سرفصل های مهم
درسنامه اصلی
توضیح مختصر
بحث و گفتگو در رابطه با راههای بهتر یادگیری زبان انگلیسی، و ایده های جالب و جذاب برای زندگی بهتر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
درسنامهی اصلی
سلام. ای جی هستم. به درس VIP این ماه خوش آمدید. در این درس قرار است به گذشتهی خیلی دور برویم. اما ابتدا بیایید با زمان حال شروع کنیم، این زمستان.
این زمستان، زمستانِ سختی برای من بودهاست. در واقع اکثر زمستانها برای من بهنوعی، سخت هستند. زمانی که بیرون تاریک است، آفتاب زیادی نیست، هوا سرد است. در واقع من زمستان را دوست ندارم و کارم در زمستان خوب پیش نمیرود. زمان زیادی را در خانه سپری میکنم، این، اتفاق افتاد، افتاده است و میافتد، اکنون نیز، در این زمستان در حال رخ دادن است.
من این زمستان بیشتر داخل خانه بودهام. زمان زیادی را پشت کامپیوتر بودهام و آفتاب زیادی نگرفتهام. این زمستان من در ژاپن هستم و اینجا در شهر اوساکا معمولاً هوا تاریک است، اکثر روزها تاریک است.
و بعد از ماهها از این وضع، احساس یک نوع رخوت میکردم. این واژهی خوبی است، رخوت. بهمعنی خستگی و کوفتگی. زمانی که دچار رخوت میشوید، احساس یک نوع افت انرژی میکنید، احساس اینکه دیگر انگیزه ندارید، انرژی زیادی ندارید، این رخوت است.
زیاد در خانه ماندن، پشت کامپیوتر، تماشای فیلمها برای سرگرمی، راحت بودن، گرم بودن، اما روزها همانند هم؛ خیلی بیرون از خانه نبودن.
و همین طور، کمکم، روزبهروز، هفتهبههفته احساس میکردم که قدرتم دارد افت میکند. vigor بهمعنی انرژی تندرستی، انرژی جسمانی و عاطفی است، قدرت، خب؟ اگر قدرت داشته باشید، یعنی سالم و قوی و فعال هستید. اگر قدرت نداشته باشید، بهنوعی ضعیف و خسته هستید. بنابراین من احساس میکردم قدرتم در حال افت است، هر هفته از لحاظ ذهنی و جسمی، بهسمت پایین جهش میکرد.
البته هیچ مشکل هولناکی در زندگی من وجود ندارد. داخل خانه هستم. در امنیت هستم. گرم هستم. به اندازهی کافی غذا دارم. همهچیز مرتب است، اما فقط احساس رخوت میکنم.
و این مرا به این فکر وا میدارد که: چه خبر است؟ چرا من اینطور هستم و چرا گاهی دچار این حالت میشوم؟ این زیاد برای من اتفاق میافتد، بهویژه در زمستان.
سپس زمان دیگری در زندگیام، سالها پیش را به خاطر آوردم. در کوههای تنسی در ایالات متحده کوهنوردی میکردم. یک روز زمستانی بود و من تصمیم گرفته بودم در آن زمستان به کوهنوردی بروم.
نهتنها یک روز زمستانی، بلکه یک روز وحشی بود، یک روز خیلی خیلی سخت، یعنی هوا وحشتناک بود. پیش از هرچیز، هوا سرد بود، سرد. نه کاملاً منجمدکننده، اما درست بالای دمای انجماد، بنابراین کمی بالاتر از صفر سانتیگراد، شاید سه یا چهار درجه، تقریباً ۳۵-۳۷ درجهی فارنهایت، چیزی شبیه آن.
نهتنها سرد، بلکه رگبار باران بود، نه فقط باران کم و ملایم، رگبار باران. ما میگوییم ریزش سطلمانند باران، خب، یا باران خیلی خیلی سنگین، raining cats and dogs، یک اصطلاح قدیمی که مردم برای بارش شدید باران استفاده میکردند.
و غیر از آن، باد زوزهکش، هووووش، باد خیلی شدید، زوزهکش. زوزه صدایی است که گرگ در میآورد، آوووووو… اما وقتی میگوییم باد زوزهکش، یعنی باد آنقدر شدید است که صدایی مثل هووووش ایجاد میکند. تقریباً مثل صدای گرگی است که زوزه میکشد، چون باد خیلی شدید است؛ باد زوزهکش.
من با این هوای وحشتناک کوهنوردی میکردم، و در این قسمت از کوه هیچ درختی وجود نداشت، بنابراین هیچ سرپناهی نبود. هیچ سرپناهی در برابر باد، هیچ سرپناهی در برابر باران وجود نداشت.
مجبور بودم خودم دست به کار بشوم و اردوگاهم را برپا کنم. در آن زمان، من برای اردوگاه از چادر استفاده نمیکردم، فقط یک برزنتِ چادرمانند، tarp یک ورقهی پلاستیکی است، که آن را رویتان میکشید، اما زیر آن چیزی نیست.
بنابراین من باید این برزنت را در مقابل باد زوزهکش و باران، که آسان هم نبود، بر پا میکردم. سگم همراهم بود و دقیقاً شبیه یک گرگ کوچک بود. شبیه یک گرگ کوچک و بهنوعی وحشی بود.
باید همهچیز را برپا میکردم و تلاش میکردم یک روکش پلاستیکی روی کولهپشتیام قرار بدهم تا وقتی من برزنت را در آن باد برپا میکردم، کامل خیس نشود. این کار راحت نبود.
بالاخره برزنت را بر پا کردم و کیفم را به داخل آن پرت کردم و داخل آن خزیدم و سگم همراه من به داخل خزید. و کل آن شب روی یک تشک خوابیدم و مجبور بودم کمی برگ، یا هرچیزی که میتوانستم پیدا کنم، در واقع علف، روی آن قرار دهم. در واقع حالا که به آن فکر میکنم، هیچ برگی وجود نداشت، تنها مقداری علف و چیزهای دیگر. بنابراین زمین خیلی خیس نبود.
و با همان با باد زوزهکش و بارانی که به برزنت میخورد، خوابیدم، میدانید چیه؟ خیلی فوقالعاده بود. هیجانانگیز بود. یک چیزی دربارهاش وجود داشت که خیلی مهیج بود. احساس سرزندگی زیادی میکردم، پیادهروی در کوهها در آن هوا، خوابیدن در زیر یک برزنت، پوشانده شدن با یک برزنت طوری که خشک بمانم. اما میتوانستم باد را که به داخل برزنت میآمد احساس کنم. بهسختی پوشیده شده بودم. درون یک حباب کوچک امن داخل یک خانه نبودم.
هیجانانگیز بود! احساس سرزندگی میکردم. قدرت زیادی داشتم. انرژی زیادی داشتم. هم از نظر ذهنی و هم از نظر جسمی احساس قدرت و سرزندگی میکردم، مانند اینکه آدم بیرون از محدوده و قلمرو همیشگی خود باشد. اکنون دارم به بیرون پنجره نگاه میکنم، به همین دلیل است که به این سمت نگاه میاندازم، هم اکنون به بیرون پنجره، بیرون آپارتمانم نگاه میکنم.
در آن هوا، بیرون از خانه، مانند این بود که چیزی وحشی در من میپرورانْد، چیزی بدوی. primal یعنی خیلی خیلی قدیمی. بهمعنی چیزی که در ژرفای ماست، درون زیستشناسی ماست، درون انسانیت ما که خیلی خیلی قدیمی است؛ قدیمیتر از تمدن، بدوی.
و کوهنوردی و اردو زدن در آن آخر هفته، تحت آن شرایط، بیرون در حیات وحش مانند آن، چیزی قدیمی را در من بیدار کرد، چیزی قدرتمند. دقیقاً برعکس احساسی که این زمستان دارم، تماموقت داخل خانه و راحت بودن.
میدانید، ما به این نیرو نیاز داریم. اغلب این نیرو را در زندگی خود گم میکنیم، و به همین دلیل است که خیلی خسته و کمحوصله میشویم. این مشکل تمدن مدرن است. من نمیگویم که تمدن امروزی تماماً بد است، خیلی هم خوب است.
این خوب است که دائماً بر اثر بیماریها نمیمیریم. این خوب است که حیوانات وحشی دائماً ما را نمیکشند. پس مشخصاً تمدن بخشهای مهمی دارد، من آن را انکار نمیکنم. هماکنون دارم از طریق ویدئو با شما صحبت میکنم، یک قسمت بزرگ از تمدن. اینترنت، بخشی بزرگ از تمدن.
با این وجود، سمت تاریکی از تمدن وجود دارد و آن این است که زیادی راحت و قابلپیشبینی میشود و چون زیادی راحت، قابلپیشبینی و انتزاعی است. انتزاعی یعنی فقط در درون مغزمان، غیرجسمانی، غیرواقعی، نمیتوانید آن را لمس کنید.
پس این تمدن ما را به درون این جهان که همهچیز در آن قابلپیشبینی، امن و راحت و انتزاعی، یعنی همهش در ذهنمان است، میکشاند. اینترنت نیز میتواند همین کار را با ما بکند.
رام، رام_متضاد وحشی، رام است. تمدن ما را رام میکند. مشکل آن این است که خستهکننده میشود. آن بیحوصلگی، آن قابلپیشبینی بودن، انرژی بدوی ما را بیرون میکشد، آن نیرویی که داریم. به دلیل میلیونها سال تکامل ما را از نظر ژنتیکی، ذهنی، عاطفی، روحی و جسمی آنطور برنامهریزی کردهاست که در بیرون، در حیات وحش باشیم.
دربارهی نیاکانمان فکر کنید. در این باره فکر کنید که آنها چقدر قوی بودند، آن شکارچی-گردآورها، قبایل، قبل از کشاورزی، قبل از شهرها. حتی اکنون تعداد کمی قبیله در جهان وجود دارند که اینطور زندگی میکنند. به این بیندیشید که آنها چقدر قوی هستند.
اما آنها در مقابل آن نوع هوای خشن، بدون هیچکدام از فناوریهای ما، طاقت میآوردند. مجبور بودند برای به دست آوردن غذا شکار کنند. نمیتوانستند بروند به یک مغازه و غذا بخرند. باید در برابر بارانهای شدید، توفانهای رعدوبرق، کولاک و توفانهای برفی بزرگ، سرمای وحشتناک، گرمای وحشتناک، حشرات، خطرات حیوانات وحشی و همهی اینها تاب میآوردند و جان سالم به در میبردند، به همین دلیل است ما امروز اینجا هستیم.
آن ژنیتکها هنوز در ما هستند. ما هنوز همان هستیم، پس چرا اکنون اینقدر ضعیف هستیم؟ به دلیل این میزان بیش از حدِ تمدن، راحتی، پیشبینیپذیری و انتزاع است، این ما را لطیف میکند. ما را ضعیف میکند. همچنین ما را کسل میکند.
اگر دیدید در زندگی کسل هستید، به این دلیل است که شما تمدن، راحتی و پیشبینیپذیری بیش از حد دارید. اگر احساس رخوت دارید، احساس افت انرژی میکنید، خیلی باانگیزه نیستید، خیلی خلاق نیستید، احساس بیتفاوتی دارید. باز هم تمدن بیش از حد، انتزاع بیش از حد، در خانه ماندن بیش از حد، پیشبینیپذیری بیش از حد، راحتی بیش از حد، زندگی مدرن بیش از حد و انرژی ناکافی دارید.
راهحل تمام اینها چیست؟ میدانید، شاید بعضی از مردم با این مشکلی نداشته باشند، من میدانم که همه اینطور نیستند. افرادی هستند که عاشق راحتی هستند و میتوانند راحت و قابلپیشبینی باشند، همهچیز راحت است و مشکلی با آن ندارند، اما من اینطور نیستم. نمیتوانم آن را تحمل کنم. دیوانهام میکند.
من تعداد زیادی از اعضای انگلیسی بدون تلاش را میشناسم، مخصوصاً اعضای ویژه، شما هم اینطور هستید، کمی بیقرار هستید. به چالش نیاز دارید. به معنا در زندگی نیاز دارید، نه اینکه همیشه راحت، امن و آسوده باشید. بنابراین، این درس مخصوص شما است.
یکی از روشهای مهم برای بازیابی آن نیرو، آن احساس هیجان و سرزندگی، آن احساس توانایی و قدرت در زندگیتان. آن احساس معنا، آن احساس متصل بودن به جهان، به عالم، پاسخ، بدوی است. ما باید به خیلی خیلی قبلتر، به نیاکانمان برگردیم.
من دربارهی این موضوع در درسهای دیگر صحبت کردهام. این نکتهی خیلی قدرتمندی است. میخواهم شما را دوباره متقاعد کنم به اینکه گاهی این روزها در رسانهها و غیره. همیشه سعی میکنیم به آینده فکر کنیم، به آینده، آینده، اما گاهی خیلی از اوقات پاسخ در واقع در گذشتهی خیلی خیلی دورمان یافت میشود.
زیرا ما دانش و حکمت نیاکانمان را از دهها هزار سال قبل، صدها هزار سال قبل، حتی میلیونها سال قبل، فراموش کردهایم.
ما دانش نیاکانمان را فراموش کردهایم. قدرت و توان نیاکانمان را فراموش کردهایم. خیلی ضعیف، خیلی لطیف شدهایم و این ما را بیحوصله، تنبل، خسته، مریض، رنجور و دچار رخوت میکند. پس بدوی، زمانی که این اتفاق میافتد، به ریشههای بدوی خود برگردید. من خودم اکنون دارم همین کار را میکنم، تمام تلاشم را میکنم.
این چه معنایی دارد؟ یک، شما باید دوباره با آن گذشته ارتباط برقرار کنید. دربارهی آن فکر کنید. مردم چگونه زندگی میکردند؟ من اکنون به شما چند ایده میدهم. در درس تفسیر، در داستانهای کوتاه تعاملی، دربارهی این، اطلاعات بیشتری به شما میدهم. اما اکنون، فقط چند نکته به شما میگویم، و سپس بهسراغ درس تفسیر میروم و نظرات مشخصتری به شما خواهم داد.
۱.شمارهی یک این است که غذا خوردنمان بیشتر همانند نیاکانمان باشد.
غذا مهم است. غذا روی مغزتان تأثیر میگذارد. غذا روی خلق و خوی شما تأثیر میگذارد و البته روی بدنتان تأثیر میگذارد. شما همان چیزی که میخورید، هستید. این یک اصطلاح انگلیسی است و حقیقت دارد، آنچه میخورید هستید.
حدود ده هزار سال قبل، انسانها شروع کردند به کشاورزی. ما شروع کردیم به مزرعهداری، کاشت گندم و همهی حبوبات و چیزهای دیگر. اما، ما در واقع از آن به تکامل نرسیدهایم. بدنهای ما، برای شکارچی-گردآور بودن ساخته شدهاند. پس باید در نظر بگیرید که نیاکان ما چه چیزی میخوردند؟
آنها خیلی قوی و توانا بودند، تا این حد که از آن محیطهای خشن جان سالم به در بردند. قوی و توانا بودند. برای اینکه اینقدر توانا و قوی باشند، چگونه میخوردند؟ آن را در نظر بگیرید، در درسهای تعاملی کمی بیشتر و در درس تفسیر هم دربارهی آن صحبت خواهم کرد.
آنها چگونه میخوردند؟
چه چیزی میخوردند؟
همچنین، مهمتر از همه، چه چیزهایی را زیاد نمیخوردند؟
رژیمهای امروزی ما، ما را ضعیف میکنند و البته چاق، و به ما بیماریها و آنهمه چیز میدهند.
اما در واقع، ما خیلی بیشتر از نیاکانمان مریض میشویم. بنابراین، بخورید، به خوردن همانند یک غارنشین برگردید. به خوردن همانند یک شکارچی-گردآور برگردید، مانند نیاکانمان. این باعث افزایش قدرت، توان و نیروی شما میشود. غذا برای همهچیز از لحاظ ذهنی، جسمی، عاطفی و حتی روحی، فوقالعاده مهم است.
۲.خب، یک مورد مهم دیگر، به هوای آزاد بروید. دارم به بیرون پنجرهام اشاره میکنم. به فضای باز بروید.
اینکه آن تجربهی کوهنوردی و اردو زدن آنقدر برای من نیرومند بود، به این دلیل است که من در فضای بیرون بودم. نه فقط بیرون در شهر، نه فقط در یک اردوگاه امن. من بیرون در حیات وحش بودم. آن هوای قدرتمند، آن هیبت فوقالعاده، آن شگفتی، آن فروتنی که وقتی در سرزمین وحشی هستید، آن را احساس میکنید و بهویژه زمانی که طبیعت دارد قدرت خود را نشان میدهد.
احساس عجیبی است. از یک طرف، احساس کوچک بودن میکنید، منظورم باد، باران و سرمایی است که در برابر آن کمی احساس کوچک بودن میکنید، این فروتنی است، که خوب است. اما از طرف دیگر، احساس پیوستگی میکنید، متوجه میشوید که بخشی از این هستید، که نیاکان ما هستند و ما امروز هستیم. به این متصل هستیم.
این چیزی است که قرار است باشیم.
ما بزرگ شدیم، تکامل یافتیم که جزئی از طبیعت باشیم نه اینکه از آن جدا شویم. و زمانی که همیشه در خانه مخفی میشویم، باعث آن جدایی میشود. باز هم، به همین دلیل است که انرژیمان را از دست میدهیم.
اما زمانی که بیرون هستید، مخصوصاً در حیات وحش، این شما را به آن قدرت طبیعت، متصل میکند و طبیعتِ خودتان را، قدرت خودتان را، نیروی خودتان را بیدار میکند. آن را بیدار میکند و به زندگی برمیگرداند، دلیلش این است که زمانی که در آن شرایط هستید، زمانی که بیرون هستید، احساس میکنید خیلی قوی و توانا هستید.
پس، مانند یک شکارچی/گردآور غذا بخورید و بیشتر به فضای آزاد بروید، در روزهایی که هوا بد است بیرون بروید. در درس تفسیر بیشتر دربارهی آن صحبت خواهیم کرد.
سرانجام، چالشها. این چیزی است که من دائماً و همیشه دربارهی آن حرف میزنم و هیچگاه از صحبت دربارهی آن بیخیال نمیشوم، چون زندگی مدرن زیادی آسان و راحت است. تنبل بودن خیلی آسان است.
بنابراین، ما در واقع باید بهصورت داوطلبانه چالشهایمان را انتخاب کنیم. باید دشواریهای خودمان را انتخاب کنیم؛ وگرنه ضعیف، کسل و خسته میشویم و زندگیمان حقیقتاً بدتر میشود.
اما اگر چیزهای دشوار را انتخاب کنیم، حتی اگر مجبور به این کار نباشیم، فقط چالشهای سخت و دشوار، چالشهای جسمی بیرون از خانه، بهویژه چالشهای جسمی را انتخاب کنیم، چون اکنون بهندرت آنها را در زندگی مدرن داریم. مجبور نیستیم چیزهای بزرگ و سنگین را حمل کنیم. مجبور نیستیم بیرون برویم و غذایمان را خودمان شکار کنیم. مجبور نیستیم برای جمع کردن غذا مایلها پیادهروی کنیم.
پس از نظر جسمی ضعیف شدهایم، که این از لحاظ ذهنی و عاطفی روی ما تأثیر میگذارد. آن چالشهای جسمی سخت، خیلی مهم هستند، اما باید به دنبال آنها برویم. در واقع باید آنها را خلق کنیم. پس این سه چیز عبارتند از:
۱.همانند یک غارنشین غذا بخورید.
۲.به فضای آزاد بروید، بهویژه طبیعت و بهویژه حیات وحش و بهویژه، در صورت امکان در هوای بد.
۳.چالشهای سخت بهویژه چالشهای جسمی.
در درسهای دیگر، بیشتر صحبت خواهیم کرد. آنجا میبینمتان. قرار است این ماه بدوی شویم.
متن انگلیسی درس
Coaching Lesson
Hi. I’m AJ Hoge. Welcome to this month’s VIP lesson. We’re going into the far deep past in this lesson. But first let’s start with the present, this winter.
This has been a difficult winter for me. In fact, most winters for me are kind of difficult. When it’s dark outside, there’s not much sun, it’s cold. I really don’t like the winter and don’t do well in the winter. I end up spending a lot of time indoors and that happened and has happened, has been happening, still happening now, this winter.
So I’ve been indoors a lot this winter. Been on the computer a lot this winter, not getting much sunlight. I’m in Japan this winter and here in the city, in Osaka, it’s usually quite gray, kind of dark most days.
And, after months of this I felt this kind of malaise. That’s a nice vocabulary word, malaise. It means tiredness or fatigue. When you have a malaise it’s kind of this low energy feeling that you’re not motivated, you don’t have much energy, this kind of malaise.
Just indoors a lot, on the computer, for fun watching videos, comfortable, warm, but every day kind of the same; not outdoors very much.
And so, little by little, day by day, week by week, I could feel my vigor spiraling downwards.
Vigor means your health energy, your physical and emotional energy, vigor right, ahh. If you have vigor it means you’re healthy and strong and energetic. If you don’t have vigor you’re kind of weak and tired. So I could feel my vigor going down, down, down, circling downwards, spiraling downwards with each week, mentally and physically.
Now, I have no real terrible problems happening in my life right? I’m indoors. I’m safe. I’m warm. I’ve got plenty of food. Everything’s fine, but just this kind of malaise.
And this got me thinking, like what’s going on? Why am I like this and why do I get like this sometimes? This happens to me a lot, especially in winters.
Then I thought back to another time in my life many years ago. I was hiking in the mountains of Tennessee in the United States. It was a winter day, and I had decided to go hiking in the winter.
Not only was it a winter day, it was a brutal day; very, very tough day, meaning the weather was terrible. It was cold first of all, cold. Not quite freezing but just above freezing, so a little above zero Celsius maybe three or four degrees, Fahrenheit probably 35-37 degrees, something like that.
Not only was it cold but it was pouring rain, not just a little light rain, pouring rains. We’d say pouring buckets of rain, right or it’s raining cats and dogs, kind of an old style idiom people used for pouring rain.
And not only that, howling wind, whoosh, super strong wind, howling. Howling is the sound that a wolf makes, “Ahh-wooooooo”. But if we say howling wind it means the wind is so strong that it makes that noise like, whoosh, right. It almost sounds like wolves howling, because the wind is so strong; so howling wind.
So I was hiking along in this terrible weather and there were no trees in this part of the mountain. So there was no shelter, no shelter from the wind, no shelter from the rain.
I had to come in and make my camp, and at that time I was not using a tent for camping, only a tarp. A tarp is just a big plastic sheet basically you use on top of you, but there’s no bottom of the tarp.
So I had to set this tarp up in the howling wind and rain, which was not easy. My dog was with me and my dog was actually quite like a little wolf. She looked like a little wolf and was kind of wild.
So I had to setup everything and try to put a plastic cover over my backpack so it didn’t get completely wet, while I set up the tarp in the wind. It was not easy.
Finally I got the tarp setup and threw my bag in there, and crawled in and my dog crawled in with me. And, for that whole night I slept on top of a pad and had to put some leaves, anything I could find, grass really. There were no leaves actually now that I think of it, only some grass and things. So the ground wasn’t so wet.
And that’s how I slept that night with the wind howling, the rain beating against the tarp and you know what? It was wonderful. It was thrilling. There was something about it that was so exciting. I felt so alive, walking through the mountains in that weather and sleeping in just the tarp, covered by the tarp so I stayed dry. But, you know, I could feel the wind coming into the tarp. I was just barely covered. I wasn’t inside a safe little bubble inside of a house.
It was thrilling! I felt alive. I had a lot of vigor. My energy was high. Mentally and physically I felt strong and alive, something about it, being out in the elements. I’m looking out a window now that’s why I’m looking over here, looking out the window outside right now, outside my apartment.
Being outdoors in that weather, it was like it brought up something wild in me, something primal. Primal means very, very old. It means something that goes deep, deep, deep inside us, inside our biology, inside our humanity that is old, old, old; older than civilization, primal.
And that weekend of hiking and camping under those conditions out in the wild like that, it turned on something primal inside of me, something powerful. The opposite of how I have felt this winter, being comfortable indoors all the time.
See, we need this vigor. We’re missing this vigor in our life oftentimes, and because of that, we can become quite bored. This is the problem with modern civilization. Now, I’m not saying that modern civilization is all bad, it’s quite good.
It’s nice that we’re not all constantly dying from diseases. It’s nice that we’re not constantly being killed by wild animals. So clearly there are some great parts of civilization, I do not deny it. I’m talking to you on video right now, a great part of civilization. The Internet, great part of civilization.
However, there is a dark side to civilization and that is that it can become too comfortable, it can become too predictable, and because it’s too comfortable and too predictable and too abstract. Abstract means just only in our minds only, not physical, not real, right you can’t touch it.
So this civilization sucks us, pulls us into this world where everything is predictable and safe, and comfortable and abstract all in our minds, you know. The Internet can do that to us as well.
Tame, tame– the opposite of wild is tame. Civilization makes us tame. The problem with that is it becomes boring. That boredom, that predictability sucks out some kind of primal energy, that vigor that we have. Because millions of years of evolution have programmed us genetically, mentally, emotionally, spiritually and physically to be outdoors in the wild.
Think about our ancestors. Think about how tough they were, those hunter gatherers, those tribes, before agriculture, before cities. Even now there are still a few tribes in the world that live like this. Think of how tough they are.
But they endured that kind of harsh weather without all of our technology. They had to hunt for their food. They couldn’t just walk down to a store and buy it. They had to endure pouring rain, lightning storms, blizzards, right, big snow storms, terrible cold, terrible heat, bugs, dangers, wild animals, all of that and they survived, and that’s why we’re here today.
Well those genetics right, that’s still us. We’re still the same, so why are we so weak now? It’s because of this excess of civilization, the comfort, predictability, the abstraction, it makes us soft. It makes us weak. It also makes us bored.
So if you find yourself getting bored in your life, it’s because you have too much civilization, too much comfort, too much predictability. If you have this kind of feeling of malaise, right, this kind of low energy, not very motivated by much, not very inspired, kind of ehh feeling. Again, you have too much civilization, too much abstraction, too much indoors, too much predictability, too much comfort, too much modern life, not enough vigor.
So, what is the solution to all of this? So you know, maybe some people are fine, I know it’s not everybody. There are people who just love the comfort and they can just be comfortable, predictable and everything easy and they’re fine, but I’m not that way. I can’t stand it. It makes me crazy.
And I know a lot of Effortless English members, especially VIP members, you are the same, you’re a little restless. You need some challenge. You need some meaning in your life, not just always being comfortable, safe and easy. So this lesson is for you.
One of the great ways to recover that vigor, that feeling of being thrilled and alive, that feeling of strength and power in your life. That feeling of meaning, that feeling of being connected to the world, to the universe, the answer is primal. We have to go back, back, back, back, back to our ancestors.
I have talked about this in other lessons. It’s a powerful, powerful point. I want to convince you of this again, that oftentimes nowadays in the media, etc. we’re always trying to think of the future, the future, the future, but sometimes, many times the answers are actually found in our far, far past.
Because we have forgotten the wisdom of our ancestors from tens of thousands of years ago, hundreds of thousands of years ago, even millions of years ago.
We have forgotten the wisdom of our ancestors. We have forgotten the strength and power of our ancestors. We’ve become too weak, too soft and that makes us bored, lazy, tired, sick, and fatigued and that kind of malaise. So primal, get back to your primal roots when this happens to you. I’m doing this myself right now, doing my best.
What does that mean? Number one, you have to reconnect to that past. Think about it. How did people live? I’ll give you a few ideas now. In the commentary, in our interactive mini story lessons, I’ll give you more information about this. But right now a few points then go to the commentary and I’ll give you more specific ideas.
- One is to eat more like our ancestors.
Food is important. Food affects your brain. Food affects your mood, and of course, it affects your body. You are what you eat. This is an idiom in English and it is true, you are what you eat.
About 10k years ago humans started agriculture. We started farming, growing wheat and all these other grains and things. But, we have not evolved from that really. Our bodies are really made to be hunters and gatherers. So you need to look at, what did our ancestors eat?
Right, they were so powerful and strong, just that they survived those harsh environments. They were strong and powerful. How did they eat to be so strong and powerful? Look into that, we’re going to talk about this in the interactive lessons a little more, and I’ll talk about it in the commentary as well.
How did they eat?
What did they eat?
Also importantly, what did they not eat so much?
Our modern diets make us weak, and of course, fat, and give us diseases and all that stuff.
But we’re actually much more diseased than our ancestors. So eat, get back to eating like a caveman. Get back to eating like a hunter/gatherer, like our ancestors. That will increase your strength and power and vigor. Very important, food is super important for everything mentally, physically and emotionally, even spiritually.
- Okay, another big one: get outdoors. I’m pointing outside my window again. Get outdoors.
The reason that that hiking and camping experience was so powerful for me is because I was out. Not just outdoors like in city, not just in some safe campground. I was out in the wild right. That kind of powerful weather, that incredible awe is the word, that wonder, that humility that you feel when you are in the wilderness and especially when nature is showing its power.
It’s a strange feeling. On one hand you feel small right, I mean the wind, the rain, and the cold you feel a little bit small, that’s humility which is good. But, on the other hand, you feel a connection, you realize you’re a part of this, that there are ancestors and us today. We’re connected to this.
This is what we’re supposed to be.
We grew up, we evolved being part of nature, not separate from it. And when we hide indoors all the time it creates that separation. Again, that’s why we lose our energy.
But when you’re outdoors, especially in the wilderness it reconnects you to that power of nature and it wakes up your own nature, your own strength, your own vigor. It wakes it up and brings it back to life and that’s why you feel so strong and powerful when you’re in those situations, when you’re outdoors.
So, eat like a hunger/gatherer and get outdoors a lot more and especially, get outdoors in even really bad weather. We’ll talk about that more in the commentary.
Finally, challenges. This is something I talk about constantly, all the time and I’ll never stop talking about it, because modern life is too easy, too comfortable. It’s too easy to be lazy.
Therefore, we have to actually voluntarily, we have to choose our own challenges. We have to choose our own difficulties; otherwise, we become weak, bored and tired, and our life actually gets worse.
But, if we choose difficult things, even though we don’t have to we just choose difficult, hard challenges, physical challenges outdoors, especially physical challenges, because we so rarely have those now, in modern life. We’re not forced to carry heavy, huge things a lot. We’re not forced to go out and hunt for our own food. We’re not forced to walk miles and miles and miles gathering food.
And so we’ve become weak physically, which affects us mentally and emotionally. So tough physical challenges are very important, but we have to seek them out. We actually have to create them. So those are three things right there…
Eat like a caveman/woman
Get outdoors, especially into nature and especially into the wild if you can and especially during bad weather.
Hard challenges, especially physical ones.
We’ll talk more in the other lessons. See you there. We’re gonna get primal this month.