سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۲۳
لیست کلمات
دقیق
صفت. اگر چیزی دقیق باشد، کاملاً درست است.
داستان داخل روزنامه خیلی دقیق نبود.
بررسی کردن
فعل. to analyze sth بهمعنای مطالعهی چیزی است.
دانشمند نمونهی خون را بررسی خواهد کرد.
سیارک
اسم. سیارک یک سنگ غول پیکر از فضا است.
در سال ۱۹۰۸، یک سیارک غولپیکر به سیبری برخورد کرد.
بحث و جدل
اسم. controversy اختلاف دربارهی موضوعی است که افراد زیادی را تحتتأثیر قرار میدهد.
دربارهی تصمیم قاضی اختلافنظرهای زیادی وجود داشتهاست.
تکامل یافتن
فعل. تکامل بهمعنای تغییر در طول زمان است.
بسیاری از مردم تصور میکنند که انسان از حیوانات تکامل یافتهاست.
عامل
اسم. عامل چیزی است که در نحوهی اتفاق دیگر تأثیر بگذارد.
سیگار کشیدن عامل اصلی ایجاد سرطان ریه است.
ژنتیکی
صفت. اگر چیزی ژنتیکی باشد، مربوط به ژنهای بدن فرد است.
رنگ چشم فرد ژنتیکی است.
ژنوم
اسم. ژنوم مجموعهی تمام ژنهای موجود زنده است.
درک ژنوم انسان ممکن است به درمان بسیاری از بیماریها کمک کند.
همسان
صفت. همسان بودن شبیه بودن با کسی یا چیزی دیگر است.
جیمز و جان دوقلوهای همسان هستند.
اندیشمند
اسم. اندیشمند فردی بسیار باهوش است.
ما دایی مکس را همیشه اندیشمند خانواده دانستهایم.
اکثریت
اسم. اکثریت چیزها بیش از نیمی از افراد یا چیزهای آن گروه هستند.
اکثریت مردم در انتخابات به تام اسمیت رأی دادند.
پستاندار
اسم. پستاندار حیوانی است که معمولاً دارای مو است و از تخم متولد نمیشود.
والها با اینکه در آب زندگی میکنند، در واقع پستانداران هستند.
تکثیر کردن
فعل. to multiply بهمعنای افزایش تعداد است.
در یک سال گذشته، تعداد افراد شاغل ده درصد بیشتر شدهاست.
فرزندان
اسم. offspring فرزندان یک شخص یا نوزادان یک حیوان هستند.
فرزندان این سگ همان رنگ خز او را داشتند.
آفتکش
اسم. آفتکش مادهای است که برای از بین بردن حشرات از آن استفاده میشود.
کشاورز محصولاتش را با آفتکش سمپاشی کرد تا حشرات را دور کند.
تنظیم کردن
فعل. تنظیم کردن چیزی بهمعنای کنترل نحوهی وقوع آن است.
این بانک میزان پولی که مردم میتوانند وام بگیرند را تنظیم میکند.
تقویت کردن
فعل. تقویت چیزی بهمعنای قوی کردن آن است.
پیتر نظرش را با اطلاعات یک کتاب تقویت کرد.
آسیبدیده
صفت. اگر کسی یا چیزی به بیماری یا مشکلی دچار شده باشد، بهشدت تحت تأثیر آن قرار میگیرد.
خلبان هواپیمای آسیبدیده را بهسختی به زمین نشاند.
وسیع
صفت. اگر چیزی وسیع باشد، بسیار بزرگ است.
مرد ثروتمند زمین وسیعی را در حومهی شهر خریداری کرد.
گیاهخوار
اسم. گیاهخوار کسی است که هیچ نوع فراوردهی گوشتیای را نمیخورد.
من گیاهخوار شدم چون طعم گوشت را دوست ندارم.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 23
Word list
accurate
adj. If something is accurate, it is completely correct.
The story in the newspaper wasn’t very accurate.
analyze
v. To analyze something is to study it.
The scientist will analyze the blood sample.
asteroid
n. An asteroid is a giant rock from outer space.
In 1908, a giant asteroid hit Siberia.
controversy
n. A controversy is a dispute about something that affects many people.
There has been a lot of controversy over the judge’s decision.
evolve
v. To evolve is to change over time.
Many people think that humans evolved from animals.
factor
n. A factor is something that has an effect on the way another thing happens.
Smoking is the main factor that causes lung cancer.
genetic
adj. If something is genetic, it is related to the genes in one’s body.
The color of one’s eyes is genetic.
genome
n. A genome is the collection of all the genes in a living thing.
Understanding the human genome may help cure many diseases.
identical
adj. To be identical is to be the same as someone or something else.
James and John are identical twins.
intellectual
n. An intellectual is a very smart person.
We’ve always considered my uncle Max to be the intellectual of the family.
majority
n. A majority of something is more than half of the people or things in that group.
A majority of the people voted for Tom Smith in the election.
mammal
n. A mammal is an animal that usually has hair and is not born from an egg.
Even though they live in water, whales are actually mammals.
multiply
v. To multiply is to increase in number.
In the past year, the number of people at work has multiplied by ten percent.
offspring
n. Offspring are the children of a person or the babies of an animal.
The dog’s offspring had the same color of fur as she did.
pesticide
n. A pesticide is a substance used to kill insects.
The farmer sprayed his crops with a pesticide to keep bugs away.
regulate
v. To regulate something is to control how it happens.
The bank regulates how much money people can borrow.
reinforce
v. To reinforce something is to make it stronger.
Peter reinforced his opinion with information from a book.
stricken
adj. If someone or something is stricken by a disease or problem, they are badly affected by it.
The pilot landed the stricken airplane with difficulty.
vast
adj. If something is vast, it is very large.
The wealthy man bought a vast amount of land in the countryside.
vegetarian
n. A vegetarian is someone who does not eat any meat products.
I became a vegetarian because I don’t like the taste of meat.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.