سرفصل های مهم
درسنامه اصلی
توضیح مختصر
بحث و گفتوگو در رابطه با راههای بهتر یادگیری زبان انگلیسی، و ایدههای جالب و جذاب برای زندگی بهتر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سلام، اِیجی هستم، به درس این ماه خوش آمدید.
در یک مخزن شناور بودم.
در یک مخزن محرومیت حسی.
در آب ولرم شناور بودم، دمایی در حد دمای پوستم.
مخزن کاملاً تاریک بود، ۱۰۰٪ سیاهی.
گوشبند پوشیده بودم، مخزن و اتاق هم عایق صدا بودند.
تنها صدایی که میشنیدم، صدای تپش قلب و خون خودم بود که به گوشم میرسید.
آنجا دراز کشیدم، چشمهایم را باز کردم، اما سیاهی مطلق بود، هیچی.
در ابتدا، موجی از افکار در من به وجود آمد.
افکار مختلف زیادی میآمدند، ذهنم بهشدت مشغول بود.
درست مانند زمان مراقبه.
خوبیاش این است که من به اندازهی کافی مراقبه انجام داده بودم که بفهمم این حالت، عادی است.
میدانم که مغز ما، معمولاً خیلی فکر میکند، تفکر، تفکر و افکار ناگهان ظاهر و ناپدید میشوند، ناگهان ظاهر و ناپدید میشوند.
پس نفس عمیقی کشیدم و خودم را درون آب رها کردم، شناور در سیاهی و سکوت.
لحظه به لحظه، بدنم آرام و خاموش میشد، عمیقتر و عمیقتر و عمیقتر.
و ذهنم آرامتر و آرامتر و آرامتر میشد تا اینکه در نهایت افکارم کاملاً خاموش شد، هیچ فکری نبود.
شناور در سیاهی و سکوت بدون هیچگونه فکری.
از نظر برخی این ممکن است ترسناک باشد.
بعضیها هم ممکن است آن را کسلکننده بدانند.
اما من به شما خواهم گفت: این تجربه در واقع یکی از مهمترین، شاید هم مهمترین تجربهی زندگیام بود.
حتی قویتر از ریاضت و مراقبهی شدیدی بود که در گذشته انجام میدادم.
آنجا شناور بودم، آگاهی خالص، هوشیاری خالص، بدون تفکر.
سپس، یک تصویر داشتم.
تصویر انفجار بزرگ به ذهنم آمد.
انفجار بزرگ، فکر کنم همهی ما دربارهی آن شنیدهایم.
ستارهشناسها به ما میگویند، فیزیکدانهای نجومی به ما میگویند، که تمام عالم، همهچیز، میلیاردها میلیارد کهکشان، این جهانِ تقریباً لایتناهی که ما داریم، همهی آنها در انفجار بزرگ پدید آمد.
یک انفجار رخ داد و تمام جهان در یک لحظه متولد شد.
اکثر ما بهنوعی آن را میپذیریم.
دانشمندان آن را میپذیرند.
من دربارهی آن زیاد فکر نمیکنم.
اما آنجا که دراز کشیده بودم، به این فکر میکردم که قبل از آن چه چیزی بود؟
قبل از انفجار بزرگ چه چیزی وجود داشت؟ پس همهچیز از انفجار بزرگ، گسترش پیدا کرد.
چه چیزی قبل از انفجار بزرگ رخ داد؟
هیچ.
اگر از دانشمندان و خیلی از فیزیکدانها، فیزیکدانهای نجومی و اخترشناسها بپرسید، به این اشاره میکنند، دربارهاش مینویسند، قبل از انفجار بزرگ چه چیزی بود؟
و اکثر آنها میگویند هیچ، هیچچیز.
چه جالب، هیچ؟
دانشمندان واقعی، دانشمندان شایسته، میگویند نمیدانیم.
اصلاً نمیدانیم.
و دانشمندان واقعاً شایسته، دانشمندان واقعیِ واقعی، میگویند، ما نمیتوانیم که بدانیم.
ناشناخته است، هیچ راهی برای ما نیست که دربارهی قبل از انفجار بزرگ اطلاعات کسب کنیم.
قوانین فیزیک عمل نمیکردند، به کار نمیآمدند، قبل از انفجار بزرگ قوانین فیزیک وجود نداشتند.
ناشناخته است، یک راز ناشناخته.
و وقتی، مدتی دربارهی آن فکر میکنید، نه اینکه به آن اهمیت ندهید، نه اینکه آن را کنار بگذارید، چه جالب، انفجار بزرگ، آره، آره… اگر واقعاً به آن فکر کنید، خارقالعاده است.
یعنی من متحیرم که دانشمندان وقتی دربارهی آن حرف میزنند، چطور میتوانند اینقدر خونسرد باشند، چون خارقالعاده است.
به این فکر کنید، در فیزیک معمولی به ما گفته میشود، حداقل در کلاس فیزیک من در دانشگاه به من میگفتند، ماده نه به وجود میآید و نه از بین میرود.
و درواقع ما باید بگوییم انرژی ماده، چون ماده را میتوان به انرژی و انرژی را به ماده تبدیل کرد.
اما ماده، شیء است، شیءِ سخت است.
چیزهایی که میتوانیم ببینیم، احساس کنیم و اندازه بگیریم و البته انرژی درست است؟
نور، پرتو و همهی این چیزها.
حالا، بر فرض، به گفتهی فیزیکدانها اینها نه به وجود میآیند و نه از بین میروند.
و در عین حال به ما میگویند که همهچیز از عدم به وجود آمدهاست.
آنها خواهند گفت که چیزها نمیتوانند ناگهان ظاهر شوند، غیرممکن است.
در عین حال به ما خواهند گفت که تمام عالم ناگهان از عدم مطلق به وجود آمد.
یک جورهایی خارقالعاده است اگر به آن فکر کنید.
هیچ نبود و ناگهان تمام آن انرژی و ماده و هرچیزی که تمام جهان را به وجود میآورد، حالا ناگهان، چرا، به چه دلیل، نمیدانیم، نمیتوانیم بدانیم.
چگونه این اتفاق افتاد؟
نمیدانیم.
از کجا آمد؟
نمیدانیم.
فقط بهصورت ناگهانی همهچیز منفجر شد.
چرا ناگهانی؟
چرا در آن زمان بهطور ناگهانی، منفجر شد و جهان را به وجود آورد؟
چرا؟
نمیدانیم.
نمیتوانیم بدانیم.
قابل دانستن نیست.
وای، این خیلی بزرگ است.
فوقالعاده است.
کاملاً خارقالعاده است.
این عدم باید خیلی خارقالعاده باشد.
این عدم که تمام عالم را به وجود آورد.
و این مرا به فکر دربارهی یک تعلیم تائویی واداشت آلن واتس کمی دربارهی آن حرف میزند، که ما یک بدفهمی داریم، یک فهم ضعیف.
ما این کلمهی «هیچ» را به اشتباه فهمیدهایم، درسته؟
زیرا زمانی که دربارهی هیچ حرف میزنیم، جهان از هیچ به وجود آمد.
بودائیها دربارهی عدم و خلأ حرف میزنند، تائوئیستها هم همینطور.
اما او میگوید اگر به جهان بنگرید، آن را بهتر میفهمید.
یعنی هیچ چیز، هیچ چیزی.
پس این هیچی، شیء نیست.
معنای تحتاللفظی و مستقیمش این است.
یک چیز نیست.
یعنی چیزی نیست که بتوانید آن را لمس کنید.
چیزی نیست که بتوانید آن را اندازه بگیرید.
اما به این معنی نیست که وجود ندارد.
صحبت کردن دربارهی آن در قالب زبان نمیگنجد.
این ناشناختهی بزرگ، راز ناشناخته که تمام جهان و تمام آفرینش را به وجود آورد، نامهای مختلفی داشتهاست، که توسط افراد مختلف در سراسر جهان به آن داده شدهاست، تائو، دارماکایا، خدا، الله، نیروی زندگی، هرچیزی که بخواهید اسمش را بگذارید.
یک چیز خیلی خیلی قدرتمند است.
و با این حال ما ارتباطمان را با این چیز، یا هیچچیز از دست دادهایم.
ما ارتباطمان را با این راز شگفتانگیز از دست دادهایم.
من به آن معنویت، اعتقاد دارم به آن دین، دین، معنویتِ سازمانیافته است، درسته؟
معنویت چیزی فردی است.
ارتباط شما با چیز خیلی بزرگتری است، درک شما از اینکه بخشی از چیز خیلی بزرگتری هستید.
حداقل، جهانی با میلیاردها میلیارد کهکشان و ستاره و سیاهچاله و همهی اینها، اما این راز بزرگ تمام جهان را به وجود آورد.
شما به آن نیز مرتبط هستید، در حقیقت جزئی از آن هستید.
پس معنویت، فهم فردی ما از آن است.
دین نوعی سازمان است که پیرامون معنویت به وجود میآید.
متأسفانه ادیان معمولاً معنویت خود را از دست میدهند و خیلی سیاسی میشوند.
و به همین دلیل، بهدلیل جنبهی سیاسی دین و بهدلیل همهی آن چیزهای وحشتناکی که سازمانهای سیاسی انجام دادهاند، جنگ و آسیب زدن به مردم، شکنجه کردن مردم و… که هنوز ادامه دارد، ما معمولاً میگوییم «بچه را با آب کثیف وان، دور نینداز».
میگوییم بچه را با آب حمام دور نیندازید.
اصطلاح است.
یعنی تصور کنید که دارید یک بچه را در یک وان کوچک، حمام میدهید.
آب کثیف است.
و لازم است آب را دور بریزید.
بچه را با آن آب دور نمیاندازید، درسته؟
بچه را، قسمت خوب را، قسمت شگفتانگیز را نگه میدارید، و بعد آب کثیف را دور میریزید.
فقط قسمت بد را دور میاندازید.
همهچیز را بهخاطر قسمت بدِ آن دور نمیاندازید.
این هم مثل همان است.
من فکر میکنم آن را در جهان مدرنمان داریم، ما معنویت را دور انداختهایم.
ارتباطمان را با آن راز بزرگ دور انداختهایم.
خیلی از مردم آن را از دست دادهاند.
حقیقتاً به این دلیل که آنها میخواهند همهی چیزهای بدِ دین، دین سازمانیافته، سیاستهای دین را دور بیندازند.
آنها سیاستهای دین را دوست ندارند، پس همهچیز آن را دور میاندازند و آن ارتباط را با آن قدرت اسرارآمیز و شگفتانگیز از دست میدهند، که حتی علم نیز آن را تأیید میکند، یک راز است.
شگفتانگیز است، شگفتانگیز.
چون ما آن ارتباط را از دست دادهایم، چون آن فهم را از دست دادهایم، چشمانداز را از دست دادهایم، درسته؟
چشمانداز یعنی همانند یک هنر.
یک نقطهنظر است و ما با چشمانداز میتوانیم چگونگی مقایسهی چیزها با چیزهای دیگر را ببینیم.
بهنوعی میتوانیم این احساس را داشته باشیم که فلان چیز کوچک است، بهمان چیز بزرگ است.
زمانی که ما ارتباطمان را با راز عالی، بزرگ و عظیم از دست میدهیم، مجبور نیستید آن را خدا، تائو، بودا یا چنین چیزهایی بنامید، میتوانید بگویید راز.
حتی یک فیزیکدان نجومی آتئیست میگوید این یک راز بزرگ است.
چگونه همهی این چیزها از هیچ مطلق به وجود آمد؟
این یک راز بزرگ است.
و به دلایلی، این راز به ما قدرت میدهد، به ما چشمانداز میدهد.
وقتی در آن سطح عظیم و بزرگ تفکر میکنیم، به ما چشمانداز میدهد.
ناگهان مشکلات کوچک جهانمان را کاملاً متفاوت میبینیم.
با رسانه، زمانی که بیش از حد تلویزیون میبینیم، اوضاع تغییر میکند.
ناگهان چیزهای کوچک در ذهنمان بزرگ میشوند.
کدام تیم قرار است برنده شود؟
یا کدام سیاستمدار را دوست داریم و کدام را دوست نداریم.
همهی این مشکلات کوچکی که آنها دائماً از طریق اخبار به ما نشان میدهند.
ما شروع به اندیشیدن میکنیم: «آنها خیلی خیلی بزرگ هستند.
این مشکلات… جهان وحشتناک است.
خیلی بزرگ است درسته؟
همهچیز میتواند بزرگ باشد، خیلی بزرگ چون ما چشمانداز نداریم.
اما وقتی ذهنتان را به روی چیز خیلی بزرگتری باز میکنید، این راز و رمزهای عالی و بزرگ، سپس ناگهان همهی آن چیزهای داخل تلویزیون، اصلاً بزرگ به نظر نمیآیند.
ناگهان متوجه میشوید که حتی میتوانید به آنها بخندید.
آنها خیلی جزئی هستند.
petty یعنی چیزی که خیلی کوچک و بیاهمیت است.
همهی آن چیزها در مقایسه با آن نیرو و راز عظیم که همهی ما از آن میآییم خیلی جزئی است.
همچنین مشکلات ذهنی مدرن ما، نارحتی مدرن ما، ضعف مدرن ما، من فکر میکنم، با نبود حیرت در ارتباط است.
awe واژهی عالیای در انگلیسی است یکی از واژههای محبوب من است.
حیرت، بهصورت آااا تلفظ میشود.
حیرت چیست؟
حیرت یک احساس است.
شاید قویترین احساسی است که داریم.
حیرت آن احساسی است که زمان دیدن چیزی عظیم، غولپیکر، زیبا و قدرتمند به ما دست میدهد.
برای مثال، در یک مقیاس کوچک ممکن است به هیمالیا، بزرگترین رشتهکوه جهان بروید.
شاید بخواهید به هیمالیا صعود کنید و به قله برسید و همهی آن کوههای فوقالعاده عظیم و آن زیبایی و آن اندازه و آن قدرت را میبینید و همهی اینها به شما احساس حیرت میدهد.
این احساس تکاندهندهای است.
و مانند آمیختهای از احساسات است.
ترکیبی از زیبایی، ترکیبی از قدرت، همچنین شامل تواضع هم میشود. humility یعنی وقتی که ناگهان احساس کوچک بودن میکنید، درسته؟
درون این زیبایی و قدرت عظیم، بزرگ و خارقالعاده هستید و ناگهان احساس کوچک بودن میکنید.
اما همزمان با حیرت، جالبی آن این است که احساس اتصال به آن چیز بزرگ و عظیم هم میکنید.
پس، همزمان احساس ایمان و قدرت، تواضع با ایمان و قدرت، زیبایی، عظمت و روشنبینی میکنید.
همهی اینها با هم… حیرت این است.
این احساس حیرت زمانی به من دست داد که به نپال رفتیم و به انتهای کوهنوردیمان رسیدیدم و آن رشتهکوه بزرگ را با همهی کوههای برفپوشیده در دوردست دیدیم، خیلی زیبا و خارقالعاده بود.
و من درست هنگام نگاه کردن به آن، احساس حیرت کردم.
مثل آن بود که با آن ارتباط برقرار کنم، درک کنم که این سیارهی من است. من بخشی از این هستم.
از این جدا نیستم.
اما همزمان، احساس کوچک بودن در آن مکان عظیم میکردم.
خیلی زیبا بود، خیلی معرکه بود.
آن احساس حیرتْ شفابخش است.
ما را شفا میدهد.
بدون آن، بیاهمیت هستیم.
کوچک و بیاهمیت میشویم، چون روی همهی چیزهای کوچک و بیاهمیت تمرکز میکنیم.
و ارتباطمان را با این چیزهای بزرگ، عظیم و قدرتمند فراموش میکنیم.
بدون حیرت، خودپسند هم میشویم.
egotistical یعنی خودعالیپنداری. من خیلی عالی هستم، میدانید، فوقالعاده هستم، درسته؟
اعتماد به نفس خوب است.
لازم است اعتماد به نفس داشته باشید. اما آن زمان که خود را برتر میپندارید، زمانی که میگویید «من بهتر از دیگران هستم.
من خیلی عالی و فوقالعاده هستم.
میدانید، این تکبر است.
این نداشتن تواضع است.
ممکن است اینطور شویم.
اگر حیرت نداشته باشیم، بهنوعی دچار خودپسندی میشویم، چون همهچیز پیرامون ما، بهطور ناگهانی خیلی کوچک میشود و ما فکر میکنیم خیلی بزرگ هستیم چون به موفقیتهای خودمان مینگریم، به دستیابیهای خودمان مینگریم، و آنها را خیلی بزرگ میپنداریم، چون بینش ما خیلی کوچک است.
اما وقتی دچار آن احساس حیرت میشوید، آن لحظههای حیرت، به آن لحظهها در زندگیتان نیاز دارید.
این برای همهی اوقات نیست.
اما به این لحظهها نیاز دارید، میدانید، شاید حداقل سالی چند بار، جایی که ناگهان آن حیرت را تجربه کنید، از یک طرف ترس و نگرانیتان از بین میرود، اما در آن واحد احساس تواضع میکنید.
متوجه میشوید که خب، من آنقدر بزرگ نیستم، این خارقالعاده است.
من آدم بدی نیستم اما، میدانید، به شما بینش میدهد.
متوجه میشوید که چیز خیلی بزرگتری نسبت به شما و زندگی کوچکتان، وجود دارد.
این قدرتِ حیرت است.
من شما را ترغیب میکنم، حیرت شفابخش است.
بسیاری از دردها و مشکلات را درمان میکند.
وقتی این تجربهی ناب از حیرت را داشته باشید، همانند این است که تمام چیزهای کوچک را میشورد و میبرد. از بین میروند.
من این احساس حیرت را زمانی که در مخزن شناور، شناور بودم داشتم. در واقع، صادقانه بگویم، بارها این احساس حیرت را درون مخزن شناور، داشتهام. دوست دارم این عمل شناور بودن را انجام دهم.
الان در ژاپن هستم پس نمیتوانم آن را انجام دهم، اما زمانی که به آمریکا برگردم، دوست دارم هر زمان که بتوانم شاید یک یا دو بار در هفته آن را انجام دهم.
به این دلیل که تعداد زیادی تجربهی عالی از احساس حیرت، ارتباط با آن قدرت و راز را، در حین شناور بودن در مخزن، داشتهام.
من نمیدانم چرا مخزن این اثر را دارد اما این چیزی مربوط به… درواقع این مربوط به اندیشهی عمیقِ آرام کردن ذهن است و شما را به چیز خیلی خیلی خیلی بزرگتری متصل میکند.
اما، میتوانید آن در طبیعت نیز داشته باشید.
معمولاً لازم است به درون حیات وحش بروید. بعضی از افراد، اگر شخصی حساس هستید، ممکن است حتی هنگام قدم زدن در همسایگیتان آن احساس حیرت را تجربه کنید، اگر خود را رها کنید و ذهنتان را به فکر وا دارید.
اما من فکر میکنم برای اکثر مردم، بیشتر افراد پرمشغله، ما پریشان هستیم، رفتن به جایی فوقالعاده زیبا، بهغایت زیبا.
میدانید، رفتن به جایی مانند پاتاگونیا یا بالا رفتن از آلاسکا یا هیمالیا، آن کوههای عظیم میتوانند آن احساس را به وجود بیاورند.
برای بعضی از مردم، رفتن به دریای آزاد نیز میتواند آن احساس را ایجاد کند، چون آن احساس عظمت هنگام بودن روی اقیانوس نیز وجود دارد.
مخصوصاً اگر در یک قایق کوچک باشید، واقعاً آن را احساس میکنید.
وقتی داخل یک قایق کوچک هستید، وسعت، عظمت و قدرت اقیانوس را احساس میکنید.
من گاهی هنگام کایتسواری دچار این احساس میشوم.
روی اقیانوس درحالی که باد قدرتمند بر کایتم میوزد.
آنجا تنها هستم.
و میتوانم قدرت باد را احساس کنم.
میتوانم قدرت اقیانوس را احساس کنم و دوباره به آن حس حیرت، آن زیبایی دست پیدا میکنم، با نگریستن به جزیره، خارقالعاده است.
شفابخش است.
داریم آن را از دست میدهیم.
هیچوقت آن را از تلویزیون به دست نمیآورید.
هیچوقت آن را از کتاب به دست نمیآورید.
باید بیرون بزنید، بروید به درون جهان و آن را ببینید.
آن احساس حیرت را از آن عظمت و بزرگی، از آن راز، از آن زیبایی، کسب کنید.
این همان است که به شما آن احساس حیرت را خواهد داد.
پس این ماه شما را ترغیب میکنم که به جستوحوی تجربهی حیرت بروید.
میتوانید از طریق مراقبه و دعا آن را انجام دهید.
میتوانید با رفتن به یک مکان زیبا، طبیعی، بزرگ و وسیع آن را انجام دهید.
پیشنهاد میکنم به جایی وحشی بروید، سرزمینی رامنشده، صحرای واقعی، جایی که بتوانید قدرت، وسعت و عظمت طبیعت را احساس کنید.
حتی میتوانید با اندیشیدن به این تجربههای خیالی مانند… دربارهی جهان، تفکر دربارهی انفجار بزرگ و همهچیز، میلیاردها میلیارد کهکشان و ستاره که همه از یک چیز به وجود آمدهاند و قبل از آن چه بود.
فقط به آن فکر کنید.
چه چیزی پیش از آن وجود داشت؟
چرا همهی اینها از هیچ به وجود آمد؟
چه نوع هیچی به همهچیز زندگی میبخشد؟
فقط فکر کنید… به این راز فکر کنید، قرار نیست به یک پاسخ مستقیم برسید، به شما قول میدهم.
این یک راز بزرگ است، این است که آن را اینقدر قدرتمند میسازد.
اما در زندگی هم بسیاری از اوقات سعی میکنیم از چیزهای نامعلوم فرار کنیم.
سعی میکنیم از راز و رمزها فرار کنیم.
اما آن راز و رمزهای بزرگ آن چیزی است که باعث میشود ما، بیش از همه، انسان و زنده باشیم و به ما آن احساس حیرت را میدهد.
تجربهی بسیار شفابخشی است.
این ماه به جستوجوی حیرت بپردازید.
تکلیف عجیبی است، اما همین است.
این ماه در جستوجوی آن باشید.
دربارهی آن به من بگویید.
میبینمتان.
فعلاً خدا نگهدار.
متن انگلیسی درس
Hi, I’m AJ, welcome to this month’s lesson.
So there I was, floating in darkness.
I was in a float tank, a sensory deprivation tank.
So I was floating in lukewarm water, about the same temperature as my skin.
The tank was completely dark, 100% blackness.
I was wearing earplugs, plus the tank and the room were soundproofed.
The only sound I could hear was my own heartbeat, the blood coming up into my ears.
I laid there, opened my eyes, but of course, total blackness, nothing.
Now at first, I got a flood of thoughts, y’know?
Lots of different thoughts coming, my mind was racing.
Just like with meditation.
So the good thing is I have done enough meditation to know that this is normal, right?
I know that our brains, usually they’re just thinking too much and we’re thinking, thinking, thinking and thoughts pop up and then they disappear and they pop up and they disappear.
So I just took a deep breath and relaxed into the water, floating in blackness and silence.
And with each minute, my body calmed and relaxed, deeper and deeper and deeper.
And my mind grew quieter and quieter and quieter until finally my thoughts became completely silent, no thoughts.
Floating in the blackness and silence with no thoughts at all.
Now some might think that would be frightening.
Some might think that would be boring.
But I’ll tell you: it was actually one of the most, maybe the most, peaceful experiences of my life.
Even more powerful than the intensive meditation retreat I did in the past.
I just floated there, pure awareness, pure consciousness, without thought.
And then I had an image.
The image came to me of the big bang.
Y’know, the big bang, I think we’ve all heard of it, right?
Astronomers tell us, astrophysicists tell us, that the universe, everything, billions and billions of galaxies, this nearly infinite universe we have, that it all came into being in the big bang.
There was an explosion and the whole universe was born in an instant.
So most of us kind of accept that.
Scientists accept it.
I don’t think too much about it.
But lying there, my thought was what came before?
What came before the big bang?
So everything exploded from the big bang.
What came before the big bang?
Nothing.
If you ask scientists and many physicists, astrophysicists and astronomers will mention this, write about it, what came before the big bang?
And most of them will say nothing, nothing.
Wow, nothing?
The true scientists, the really good ones, will say we don’t know.
We have no idea.
And the really good scientists, the true, true scientists will say we can’t know.
It’s unknowable, because before the big bang, there’s no way for us to get information about that.
The laws of physics didn’t work, didn’t apply, weren’t there before the big bang.
It’s unknowable, an unknowable mystery.
And when you really think about it for a while, and not just brush it aside, not just put it aside, oh, wow, the big bang, yeah yeah… If you really think about it, it’s extraordinary.
I mean, I’m just amazed that scientists can be so kind of relaxed about it when they talk about it because it’s extraordinary.
You think of this, now, in normal physics we are told, in my physics class at least I was told, in university, I was told that matter cannot be created or destroyed.
And really, we should say matter energy, because you can change matter into energy and energy into matter.
But matter is stuff, it’s hard stuff.
Stuff we can see, feel, measure, and of course energy, right?
Light, radiation, all that stuff.
Now supposedly, according to physicists, these cannot be created or destroyed.
And yet they tell us that everything came from nothing.
They will say that, oh, things cannot just pop into existence from nothing, that’s impossible.
And yet, at the same time, they’ll tell us the entire universe popped into existence from nothing at all.
Sort of mind-blowing really, if you think about it.
There was nothing and then suddenly all the energy and matter and everything that makes the whole universe now just suddenly, for why, what reason, we don’t know, we can’t know.
How did it happen?
We don’t know.
Where did it come from?
Don’t know.
It all just exploded suddenly.
Why suddenly?
Why at that time did it suddenly explode out into the universe?
Why?
Don’t know.
We can’t know.
It’s unknowable.
Jeez, that’s pretty big.
That’s amazing.
It’s quite extraordinary.
This nothingness must be quite extraordinary.
This nothingness that gave birth to the entire universe.
And it got me thinking about there’s a Taoist teaching, Alan Watts talks about it a bit, that we have a bad understanding, a poor understanding.
We have a misunderstanding of this word nothing, nothingness, right?
Because when we talk about nothing, the universe came from nothing.
Buddhists will talk about nothingness and emptiness, Taoists will.
But he says if you look at the word, you’ll understand it better.
It means no thing, no thing.
So this nothingness, it’s not a thing.
That’s what it literally means, the direct meaning.
It’s not a thing.
Meaning it’s not a thing you can touch.
It’s not a thing you can measure.
But it doesn’t mean that it doesn’t exist.
It’s very hard to talk about this in language.
This great unknowable, unknown mystery that gave birth to the whole universe that all of creation has had many different names given by many different peoples around the world, Tao, Dharmakaya, God, Allah, the life force, whatever you want to call it.
It’s such a powerful, powerful, powerful thing.
And yet we have lost touch with this, or no thing, right?
We have lost touch with this incredible mystery.
See, I believe that spirituality, religion, religion is organized spirituality, right?
Spirituality is something that’s individual.
It’s your connection to something much greater, your understanding that you are part of something much greater.
At the very least, a universe with billions and billions of galaxies and stars and black holes and all of that, but also that great mystery that gave birth to the whole universe.
You’re connected to that, too, in fact you’re part of it.
So spirituality is our individual understanding of that.
Religion is some kind of organization that is created around spirituality.
Sadly, religions often lose their spirituality and become very political.
And because of that, because of the political aspect of religion and because of all the terrible things that those political organizations have done, wars and harming people and torturing people and… still going on today, people have sort of, we say “thrown the baby out with the bath water.”
We say don’t throw the baby out with the bath water.
It’s an idiom.
It means if you’ve… imagine you’re giving a baby a bath, right, in a little tub.
And the water’s dirty.
Well, you need to throw away the water.
Well, you don’t throw the baby out also, right?
You keep the baby, the good part, the wonderful part, and then you throw away the dirty water.
You throw out only the bad part.
You don’t throw out everything just because some of it is bad.
Well, it’s the same idea.
I feel like we have in our modern world, we’ve thrown out spirituality.
We’ve thrown out our connection to that great mystery.
Many people have.
Simply because they want to throw out all the bad stuff of religion, of organized religion, of the politics of religion.
So they don’t like the politics of religion so they just throw all of it out and they lose that connection to that incredible mysterious power, that even science confirms, it’s a mystery.
It’s incredible, incredible.
Because we have lost that connection, because we have lost that understanding, we have lost perspective, right?
Perspective means it’s like an art.
It’s a viewpoint and with perspective we can see how big things are compared to other things.
We can kind of get a feeling, oh this is a small thing, that’s a big thing.
Well, when we lose our connection to this great, big, huge mystery, you don’t have to call it God or Tao or Buddha or anything like that, you can just say mystery.
Even an astrophysicist atheist can say it’s a huge mystery.
How did all of this come from nothing at all?
That’s a massive mystery.
And for some reason, that mystery gives us power and it gives us perspective.
When we think on that huge, big level, it gives us perspective.
Suddenly we see the little problems of our world quite differently.
See, with the media, when we watch too much TV, things get changed.
Suddenly little things become big in our mind, right?
Oh, which sport team is going to win?
Or which politician we like or don’t like.
Or all these little problems that they’re always showing us on the news.
And we start thinking, “Oh, they’re so big.
These problems… oh, the world’s so terrible.
It’s so big Right?
Everything can seem so big, so big because we don’t have perspective.
But when you open your mind to something much, much bigger, these great huge mysteries, then suddenly all those things on TV don’t seem very big at all.
You suddenly realize you can even laugh about them.
They’re so petty.
Something that’s petty means it’s small and unimportant.
All that stuff is so petty and unimportant compared to that massive power and mystery that we all come from.
It’s also connected, our modern mental problems, y’know, our modern unhappiness, our modern weakness is connected to, I think, a lack of awe.
Awe is a great word in English, it’s one of my favorites.
A-w-e, awe, it’s pronounced awe… awe.
What is awe?
Awe is an emotion.
It’s perhaps the most powerful emotion we have.
Awe is the feeling we get when you see something huge, gigantic, beautiful and powerful all at the same time.
Now at a small level, for example, you might go to the Himalayas, right, the biggest mountains in the world.
Maybe you might do a hike in the Himalayas and you get up to the top and you’re seeing all those incredibly huge mountains and the beauty and the size and the power of all of it would give you this feeling of awe.
It’s this overwhelming feeling.
And it’s like a mix.
It’s a mix of beauty, it’s a mix of power, it also includes humility.
Humility, where you suddenly, you feel a little bit small, right?
You’re in this incredible massive huge beauty and power and, oh, suddenly you feel kind of small.
But at the same time with awe, what’s interesting about it is that you also feel a connection to that big, huge thing.
And so at the same time you feel a sense of faith and power, humility with faith and power, beauty, hugeness, perspective.
All of it altogether…that’s awe.
So I felt this when we went to Nepal and we got up to the top of our hike and we saw the big mountain range with all the snow-covered mountains in the distance and, ah, so incredible and beautiful.
And I just felt this incredible awe looking at it.
Like I felt connected to it, like I realized, y’know, this is my planet.
I’m part of this.
I’m not separate from it.
But at the same time, I felt small in that huge place.
And it was so beautiful, so stunning.
That feeling of awe is healing.
It heals us.
Without it we become petty.
We become small and unimportant, because we focus on all these small and unimportant things.
And we forget our connection to these great, powerful, huge things.
Without awe we can also become egotistical.
Egotistical means you think of yourself as being so great.
I’m so great, y’know, awesome, yeah, right?
Confidence is good.
You need to be confident in yourself.
But when you start thinking you’re superior, when you’re, “Oh, I’m better than other people.
I’m so awesome and great, yeah.
Y’know, that’s arrogance.
That’s a lack of humility.
And we can also get that way.
We can get kind of egotistical if we don’t have awe, because suddenly everything around us seems so small and we think we’re so great, because we look at our own successes, we look at our own accomplishments and we think they’re so huge, because our perspective is too small.
But when you get those feelings of awe, those moments of awe, you just need moments in your life.
It’s not all the time.
But you just need these moments, y’know, maybe a few times a year at least where you experience that awe and suddenly, y’know, on one hand you lose your fear, you lose your worry, but at the same time you feel humble.
You realize, okay, I’m not so great, this is incredible.
I’m not a bad person but, y’know, it gives you perspective.
You start to see that there’s something much greater than just you and your little life.
That’s the power of awe.
And I encourage you, awe is healing.
It will heal so many of your pains and problems..
When you have this genuine experience of awe, it’s like it just washes away all the small things.
They just go away.
I had that feeling of awe floating in the float tank.
In fact, to be honest with you, I’ve had that feeling of awe in the float tank many times.
I like to do the floating.
I’m in Japan now so I’m not doing it, but when I’m back in America, I like to float maybe once or twice a week when I can.
And it’s because I’ve had so many of those great experiences of awe, of connection to that power and mystery, floating in the tank.
I don’t know why the tank does it but it’s something about… it’s really about that deep meditation of quieting the mind and it connects you to something much, much, much greater.
But you can have it in nature, too.
So usually you need to get out into more of a wilderness.
Now some people, if you’re sensitive, you might get that feeling of awe even just walking around your neighborhood if you just open up and you’re very mindful.
But I think for most people, most busy people, we’re distracted, going to someplace that’s stunningly beautiful, incredibly beautiful.
Y’know, going to someplace like Patagonia or up into Alaska or the Himalayas, y’know, those huge mountains can do it.
For some people just getting out into the open sea can do it, too, because again there’s that feeling of hugeness when you’re on the ocean.
Especially if you’re in a small boat, you really feel it.
When you’re on a small boat you feel the vastness, the hugeness and the power of the ocean.
I sometimes got that feeling when I was kitesurfing.
Right, I’d be out on the ocean with this powerful wind blowing my kite.
I’m out there alone.
And I could feel the power of that wind.
I could feel the power of the ocean and I would again get that feeling of awe, that beauty, looking back at the island, incredible.
This is such a healing thing.
We’re missing it.
You’ll never get it from television.
You’ll never get it from a book.
You’ve got to get out there in the world and see it.
You get that feeling of awe from that grandness and hugeness, from the mystery and the beauty.
That’s what will give you that feeling of awe.
So this month I encourage you to seek out the experience of awe.
You could do it through meditation and prayer.
You can do it by going to a big, vast, natural, beautiful place.
I recommend you try to go someplace that’s more wild, wilderness, true wilderness, where you can feel the power and vastness and hugeness of nature.
You can do it even by contemplating these thought experiments of like… about the universe, about, oh, the universe thinking about the big bang and everything, the billions and billions and billions of galaxies and stars all coming from one thing and what came before.
Just think about it.
What came before?
Why did it all come from nothing?
What kind of nothing gives birth to everything?
Think just… think of the mystery, you’re not going to come up with a direct answer, I promise you.
It’s a huge mystery, that’s what makes it so powerful.
But in life too many times we try to run from things that are uncertain.
We try to run from the mysteries.
But those grand mysteries are what make us most human and alive and give us that feeling of awe.
It’s such a healing experience.
Seek out awe this month.
It seems like a strange homework assignment, but that’s it.
Seek it out this month.
Tell me about it.
See you later.
Bye for now