سرفصل های مهم
متصدی و دزدها
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
متصدی و دزدها
یک متصدی در بانک مشکوک بود که به بعضی از همکارانش چندان قابلاعتماد نیستند. او فکر میکرد که آنها دارند دزدی میکنند. اما برای دستگیری آنها، به راهی برای ارتباط دادن آنها با جرم نیاز داشت.
او سابقهی مذهب و رسوم اجدادی داشت. به یاد آورد که ادبیات یک آیینْ افسانهای داشت که نحوهی دستگیری گروهی از سارقان را شرح میداد.
در داستان هزارهی قدیمی، سکههای مس با زهرِ گرفتهشده از یک مار سمی پوشانده شده بودند. سکهها بهعنوان طعمه برای سارقین قرار داده میشدند. وقتی سکهها را لمس میکردند، زهر از طریق پوست بدن آنها را آلوده میکرد.
زهر از رگهایشان عبور میکرد و همهی آنها طوری مریض میشدند که گویی بیماریای دارند. پوست آنها را بنفش میکرد. پلیس هر کسی که پوست بنفش داشت را دستگیر کرد.
او میدانست که نمیتواند از زهر استفاده کند زیرا ممکن است به شخصی آسیب برساند. با این حال، او به راهی برای بهروزرسانی داستان قدیمی فکر کرد. تصمیم گرفت مبلغی را با پودر مخصوص بپوشاند. اگر افراد پول را لمس میکردند، آن پودر باعث خارش پوستشان میشد.
او دستهی پول را در صندوق امانات بانک قرار داد. قرار نبود کسی از گاوصندوق پول بگیرد. اگر کسی این کار را میکرد، پس حتماً داشت دزدی میکرد.
در عرض چند ساعت، سه نفر از همکاران او دست و بازوی خود را میخاریدند. آنها چنان خارش داشتند که حتی نمیتوانستند کار کنند. او پول را چک کرد، و نبود. او به رئیسش گفت که چه کرده و رئیس سارقان را دستگیر کرد. رئیس از او تشکر کرد و به او ترفیع داد.
از آنجا که وقایع تاریخ غالباً تکرار میشود، ادبیات باستان به متصدی بانک کمک کرده بود تا جرمی را حل کند. او ثابت کرد که داستانهای گذشته هنوز به مشکلات امروز مربوط میشوند و آنها میتوانند در حل این مشکلات مفید باشند.
متن انگلیسی درس
The Teller and the Thieves
A teller at a bank suspected some of her fellow employees of not being very trustworthy. She thought they were stealing. In order to catch them, though, she needed some way to link them to the crime.
She had a background in religion and folklore. She remembered that one religion’s literature had a myth that chronicled how a group of thieves was captured.
In the millennium-old story, coins of copper were covered with venom taken from a poisonous snake. The coins were left as bait for the robbers. When they touched the coins, the venom infected their bodies through their skin.
The venom ran through their veins, and they all became very sick as if they had a disease. It made their skin purple. The police arrested whoever had purple skin.
She knew she couldn’t use venom because it might hurt someone. However, she thought of a way to update the old story. She decided to cover a sum of money with a special powder. If people touched the money, the powder would cause their skin to itch.
She placed the stack of money in the bank’s safe. No one was supposed to take money from the safe. If somebody did, then they had to be stealing.
Within a few hours, three of her coworkers were scratching their hands and arms. They itched so badly that they couldn’t even work. She checked the money, and it was gone. She told her boss what she had done, and he had the thieves arrested. He thanked her and promoted her.
Because events from history often repeat, ancient literature had helped the teller solve a crime. She proved that stories from the past still relate to the problems of today, and they can be helpful in solving those problems.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.