سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۳
لیست کلمات
تذکر دادن / نصیحت کردن
فعل. to admonish someone یعنی به او بگویید رفتار او را رد میکنید.
معلم به مارک تذکر داد، چون در کلاس آدامس میجوید.
شنیدنی
صفت. اگر چیزی شنیدنی باشد، میتوان آن را شنید.
صدای طبلها از کیلومترها دور قابل شنیدن بود.
پرابهت / وحشتآور
صفت. اگر چیزها یا افراد awesome باشند، چشمگیر یا ترسناک هستند.
هواپیمای عظیم نظامی منظرهی ترسناکی بود.
هشیار بودن
فعل. to beware یعنی مراقبت از چیزی یا کسی که خطرناک است.
باید مراقب رانندگی سریع در جادههای مرطوب باشید.
لاف زدن
فعل. to brag یعنی گفتن از تواناییها یا دستاوردهای خود با غرور و افتخار.
او عضلات قویای داشت و با آنها به کل کلاس پز میداد.
هوشیار، آگاه
صفت. اگر کسی از چیزی هوشیار باشد، از آن آگاه است.
دانشجوی جدید از نگاه خیرهی سایر دانشجویان آگاه بود.
مخالف بودن
فعل. مخالفت با کسی بهمعنای داشتن عقاید متفاوت با آنها است.
وکلا دربارهی بهترین راهحل پرونده اختلافنظر داشتند.
منعکس شدن
فعل. اکو شدن بهمعنای تکرار صدا به خاطر برگشتن از یک جسم است.
کودک بالای دره فریاد کشید و صدا از دیوار طنینانداز شد.
نهایی
صفت. اگر اتفاقی eventual باشد، در پایان یک سری اتفاقات رخ میدهد.
تمرین و برنامهریزی مداوم تیم را به پیروزی نهایی رساند.
اشاره / سرنخ
اسم. اشاره اطلاعاتی است که نشان میدهد اتفاقی میافتد یا درست است.
من بیسروصدا دربارهی امتحان به خواهرم اشاره دادم.
احمق
اسم. احمق شخصی است که باهوش نیست یا کاری احمقانه انجام دادهاست.
آن مرد چون در جنگل گم شد، احساس حماقت کرد.
عظیم
صفت. اگر چیزی immense باشد، بسیار بزرگ است.
برای خرید چنین قایق بزرگی مبلغ هنگفتی لازم بود.
غیرمستقیم
صفت. اگر چیزی غیرمستقیم باشد، آسانترین یا سادهترین راه نیست.
او انتخاب کرد که غیرمستقیمترین مسیر را به سمت ساحل طی کند.
گزینه
اسم. یک گزینه، انتخاب بین دو یا چند مورد است.
به این کودکان سه خانه برای انتخاب داده شد.
سرگرمی
اسم. pastime فعالیتی است که اغلب برای سرگرمی انجام میدهید.
در آمریکا، بیسبال یک سرگرمی ملی محسوب میشود.
بینقص
صفت. اگر چیزی پرفکت باشد، بدون هیچ خطایی است.
او همهی سؤالات را درست جواب داد، به همین خاطر نمرهاش عالی بود.
مشخص کردن
فعل. مشخص کردن چیزی بهمعنای دقیق قرار دادن آن است.
سیستم ناوبری در ماشین من قادر است مکان دقیق من را مشخص کند.
عوض کردن
فعل. to switch یعنی تغییر چیزی به چیز دیگر.
مادر تلویزیون را از اخبار به برنامهی موردعلاقهاش تغییر داد.
کامل
صفت. اگر چیزی thorough باشد، کامل است یا با دقت انجام میشود.
تینا تمیز کردن لکههای فرش را کامل انجام داد.
عذاب دادن
فعل. to torment someone یعنی عمداً کسی را آزار دادن.
او برادر کوچکش را با گرفتن اسباببازی موردعلاقهاش عذاب داد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 3
Word list
admonish
v. To admonish someone is to tell them you disapprove of their behavior.
The teacher admonished Mark, because he was chewing gum in class.
audible
adj. If something is audible, then it is able to be heard.
The sound of the drums was audible from miles away.
awesome
adj. If things or people are awesome, they are impressive or frightening.
The huge military plane was an awesome sight.
beware
v. To beware means to be careful of something or someone that is dangerous.
You should beware of driving fast on wet roads.
brag
v. To brag means to talk of one’s abilities or achievements in a proud way.
He had strong muscles and bragged about them to the entire class.
conscious
adj. If someone is conscious of something, then they are aware of it.
The new student was conscious of the other students staring at her.
disagree
v. To disagree with someone means to have a different opinion from them.
The lawyers disagreed about the best way to settle the case.
echo
v. To echo means that a sound repeats itself because it bounced off an object.
The child yelled over the canyon, and the sound echoed off the wall.
eventual
adj. If something is eventual, it will happen at the end of a series of events.
The constant training and planning led the team to an eventual victory.
hint
n. A hint is information that suggests something will happen or is true.
I quietly passed on a hint to my sister about the test.
idiot
n. An idiot is a person who is not smart or who has done something silly.
Because he got lost in the forest, the man felt like an idiot.
immense
adj. If something is immense, it is very large.
An immense amount of money was needed to buy such a large boat.
indirect
adj. If something is indirect, then it is not the easiest or straightest way.
He chose to take the most indirect route to the coast.
option
n. An option is a choice between two or more things.
The children were given the option of three houses to pick from.
pastime
n. A pastime is an activity that you do often for fun.
In the US, baseball is considered a national pastime.
perfect
adj. If something is perfect, then it is without any mistakes.
She got all the questions right, so her score was perfect.
pinpoint
v. To pinpoint something means to locate it exactly.
The navigation system in my car is able to pinpoint my exact location.
switch
v. To switch means to change something to something else.
Mom switched the TV station from the news to her favorite show.
thorough
adj. If something is thorough, it is complete or done carefully.
Tina did a thorough job of cleaning the stains out of the carpet.
torment
v. To torment someone means to cause them to suffer on purpose.
She tormented her little brother by taking his favorite toy.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.