برنامه‌ی VIP آقای ای جی هوگ

122 فصل | 572 درس

داستان کوتاه

توضیح مختصر

در این درس می‌توانید لغات مهم و گرامر درس را با استفاده از یک داستان کوتاه و جذاب یاد بگیرید و به درس مسلط شوید.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

درس داستان کوتاه

سلام، من جو ویس، یکی از مدرسین و مدیران انگلیسی واقعی را یاد بگیر، هستم و بهتون در این درس داستان کوتاه خوش‌آمد می‌گم.

خیلی خب، من می‌خوام این درس رو با گفتن بعضی اصطلاحاتی که توی داستان استفاده می‌کنم و شما می‌شنوید شروع کنم، پس بیاید از اونجا شروع کنیم.

خب، اول «get canned». خب، اگر اخراج بشید، یعنی شغلتون رو از دست می‌دید. یعنی اخراج می‌شید. اینجا یه مثال براتون می‌زنم. جان قبلاً در رستوران کار می‌کرد اما وقتی سر مشتری داد زد، اخراج شد.

پس جان قبلاً در رستوران کار می‌کرد اما اخراج شد، وقتی سر مشتری داد زد کارش رو از دست داد.

بعدی «to be picky». اگر picky باشید، یعنی سخته که چیزی رو بپسندید چون فقط چیزهایی رو انتخاب می‌کنید که واقعاً دوست دارید. چیزهایی رو که دوست ندارید یا ازشون مطمئن نیستید یا چیزهایی رو که تا حالا حتی امتحان نکردید، در نظر نمی‌گیرید.

بذارید مثالی بزنم که به شما در درک این موضوع کمک کنه. وقتی پیتر پنج‌ساله بود، توی غذا خوردن مشکل‌پسند بود. مثلاً برای شام فقط ماکارونی و پنیر می‌خورد. پس پیتر وقتی پنج‌ساله بود، به‌سختی راضی می‌شد. فقط از لیست چیزهایی که خیلی دوست داشت چیزهایی رو برای خوردن انتخاب می‌کرد.

هیچ چیزی رو نمی‌خورد مگر اینکه خیلی دوستش داشته باشه. چیزهای جدید رو امتحان نمی‌کرد. هر چیزی که دوست نداشت رو نمی‌خورد. فقط چیزهایی رو می‌خورد که خیلی دوست داشت. توی غذا خوردن ایرادگیر و مشکل‌پسند بود. مثلاً برای شام فقط ماکارونی و پنیر می‌خورد.

بعدی «to be in over your head». من این یکی رو خیلی دوست دارم. اگر in over your head هستید به این معنیه که در موقعیت واقعاً دشواری هستید که اداره‌ش براتون خیلی دشواره، خب؟

اینجا یه مثال براتون می‌زنم. ماری هرگز در ریاضیات مهارت نداشت بنابراین وقتی مجبور شد در یک کلاس ریاضی پیشرفته شرکت کنه، کارش دراومده بود. خب، یعنی ماری هرگز در ریاضیات خوب نبود پس وقتی مجبور شد در یک کلاس ریاضی پیشرفته شرکت کنه، تحمل شرایط براش خیلی دشوار بود. نمی‌تونست انجامش بده چون کار خیلی سختی بود.

خب، بعدی اینه «to let someone go»، یعنی کسی رو از یک کار مرخص کنن. و این تقریباً مثل get canned هست. اگر کسی lets you go از یک کار، یعنی شغلتون رو از دست می‌دید، اخراج می‌شید.

اینجا مثالی براتون می‌زنم و فکر می‌کنم این مثال شبیه نمونه‌ای باشه که من برای «get canned» استفاده کردم. جان قبلاً در رستوران کار می‌کرد اما وقتی سر مشتری داد زد، اخراج شد.

خب، می‌تونید ببینید که خیلی شبیهه. جان قبلاً در رستوران کار می‌کرد و رستوران یا رئیسش در رستوران مرخصش کرد. او رو اخراج کردن. کارش رو از دست داد چون سر مشتری فریاد زد.

خب، یکی دیگه براتون دارم. این یکی رو من زیاد می‌شنوم. «to figure something out». to figure sth out یعنی برای چیزی راه‌حلی پیدا کنید، خب؟

اینجا یه مثال براتون می‌زنم. چارلی نتونست بفهمه چطور ماشینش رو تعمیر کنه به همین خاطر مجبور شد اون رو پیش مکانیک ببره. خب، یعنی چارلی قادر به پیدا کردن راه‌حلی برای چطوری تعمیر کردن ماشینش نبود برای همین مجبور شد اون رو پیش مکانیک ببره.

خیلی خب، حالا می‌خوام براتون داستانی رو تعریف کنم و همون‌طور که داستان رو براتون تعریف می‌کنم سؤالات زیادی ازتون می‌پرسم. وقتی از شما سؤالی می‌پرسم، فقط می‌خوام به سرعت به اون سؤال جواب بدید. خب، فقط اولین جوابی رو که بهش فکر کردید بهم بگید.

و نگران اشتباه کردن نباشید. اشتباه کردن اشکالی نداره به شرطی که از اون اشتباه یاد بگیرید. پس اگر این بار هنگام گوش دادن به این درس اشتباه کردید، سعی کنید دفعه‌ی بعدی که این درس رو گوش دادید همون اشتباه رو نکنید. خب، فقط سعی کنید و از اون یاد بگیرید.

وقتی صحبت می‌کنید، وقتی به این سؤالات پاسخ می‌دید، می‌خوام با صدای بلند و با اطمینان صحبت کنید. خب، وقت داستانمونه. بیاید شروع کنیم.

یه گوریل بود که اسمش چاک بود. چاک وکیل بود. اما چاک مشکلی داشت. چاک اخراج شد. بله، درسته، چاک اخراج شد. اخراج شد چون هر روز دیر به کار می‌رسید. چاک هر روز برای کار دیر می‌رسید چون هر روز قبل از کار به موج‌سواری می‌رفت.

خب، وقت چند تا سؤاله.

آیا یه گوریل بود یا یه بز؟

گوریل بود، درسته؟

البته که گوریل بود.

و نام گوریل چی بود؟

چاک، نام او چاک بود.

و آیا چاک پزشک بود؟

نه، نه، چاک پزشک نبود.

چاک چی بود؟ شغل چاک چی بود؟ چی کار می‌کرد؟

وکیل بود، درسته؟ چاک وکیل بود.

و این رو بهم بگید. آیا چاک اخراج شد؟

اخراج شد، بله. چاک اخراج شد.

چه کسی اخراج شد؟

چاک، درسته؟ چاک اخراج شد.

آیا اِی‌جی اخراج شد؟

نه، نه، اِی‌جی اخراج نشد. چاک اخراج شد.

خب این رو بهم بگید. آیا چاک شغلش رو از دست داد؟ اخراج شد؟

بله، متأسفانه. چاک اخراج شد، یعنی کارش رو از دست داد. دیگه شغلی نداشت. اخراج شد.

خیلی خب، حالا این رو بهم بگید. چاک هر روز دیر می‌رفت سر کار؟

بله، بله، دیر می‌رفت. چاک هر روز برای کار دیر می‌رفت.

چه کسی هر روز دیر به سر کار می‌رسید؟

چاک. چاک هر روز دیر به سر کار می‌رسید.

و این رو بهم بگید. چاک هر روز برای چی دیر می‌رفت؟ هر روز دیر به مدرسه می‌رفت؟

نه، نه، چاک هر روز به مدرسه دیر نمی‌رسید.

چاک هر روز برای چی دیر می‌رسید؟

کار. او هر روز دیر به کار می‌رسید.

خب حالا این رو بهم بگید. چاک چند وقت یک بار دیر به کار می‌رسید؟

هر روز. بله‌، او هر روز سر کار دیر می‌رسید.

خب، پس حالا این رو به من بگید. چرا چاک اخراج شد؟

خب، چاک اخراج شد چون هر روز دیر به کار می‌رفت.

پس آیا چاک هر روز قبل از کار به موج‌سواری می‌رفت؟

بله، می‌رفت. چاک هر روز قبل از کار به موج‌سواری می‌رفت.

چه کسی به موج‌سواری می‌رفت؟

چاک می‌رفت. چاک به موج‌سواری می‌رفت.

و آیا چاک شنا می‌کرد یا موج‌سواری؟

موج‌سواری. چاک به موج‌سواری می‌رفت.

خب، پس حالا این رو به من بگید. آیا چاک فقط سه‌شنبه‌ها موج‌سواری می‌کرد؟

نه، نه، چاک فقط سه‌شنبه‌ها موج‌سواری نمی‌کرد.

چاک چند وقت یک بار به موج‌سواری می‌رفت؟

هر روز. چاک هر روز به موج‌سواری می‌رفت.

و هر روز چه زمانی به موج‌سواری می‌رفت؟

قبل از کار. چاک هر روز قبل از کار به موج‌سواری می‌رفت.

خب، یک سوال دیگه قبل از اینکه داستان رو ادامه بدیم می‌پرسم. چرا چاک هر روز دیر می‌رفت سر کار؟

واضحه. هر روز دیر می‌رفت سر کار چون هر روز قبل از کار به موج‌سواری می‌رفت.

خب، چاک به شغل احتیاج داشت و نمی‌تونست برای پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه. نه، او نمی‌تونست برای پیدا کردن شغب ایرادگیر باشه چون مجبور بود به‌زودی اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت کنه. و چاک خوش‌شانس بود چون برادرش یک رستوران داشت و در آن زمان برادرش به آشپز برای رستوران احتیاج داشت. پس چاک آشپز رستوران برادرش شد.

خب، پس حالا این رو به من بگید. چه کسی به کار احتیاج داشت؟ آیا کریستین به کار احتیاج داشت؟

نه، نه، کریستین نیازی به کار نداشت.

چه کسی به کار احتیاج داشت؟

چاک، یادتونه؟ چاک به کار احتیاج داشت.

و چاک به چی نیاز داشت؟ به ماشین احتیاج داشت؟

نه، چاک به ماشین احتیاج نداشت.

چاک به چی نیاز داشت؟

شغل. چاک به یک شغل احتیاج داشت.

خب حالا این رو بهم بگید. آیا چاک می‌تونست در پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه؟ آیا چاک می‌تونست در پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه؟

نه، نه، چاک نمی‌تونست در پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه.

چه کسی نمی‌تونست در پیدا کردن کار ایرادگیر باشه؟

چاک. چاک نمی‌تونست در پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه.

چاک برای چه چیزی نمی‌تونست ایرادگیر باشه؟

پیدا کردن کار. چاک نمی‌تونست در پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه.

آیا چاک می‌تونست واقعاً مراقب باشه که کدوم کار رو می‌خواد انجام بده یا باید هر کاری رو که می‌تونست پیدا می‌کرد؟

اوه، مجبور بود هر شغلی رو که پیدا می‌کرد بگیره. او واقعاً نمی‌تونست مراقب باشه که چه کاری رو می‌خواد انتخاب کنه. نمی‌توانست برای اینکه چه کاری می‌خواد انتخاب کنه ایرادگیر باشه. مجبور بود هر شغلی رو که پیدا می‌کنه، انتخاب کنه.

خب، اما چرا؟ چرا نمی‌تونست برای کار ایرادگیر باشه؟ چرا نمی‌تونست در پیدا کردن کار ایرادگیر باشه؟

خب، نمی‌تونست در پیدا کردن کار ایرادگیر باشه چون باید زود اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت می‌کرد.

چه کسی باید به‌زودی اجاره‌ش رو پرداخت می‌کرد؟

چاک، البته. چاک باید به‌زودی اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت می‌کرد.

و چاک به‌زودی چه کاری رو باید انجام می‌داد؟

باید اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت می‌کرد، چاک باید اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت می‌کرد.

چاک باید شهریه‌ش رو پرداخت می‌کرد یا اجاره‌خونه‌ش رو؟

البته که اجاره. چاک باید اجاره‌ش رو پرداخت می‌کرد.

و چه زمانی باید پرداختش می‌کرد؟

به‌زودی. چاک باید به‌زودی اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت می‌کرد و به همین دلیل نمی‌تونست برای پیدا کردن شغل ایرادگیر باشه.

خیلی خب، حالا این رو بهم بگید. آیا برادر چاک رستوران داشت؟

بله، داشت. برادر چاک رستوران داشت.

چه کسی رستوران داشت؟ آیا چاک رستوران داشت؟

نه، نه، چاک رستوران نداشت.

چه کسی رستوران داشت؟

برادرش داشت. برادر چاک رستوران داشت.

و برادر چاک چه چیزی داشت؟ آیا باشگاه داشت؟

نه، نه، باشگاه نداشت.

برادر چاک چی داشت؟

رستوران. برادر چاک رستوران داشت.

پس چاک آشپز رستوران برادرش شد؟

بله، شد. چاک آشپز رستوران برادرش شد.

و این رو بهم بگید. یک سوال دیگه قبل از اینکه داستان رو ادامه بدیم می‌پرسم. چاک در کدام رستوران آشپز شد؟

برادرش. چاک آشپز رستوران برادرش شد.

خب، من درباره‌ی آشپزی چاک چیزی دارم که بهتون بگم. در اولین روز کار، چاک همه‌ی چیزهایی رو که پخته بود سوزوند. بله، چاک تمام چیزهایی رو که در اولین روز کار به‌عنوان آشپز پخته بود، سوزوند.

مرغ رو سوزوند. نان تست رو سوزوند. تخم‌مرغ‌ها رو سوزوند. هرچی که پخته بود رو سوزوند. می‌دونید چرا؟ چون آشپزی بلد نبود. درسته، چاک بلد نبود آشپزی کنه، برای همین کارش در اومده بود.

و برادر چاک می‌دونست که چاک کارش در اومده. پس بعد از فقط یک روز کار، برادر چاک، چاک رو مرخص کرد.

خب، وقت چند تا سؤال بیشتره. آیا چاک در اولین روز کار همه‌ی چیزهایی رو که پخته بود سوزوند؟

بله، بله، سوزوند. چاک در اولین روز کارش همه‌ی چیزهایی رو که پخته بود، سوزوند.

چه کسی هر چی رو که پخت سوزوند؟

چاک سوزوند. چاک همه‌ی چیزهایی رو که پخته بود سوزوند.

و این رو بهم بگید. چاک چه موقع همه‌ی چیزهایی رو که پخت سوزوند؟

در طول روز اول کارش. چاک در اولین روز کارش همه‌ی چیزهایی رو که پخته بود، سوزوند.

پس چاک نان تست رو سوزوند؟

بله، سوزوند. چاک نان تست رو سوزوند.

آیا چاک تخم‌مرغ‌ها رو سوزوند؟

بله، سوزوند. تخم‌مرغ‌ها رو سوزوند. پنکیک‌ها و مرغ رو هم سوزوند. چاک اون روز هرچی که پخت رو سوزوند.

خب این رو بهم بگید. آیا چاک آشپزی بلد بود؟

نه، نه، چاک آشپزی بلد نبود.

چه کسی آشپزی بلد نبود؟

چاک. چاک آشپزی بلد نبود.

و چاک بلد نبود چه کاری رو انجام بده؟

اوه، این یکی واضحه، چاک آشپزی بلد نبود. آشپزی بلد نبود.

آیا چاک کارش در اومده بود؟

بله، بله، قطعاً. چاک کارش در اومده بود.

چه کسی کارش در اومده بود؟

البته که چاک. چاک کارش در اومده بود.

آیا چاک در شرایط خیلی دشواری بود و نمی‌تونست اداره‌ش کنه؟ تحملش براش خیلی سخت بود؟

بله، بله، چاک کارش در اومده بود. مجبور بود همه‌چیز رو در رستوران بپزه. او آشپز رستوران بود و آشپزی بلد نبود. پس در شرایط سختی قرار داشت. آن‌قدر دشوار بود که او نتونست از پسش بربیاد. کارش در اومده بود.

خب حالا این رو بهم بگید. آیا برادر چاک می‌دونست که چاک کارش در اومده؟

آره، مطمئناً، آره، برادر چاک می‌دونست که چاک کارش در اومده. او رو دید که همه‌ی غذاها رو سوزوند.

پس چه کسی می‌دونست که چاک کارش در اومده؟

برادر چاک البته. برادر چاک می‌دونست که چاک کارش در اومده.

پس آیا برادر چاک مجبور شد که چاک رو بعد از اولین روز کارش مرخص کنه؟

بله، بله، مجبور شد که چاک را بعد از اولین روز کارش مرخص کنه. برادر چاک بعد از اولین روز کارش، چاک رو مرخص کرد.

خب، پس برادر چاک چه موقع چاک رو مرخص کرد؟

بعد از اولین روز کار چاک.

و برادر چاک چه کسی رو مرخص کرد؟ آیا او اِی‌جی رو مرخص کرد؟

نه، نه، او اِی‌جی رو مرخص نکرد.

برادر چاک چه کسی رو مرخص کرد؟

چاک. چاک رو مرخص کرد.

پس برادر چاک چاک رو اخراج کرد؟

بله، اخراج کرد. او چاک رو مرخص کرد پس این یعنی او چاک رو اخراج کرد. این یعنی چاک دیگه در اونجا کار نمی‌کرد. چاک کارش رو از دست داد. برادر چاک چاک رو مرخص کرد. مجبور شد که چاک رو مرخص کنه چون چاک همه‌ی غذاها رو سوزوند.

خب، چاک شغلی نداشت و باید سریع یه چیزی دست و پا می‌کرد، چون باید زود اجاره‌خونه‌ش رو پرداخت می‌کرد. پس چاک باید سریع چیزی راه‌حلی پیدا می‌کرد و متأسفانه نمی‌دونست چه کار کنه. پس او به ساحل رفت. بله، چاک برای موج‌سواری به ساحل رفت. و وقتی به ساحل رسید، یه فیلم در حال ساخت بود و این فیلم درباره‌ی موج‌سواری بود.

خب، پس این رو به من بگید. چه کسی شغل نداشت؟

چاک نداشت. چاک شغلی نداشت.

و چاک چی نداشت؟

شغلی نداشت. چاک شغلی نداشت.

آیا چاک باید زود یه راه‌حل پیدا می‌کرد؟

بله، بله، قطعاً. چاک باید سریع چیزی دست و پا می‌کرد.

چه کسی باید سریع چیزی دست و پا می کرد؟

چاک. چاک باید سریع چیزی دست و پا می‌کرد.

آیا چاک باید زود یه راه‌حل پیدا می‌کرد یا کریستین؟

چاک. چاک باید سریع چیزی دست و پا می‌کرد.

پس آیا چاک باید سریع راه‌حلی پیدا می‌کرد؟

بله. چاک باید سریع راه‌حلی پیدا می‌کرد، این یعنی باید سریع به دنبال یه راه‌حل می‌بود. باید راه‌حلی پیدا می‌کرد، یعنی باید یه چیزی مثل یه کار پیدا می کرد، خب؟ چون او شغلی نداشت و باید سریع یه چیزی دست و پا می‌کرد.

خب، اما چرا؟ چرا چاک باید زود یه چیزی دست و پا می‌کرد؟

خب، او باید سریع یه چیزی دست و پا می‌کرد چون باید زود اجاره‌خونه‌اش رو پرداخت می‌کرد.

چه کسی باید به‌زودی اجاره‌ش رو پرداخت می‌کرد؟

چاک. چاک باید زود اجاره‌ش رو پرداخت می‌کرد.

خب این رو بهم بگید. چاک کجا رفت؟ آیا به کلیسا رفت؟

نه، چاک به کلیسا نرفت.

چاک کجا رفت؟

ساحل. چاک به ساحل رفت.

و آیا او برای شنا به ساحل رفت یا موج‌سواری؟

برای موج‌سواری به ساحل رفت. چاک برای موج‌سواری به ساحل رفت.

آیا در ساحل فیلمی ساخته می‌شد؟

بله، بله، می‌شد. در ساحل فیلمی ساخته می‌شد.

و فیلم در کجا ساخته می‌شد؟

در ساحل، فیلم در ساحل ساخته می‌شد.

و فیلم درباره‌ی چی بود؟

موج‌سواری. فیلم درباره‌ی موج‌سواری بود.

خب، من اطلاعات بیشتری درباره‌ی چاک برای شما دارم و حتی ممکنه کمی شما رو متعجب کنه. شخصی که در حال ساخت فیلم بود، چاک رو در حال موج‌سواری دید و او قبلاً هرگز یه گوریل رو در حال موج‌سواری ندیده بود.

و بعد از اینکه او رو در حال موج‌سواری دید، تصمیم گرفت که می‌خواد فیلمی درباره‌ی یک گوریل موج‌سوار بسازه. پس او برای بازی در این فیلم ۷ میلیون دلار به چاک پرداخت کرد. و بعد از اینکه چاک پول رو گرفت، بازنشسته شد و هر روز صبح موج‌سواری می‌کرد. و بعد از اون، او دیگه هرگز از کار دیگه‌ای اخراج نشد.

خب، این پایان داستان ماست و امیدوارم از اون لذت برده باشید چون حالا ازتون می‌خوام که شما داستان رو بگید. ازتون می‌خواهم داستان رو برای شخصی که می‌شناسید تعریف کنید. می‌تونه هر کسی که می‌شناسیدش باشه.

و اگر واقعاً کسی رو ندارید که بدونید می‌تونید برای او داستان رو تعریف کنید، داستان رو برای خودتون بگید، خب؟ به آینه نگاه کنید تا فکر کنید که داستان رو برای کسی تعریف می‌کنید.

و فقط به داستان توی ذهنتون فکر نکنید. من می‌خوام شما صحبت کردن رو تمرین کنید پس ازتون می‌خوام داستان رو با صدای بلند بگید. و وقتی داستان رو تعریف می‌کنید، می‌خوام از تمام اصطلاحاتی که در اول این درس یاد گرفتید استفاده کنید.

خب، به‌علاوه، من ازتون می‌خوام هر روز حداقل هفت روز به این درس گوش بدید چون من می‌خواهم شما این مطالب رو عمیقاً یاد بگیرید.

خب پس، این درس داستان کوتاه بود. دفعه‌ی بعد می‌بینمتون.

متن انگلیسی درس

Mini-Story Lesson

Hi, I’m Joe Weiss and I’m one of the teachers and directors of Learn Real English and I’d like to welcome you to this mini-story lesson.

Okay, I want to start this lesson by telling you about some of the idioms that you will hear me use in the story, so let’s start there.

Okay, first is “to get canned”. Okay, if you get canned it means that you lose your job. Okay, it means you get fired. Here’s an example for you. John used to work in a restaurant but he got canned when he yelled at a customer.

Okay, so what I’m saying is John used to work in a restaurant but he got fired, he lost his job when he yelled at a customer.

Okay, so next is “to be picky”. Okay, so if you are picky it means that you’re hard to please because you only choose from things that you really like. Okay, you won’t consider things that you don’t like or you’re not sure about or things that you’ve never even tried.

Let me give you an example that’ll help you understand this. When Peter was five years old, he was a picky eater. For example, he would only eat macaroni and cheese for dinner. Okay, so what I’m saying is when Peter was five years old, he was hard to please. He would only select things to eat from a list of things that he liked a lot.

Okay, so he wouldn’t eat things unless he liked them a lot. He wouldn’t try new things. He wouldn’t eat anything that he didn’t like. He would only eat things that he liked a lot. He was a picky eater. For example, he only ate macaroni and cheese for dinner.

Okay, so next is “to be in over your head”. Okay, and this is one I like a lot. If you’re in over your head it means that you’re in a situation that’s really difficult and it’s so difficult that it’s too difficult for you to handle it, okay?

Here’s an example for you. Marie was never good at math so when she had to take an advanced mathematics class, she was in over her head. Okay, so what I’m saying is Marie was never good at math so when she had to take an advanced mathematics class, the situation was too difficult for her to handle. She was unable to do it because it was too difficult.

Okay, so next is “to let someone go” and I mean to let someone go from a job. Okay, and this is almost the same thing as to get canned. If someone lets you go from a job, it means that you lose your job, that you get fired or that you get canned.

Here’s an example for you and I think this example will sound kind of similar to the example I used for “to get canned”. John used to work at a restaurant and the restaurant let him go after he yelled at a customer.

Okay, so you can see it’s very similar. John used to work at a restaurant and the restaurant or his boss at the restaurant, we could even say, let him go. They fired him. He lost his job because he yelled at a customer.

Okay, so I have one more for you. This one is one that I hear a lot. It’s “to figure something out”. So if you figure something out, it means that you find a solution for it, okay?

Here’s an example for you. Charlie was unable to figure out how to fix his car so he had to take it to a mechanic. Okay, so what I’m saying is Charlie was unable to find a solution for how he could fix his car so he had to take it to a mechanic.

Okay, so now I’m going to tell you a story and I’m going to ask you a lot of questions as I tell you the story. So when I ask you a question, I just want you to answer that question quickly. Okay, just tell me the first answer that you think of.

And don’t worry about making mistakes. It’s okay to make a mistake as long as you learn from it. So if you make a mistake this time when you listen to this lesson, just try not to make the same mistake the next time you listen to this lesson. Okay, just try and learn from it.

And when you speak, when you answer these questions, I want you to speak loudly and confidently. Okay, well, it’s time for our story then. So let’s start.

There was a gorilla and his name was Chuck. And Chuck was a lawyer. But Chuck had a problem. Chuck got canned. Yes, that’s right, Chuck got canned. He got canned because every day he was late for work. You see, Chuck was late for work every day because every day before work Chuck went surfing.

Okay, time for some questions.

Was there a gorilla or was there a goat?

There was a gorilla, right?

Of course, there was a gorilla.

And what was the gorilla’s name?

Chuck, his name was Chuck.

And was Chuck a doctor?

No, no, Chuck wasn’t a doctor.

What was Chuck? What was Chuck’s job? What did he do?

He was a lawyer, right? Chuck was a lawyer.

And tell me this. Did Chuck get canned?

He did, yes. Chuck got canned.

Who got canned?

Chuck did, right? Chuck got canned.

Did AJ get canned?

No, no, AJ didn’t get canned. Chuck got canned.

So tell me this. Did Chuck lose his job? Did he get fired?

He did, yes, unfortunately. Chuck got canned, so that means he got fired or he lost his job. He did not have a job anymore. He got canned.

Alright, well tell me this now. Was Chuck late for work every day?

Yes, yes, he was. Chuck was late for work every day.

Who was late for work every day?

Chuck was. Chuck was late for work every day.

And tell me this. What was Chuck late for every day? Was he late for school every day?

No, no, Chuck wasn’t late for school every day.

What was Chuck late for every day?

Work. He was late for work every day.

So tell me this now. How often was Chuck late for work?

Every day. Yes, he was late for work every day.

Okay, so now tell me this. Why did Chuck get canned?

Well, Chuck got canned because he was late for work every day.

So did Chuck go surfing every day before work?

He did, yes. Chuck went surfing every day before work.

Who went surfing?

Chuck did. Chuck went surfing.

And did Chuck go swimming or surfing?

Surfing. Chuck went surfing.

Okay, so tell me this. Did Chuck only go surfing on Tuesdays?

No, no, Chuck didn’t only go surfing on Tuesdays.

How often did Chuck go surfing?

Every day. Chuck went surfing every day.

And when did he go surfing every day?

Before work. Chuck went surfing every day before work.

Okay, so one more question before we continue with the story. Why was Chuck late for work every day?

It’s obvious. He was late for work every day because every day before work he went surfing.

Well, Chuck needed a job and he could not be picky about finding a job. No, he could not be picky about finding a job because he had to pay his rent soon. And Chuck was fortunate because his brother owned a restaurant and at that time his brother needed a cook for the restaurant. So Chuck became a cook for his brother’s restaurant.

Okay, so tell me this. Who needed a job? Did Kristin need a job?

No, no, Kristin didn’t need a job.

Who needed a job?

Chuck, remember? Chuck needed a job.

And what did Chuck need? Did he need a car?

No, Chuck didn’t need a car.

What did Chuck need?

A job. Chuck needed a job.

So tell me this now. Could Chuck be picky about finding a job? Could Chuck be picky about finding a job?

No, no, Chuck could not be picky about finding a job.

Who couldn’t be picky about finding a job?

Chuck. Chuck couldn’t be picky about finding a job.

And what couldn’t Chuck be picky about?

Finding a job. Chuck couldn’t be picky about finding a job.

So could Chuck be really careful about which job he wanted to take or did he have to take any job that he could find?

Oh, he had to take any job he could find. He could not be really careful about what job he wanted to pick. He could not be picky about what job he wanted to pick. He had to take whatever job that he could find.

Okay, but why? Why couldn’t he be picky about the job? Why couldn’t he be picky about finding a job?

Well, he couldn’t be picky about finding a job because he needed to pay his rent soon.

Who needed to pay his rent soon?

Chuck did, of course. Chuck needed to pay his rent soon.

And what did Chuck need to do soon?

He needed to pay his rent, Chuck needed to pay his rent.

And did Chuck need to pay his tuition or his rent?

His rent, of course. Chuck needed to pay his rent.

And when did he need to pay it?

Soon. Chuck needed to pay his rent soon and that’s why he couldn’t be picky about finding a job.

Alright, so tell me this now. Did Chuck’s brother own a restaurant?

He did, yes. Chuck’s brother owned a restaurant.

Who owned a restaurant? Did Chuck own a restaurant?

No, no, Chuck didn’t own a restaurant.

Who owned a restaurant?

His brother did. Chuck’s brother owned a restaurant.

And what did Chuck’s brother own? Did he own a club?

No, no, he didn’t own a club.

What did Chuck’s brother own?

A restaurant. Chuck’s brother owned a restaurant.

So did Chuck become a cook at his brother’s restaurant?

He did, yes. Chuck became a cook at his brother’s restaurant.

And tell me this. One more question before we continue with the story. At whose restaurant did Chuck become a cook?

His brother’s. Chuck became a cook at his brother’s restaurant.

Well, I have something to tell you about Chuck’s cooking. During the first day on the job, Chuck burned everything that he cooked. Yes, Chuck burned everything that he cooked during his first day working as a cook.

He burned the chicken. He burned the toast. He burned the eggs. He burned everything that he cooked. You know why? Because he didn’t know how to cook. That’s right, Chuck didn’t know how to cook so he was in over his head.

And Chuck’s brother knew that Chuck was in over his head. So after just one day of work, Chuck’s brother let Chuck go.

Okay, time for some more questions. During Chuck’s first day of work, did he burn everything that he cooked?

Yes, yes, he did. During his first day of work, Chuck burned everything he cooked.

Who burned everything he cooked?

Chuck did. Chuck burned everything that he cooked.

And tell me this. When did Chuck burn everything he cooked?

During his first day of work. During his first day of work, Chuck burned everything he cooked.

So did Chuck burn the toast?

He did, yes. Chuck burned the toast.

Did Chuck burn the eggs?

He did, yes. He burned the eggs. He also burned the pancakes and the chicken. Chuck burned everything he cooked that day.

So tell me this. Did Chuck know how to cook?

No, no, Chuck did not know how to cook.

Who didn’t know how to cook?

Chuck. Chuck didn’t know how to cook.

And what didn’t Chuck know how to do?

Oh, this one’s obvious, Chuck didn’t know how to cook. He didn’t know how to cook.

So was Chuck in over his head?

Yes, yes, he certainly was. Chuck was in over his head.

Who was in over his head?

Chuck was, of course. Chuck was in over his head.

So was Chuck in a situation that was very difficult and he was unable to handle it? It was too difficult for him to handle?

Yes, yes, Chuck was in over his head. He had to cook everything at the restaurant. He was a cook at the restaurant and he didn’t know how to cook. So he was in a difficult situation. It was so difficult that he was unable to handle it. He was in over his head.

Well tell me this now. Did Chuck’s brother know that Chuck was in over his head?

Yeah, sure, yeah, Chuck’s brother knew that Chuck was in over his head. He saw him burn all the food, of course.

So who knew that Chuck was in over his head?

Chuck’s brother did, of course. Chuck’s brother knew that Chuck was in over his head.

So did Chuck’s brother have to let Chuck go after his first day of work?

Yes, yes, he had to let Chuck go after his first day at work. Chuck’s brother let Chuck go after Chuck’s first day of work.

Okay, so when did Chuck’s brother let Chuck go?

After Chuck’s first day of work.

And who did Chuck’s brother let go? Did he let AJ go?

No, no, he didn’t let AJ go.

Who did Chuck’s brother let go?

Chuck. He let Chuck go.

So did Chuck’s brother fire Chuck?

He did, yes. He let Chuck go so that means he fired him. It means that Chuck no longer worked there. Chuck lost his job. Chuck’s brother let Chuck go. He had to let Chuck go because Chuck burned all the food.

Well, Chuck didn’t have a job and he needed to figure something out quickly, because he needed to pay his rent soon. So Chuck needed to figure out something quickly and unfortunately, he didn’t know what to do. So he went to the beach. Yes, Chuck went to the beach to surf. And when he arrived at the beach, there was a movie being made and it was a movie about surfing.

Okay, so tell me this. Who didn’t have a job?

Chuck didn’t. Chuck didn’t have a job.

And what didn’t Chuck have?

He didn’t have a job. Chuck didn’t have a job.

So did Chuck need to figure something out quickly?

Yes, yes, he certainly did. Chuck needed to figure something out quickly.

Who needed to figure out something quickly?

Chuck did. Chuck needed to figure out something quickly.

Did Kristin or Chuck need to figure something out quickly?

Chuck did. Chuck needed to figure out something quickly.

So did Chuck need to find a solution quickly?

He did, yes. Chuck needed to figure something out quickly so that means he needed to find a solution quickly. He needed to find a solution, meaning he needed to find something like a job, okay? Because he didn’t have a job and he needed to figure something out quickly.

Okay, but why? Why did Chuck need to figure something out quickly?

Well, he needed to figure out something quickly because he needed to pay his rent soon.

Who needed to pay his rent soon?

Chuck did. Chuck needed to pay his rent soon.

So tell me this. Where did Chuck go? Did he go to church?

No, Chuck didn’t go to church.

Where did Chuck go?

The beach. Chuck went to the beach.

And did he go to the beach to swim or to surf?

Oh, he went to the beach to surf, of course. Chuck went to the beach to surf.

So was there a movie being made at the beach?

Yes, yes, there was. There was a movie being made at the beach.

And where the movie being made?

At the beach, the movie was being made at the beach.

And what was the movie about?

Surfing. The movie was about surfing.

Well, I have some more information for you about Chuck and it might even surprise you a little. The person who was making the movie saw Chuck surfing and she had never seen a gorilla surfing before.

And after she saw him surfing she decided that she wanted to make a movie about a surfing gorilla. So she paid Chuck $7 million to star in the movie. And after Chuck received the money, he retired and he surfed every single morning. And after that, he never got canned from another job ever again.

Okay, well that’s the end of our story and I hope you enjoyed it because now I want you to tell the story. I want you to tell the story to someone who you know. It can be anyone who you know.

And if you really do not have someone who you know you can tell the story to, then just tell the story to yourself, okay? Look in the mirror so you think that you’re telling the story to someone.

And don’t just think about the story in your mind. I want you to practice speaking so I want you to say the story out loud. And when you actually tell the story, I want you to use all of the idioms that you learned at the beginning of this lesson.

Okay, so as far as this lesson goes, I would like you to listen to it every day for at least seven days because I want you to learn this material deeply.

Alright then, that’s all for this mini-story lesson. I’ll see you next time.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.