin were all farmers.

referee

n. A referee is a person who makes sure that the rules are followed in sports.

The soccer player didn’t agree with the referee.

sever

v. To sever something is to cut through it completely.

He severed the string using scissors.

shaft

n. A shaft is a handle of a tool or weapon.

The golf club had a long wooden shaft that he held in his hands.

stab

v. To stab means to cut with the end of a sharp object like a knife.

He stabbed the fork into the potato and passed it to his daughter.

stimulus

n. A stimulus is something that causes growth or activity.

Having a lot of money is a stimulus for people to buy more things.

suspicion

n. A suspicion is a feeling that something is possible or true in a crime.

The police had a suspicion that the driver had stolen the purse.

terminate

v. To terminate something means to stop or end it.

The trip was terminated after the car broke down.

theme

n. A theme is the main subject of a book, movie, or painting.

The students discussed the book’s theme in class.

tuition

n. Tuition is the amount of money paid to go to a school.

University tuitions have increased by 50 percent in the last five years.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.