واژگان

فصل: کتاب چهارم / درس: نیش‌های خطرناک / درس 2

واژگان

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

واژگان

بخش ۲۳

لیست کلمات

سرخ‌رگ

اسم. سرخ‌رگ لوله‌ای است که خون را از قلب به بقیه‌ی بدن می‌رساند.

با سالم غذا خوردن، سرخ‌رگ‌ها تمیز می‌مانند، بنابراین خون به‌راحتی جریان می‌یابد.

زوال

اسم. زوال، عمل بدتر شدن است.

عدم مراقبت باعث خراب شدن خانه شد.

گریزان

صفت. اگر چیزی یا کسی elusive باشد، یافتن آن/او دشوار است.

ماهی گریزان فقط شب‌ها بیرون می‌آمد.

تضمین کردن

فعل. وقتی چیزی را تضمین می‌کنید، مطمئن می‌شوید که اتفاق می‌افتد.

الان با صرفه‌جویی، داشتن پول کافی برای بازنشستگی‌مان را تضمین خواهیم کرد.

به‌وجود آوردن

فعل. to induce sth یعنی چیزی اتفاق بیفتد.

دویدن بدون کفش مناسب ممکن است باعث درد پا شود.

جدانشدنی

صفت. اگر دو چیز جدانشدنی باشند، نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد.

دنیس و دیانا از زمان اولین ملاقاتشان، جدایی‌ناپذیر بودند.

نامعتبر

صفت. اگر چیزی نامعتبر باشد، صحیح نیست.

راه پیروزی در مناظره‌ها جلوگیری از استدلال‌های نامعتبر است.

بزرگ نمایی کردن

فعل. بزرگ‌نمایی کردن به‌معنای نشان دادن چیزی بزرگ‌تر از آنچه در واقع هست.

ستاره‌شناسان برای بزرگ‌نمایی ستارگان دور از تلسکوپ استفاده می‌کنند.

جریان اصلی / باب روز

اسم. mainstream همان چیزی است که عادی تلقی می‌شود و موردقبول اکثر مردم است.

قبل از اینکه موسیقی پانک راک باب روز شود، فقط چند نفر آن را دوست داشتند.

میکروب

اسم. میکروب موجود زنده‌ی بسیار کوچکی است که اغلب افراد را بیمار می‌کند.

اولین قدم در بهبود بیماری، یافتن میکروب ایجادکننده‌ی آن است.

جزئی

اسم. مشکل جزئی مسئله‌ی بسیار کوچک و غیرمهمی است.

این یک مشکل جزئی است.

ناچیز

صفت. اگر چیزی ناچیز باشد، بسیار کوچک است و مهم نیست.

مبلغی که او بدهکار بود بسیار ناچیز بود. کمتر از ده سنت بود.

از کار افتادگی / فلجی

اسم. paralysis از دست دادن توانایی حرکت دادن تمام یا بخشی از بدن است.

فلج شدن او به این معنی بود که برای رفت‌وآمد مجبور بود از ویلچر استفاده کند.

آفت

اسم. آفت، حیوان یا حشره‌ای است که به گیاهان یا غذا آسیب می‌رساند.

بسیاری از کشاورزان برای دفع آفات از ذرتشان، مترسک درست می‌کنند.

غلبه کردن

فعل. غلبه کردن یعنی پذیرفته شدن یا بسیار رایج بودن.

متأسفانه هنوز بی‌عدالتی در سیستم دادرسی کشور حاکم است.

جست‌وجو کردن

فعل. وقتی دنبال چیزی می‌گردید، آن را جست‌وجو می‌کنید.

جست‌وجوی خوشبختی از حقوق اساسی بشر است.

پاره کردن

فعل. پارگی یعنی پاره شدن یا ترکیدن.

سارا بیش از حد آب داخل بادکنک ریخت و پاره شد.

وحشی

صفت. اگر چیزها یا افراد وحشی باشند، بسیار خشن یا بی‌رحم‌اند.

حیوانات وحشی هنگام دفاع از نوزادان خود بسیار وحشی هستند.

حیرت‌زده کردن

فعل. حیرت‌زده کردن کسی یعنی کاری کنیم او به‌دلیل تعجب یا شوک قادر به صحبت نباشد.

تیم از تاب به زمین افتاد و بیش از حد حیرت‌زده بود که گریه کند.

مستعد پذیرش

صفت. اگر فردی به چیزی مانند بیماری susceptible باشد، به‌راحتی با آن آسیب می‌بیند.

کم خوردن سبزیجات شما را مستعد بیماری می‌کند.

متن انگلیسی درس

Vocabulary

Unit 23

Word list

artery [ˈɑːrtəri]

n. An artery is a tube that takes blood from the heart to the rest of the body.

Eating healthily keeps your arteries clean, so blood can flow with ease.

deterioration [diˌtiəriəˈreiʃən]

n. Deterioration is the act of becoming worse.

The lack of care led to the deterioration of the house.

elusive [iˈluːsiv]

adj. If something or someone is elusive, they are hard to find.

The elusive fish only came out at night.

insure [ inˈSHo͝or]

v. When you insure something, you make sure it happens.

Saving now will insure we have enough money for our retirement.

induce [inˈdjuːs]

v. To induce something means to make it happen.

Running without good shoes may induce leg pain.

inseparable [inˈsepərəbəl]

adj. If two things are inseparable, they can’t be separated.

Denise and Diana have been inseparable since they first met.

invalid [ˈinvælid]

adj. If something is invalid, it is not correct.

The way to winning debates is to avoid invalid arguments.

magnify [ˈmægnəfai]

v. To magnify something means to make it look bigger than it really is.

Astronomers use telescopes to magnify far-away stars.

mainstream [ˈmeinstriːm]

n. The mainstream is what is considered normal and accepted by most people.

Before punk rock music became part of the mainstream, only a few people liked it.

microbe [ˈmaikroub]

n. A microbe is a very small living thing that often makes people sick.

The first step in curing a disease is finding the microbe that causes it.

miner [ˈmīnər]

n. A miner problem is a very small and unimportant problem.

This is a miner problem.

negligible [ˈneglidʒəbəl]

adj. If something is negligible, it is extremely small and not important.

The amount she owed was negligible. It was less than ten cents.

paralysis [pəˈræləsis]

n. Paralysis is the loss of the ability to move all or part of your body.

His paralysis meant that he had to use a wheelchair to get around.

pest [pest]

n. A pest is an animal or insect that hurts plants or food.

Many farmers put up scarecrows to keep pests off of their corn.

prevail [priˈveil]

v. To prevail means to be accepted or very common.

Unfortunately, injustice still prevails in the country’s court system.

pursuit [pərˈso͞ot]

v. When you are pursuit of some thing you are chasing it.

The pursuit of happiness is a basic human right.

rupture [ˈrʌptʃə:r]

v. To rupture means to tear or burst open.

Sarah put too much water into the balloon, and it ruptured.

savage [ˈsævidʒ]

adj. If things or people are savage, they are very violent or cruel.

Wild animals are very savage when defending their babies.

stun [stʌn]

v. To stun someone means to make them unable to speak due to surprise or shock.

Tim fell off the swing and was too stunned to cry.

susceptible [səˈseptəbəl]

adj. If one is susceptible to something like a disease, they are easily harmed by it.

Not eating enough vegetables makes you more susceptible to getting sick.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.