سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۱۰
لیست کلمات
غیبت، عدم حضور
اسم. absence وضعیت چیزی است که حضور ندارد.
در ساعت شنی، شن نیست.
بلند
قید. عملی که با صدای بلند انجام میشود تا مردم آن را بشنوند.
پدرم اغلب با صدای بلند برای من و خواهرم داستان میخوانَد.
کچل
صفت. فرد یا حیوان کچل مو ندارد.
برادر بزرگم کچل است.
پتو
اسم. پتو تکه پارچهای است که برای گرم نگه داشتن یا نشستن روی آن استفاده میشود.
یک پتو روی زمین گذاشتم تا بتوانیم پیکنیک داشته باشیم.
خزیدن
فعل. to creep یعنی آرام و آهسته حرکت کردن.
گربه آرام از درخت پایین خزید.
طلاق
اسم. طلاق فرایند پایان دادن به ازدواج است.
آمار طلاق در ۲۰ سال گذشته افزایش یافتهاست.
تقلید کردن
فعل. تقلید کردن کسی یا چیزی یعنی دقیقاً مشابه همان کار را انجام دادن.
او با پوشیدن یک لباس از قهرمان موردعلاقهاش تقلید کرد.
نوزاد
اسم. infant یک کودک است.
نوزاد تمام شب را گریه کرد.
آدمربایی کردن
فعل. to kidnap یعنی کسی را بهشکل غیرقانونی بردن.
او وقتی فهمید پسرش دزدیده شده، وحشتزده شد.
چُرت
اسم. چرتْ خوابی کوتاه، معمولاً در طول روز، است.
یک چرت کوتاه زدم، چون دیشب تمام شب را بیدار ماندم.
هیچجا
قید. هیچجا یعنی جایی یا چیزی نیست.
متأسفانه آب هیچجا پیدا نمیشد.
آهسته ضربه زدن
فعل. to pat یعنی یعنی آرام با دست به چیزی ضربه زدن.
کمی کِرِم نرمکننده روی صورتم زدم.
آسودگی
اسم. relief حسی است که بعد از اتمام یک چیز بد یا چالشبرانگیز دارید.
وقتی خبرهای خوب را شنیدم احساس آسودگی کردم.
دوباره تولید کردن
فعل. to reproduce یعنی چیزی را دقیقاً همان طور که دیگری انجام داده، انجام دادن.
بچهها سعی کردند با استفاده از لگو خانهشان را بسازند.
شعر
اسم. rhyme نوشته یا گفتاری است که در انتهای کلمات صدای یکسانی دارند.
هامپتی دامپتی شعری قدیمی است که بچهها در مدرسه یاد میگیرند.
مکیدن
فعل. مکیدن یعنی چیزی را در دهانتان قرار دهید و سعی کنید از آن چیزی بیرون بکشید.
نوزاد از شیشهاش شیر میمکید.
فوری
صفت. هر چیز فوری، لازم و ضروری است که الان انجام شود.
او در آن لحظه باید آنجا را ترک میکرد، فوری بود.
ناپدید شدن
فعل. ناپدید شدن یعنی یکدفعه از جایی رفتن.
همهی مسافران از ایستگاه قطار ناپدید شدند.
ارابه
اسم. wagon گاریای است که برای حمل چیزهای سنگین از آن استفاده میشود.
او از ارابهاش برای حمل تعدادی از هدایایش استفاده کرد.
چینوچروک
اسم. wrinkle خطی است که در چهرهی افراد در هنگام پیری ظاهر میشود.
پدربزرگم روی صورتش چند تا چین دارد.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 10
Word list
absence [ˈæbsəns]
n. Absence is the state of something being away.
There is an absence of sand in the hourglass.
aloud [əˈlaud]
adv. An action done aloud, is done so that people can hear it.
My father often reads stories aloud to me and my sister.
bald [bɔːld]
adj. A bald person or animal has no hair.
My oldest brother is bald.
blanket [ˈblæŋkɪt]
n. A blanket is a piece of cloth that you use to keep warm or to sit upon.
I laid a blanket on the ground so that we could have a picnic.
creep [kriːp]
v. To creep is to move quietly and slowly.
The cat slowly crept down the tree.
divorce [dɪˈvɔːrs]
n. Divorce is the process of ending a marriage.
Divorce rates have increased in the past twenty years.
imitate [ˈɪmɪteɪt]
v. To imitate someone or something is to do act in the exact same way.
He imitated his favorite superhero by putting on a costume.
infant [ˈɪnfənt]
n. An infant is a baby.
The infant cried all night.
kidnap [ˈkɪdnæp]
v. To kidnap someone is to take that person illegally.
She was terrified to find out her son had been kidnapped.
nap [næp]
n. A nap is a short sleep, usually during the day.
I took a short nap, because I had stayed up late last night
nowhere [ˈnouhwɛə:r]
adv. Nowhere means no place or not existing.
Unfortunately, water was nowhere to be found.
pat [pæt]
v. To pat something is to hit it softly with your hand.
I patted some lotion onto my face.
relief [rɪˈliːf]
n. Relief is a good feeling after something bad or challenging ends.
I felt a sense of relief when I heard the good news.
reproduce [riːprəˈdjuːs]
v. To reproduce is to make something exactly how someone else did it.
The children tried to reproduce their house using toy blocks.
rhyme [raɪm]
n. A rhyme is writing or speech that has words with the same ending sounds.
Humpty Dumpty is an old rhyme that children learn in school.
suck [sʌk]
v. To suck is to put something in your mouth and try to get something out of it.
The baby sucked milk from her bottle.
urgent [ˈəːrdʒənt]
adj. A urgent thing is important and needs to be done now.
He had to leave at that moment, it was urgent.
vanish [ˈvænɪʃ]
v. To vanish is to go away suddenly.
All the passengers vanished from the train station.
wagon [ˈwæɡən]
n. A wagon is a cart used to carry heavy things.
He used his wagon to carry some of his gifts.
wrinkle [ˈrɪŋkəl]
n. A wrinkle is a line on a person’s face that appears as they get old.
My grandfather has some wrinkles on his face.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.