داستان های کوتاه

156 فصل | 312 درس

داستان انگلیسی اکتشاف پنیسیلین

توضیح مختصر

گاهی اوقات شگفت انگیزترین اکتشافات کاملا اتفاقی روی می دهند. در سال 1928 عدم پاکیزگی میکروب شناسی جوان و با استعداد در آزمایشگاه به یکی از بنیادی ترین کشفیات پزشکی قرن 20 منجر شد. چه کسی فکر می کرد چند ظرف شیشه ای کپک زده به نجات جان میلیون ها نفر بیانجامد؟

  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Sloppy Scientist Saves A Hundred Million Lives

Mold is all around us. In the air and on our food, it can make us sick and gross us out, but not all molds are bad. Some can make delicious food and others can save lives. One famous mold, discovered by accident by a sloppy scientist, became the first antibiotic medicine: penicillin.

The story of penicillin begins with Alexander Fleming, a young man working a boring job in the shipping industry. One day, his uncle died and left him some money. It was enough to quit his job and enter medical school in London. At medical school, Fleming joined a shooting club and was a talented shot. When he graduated, the captain of the team didn’t want to lose him, so he found him a job as a bacteriologist. It was this chain of events that led Fleming to his greatest discovery.

Fleming studied a particular kind of bacteria that was harmful to humans. One day, before taking a vacation, he carelessly forgot to clean up his Petri dishes full of bacteria. When he returned, they were covered in mold. No surprise there, but what was surprising was the mold had killed the harmful bacteria.

Fleming knew he was on to something, but he wasn’t a chemist and didn’t have the skills to produce enough mold for further research. He eventually published his research, which was then discovered by the chemist, Howard Florey. Florey and his employee, Ernst Chain, did have the skills to produce hundreds of liters of this mold. They first tested the penicillin on 50 mice, which they infected with deadly bacteria. Half of the mice were given penicillin and half were left to die. Twenty-four of the twenty-five mice given penicillin survived. They knew they had struck gold. Interestingly they narrowly avoided going down a dead end. If Florey and Chain had chosen guinea pigs instead of mice, they would have seen no result. While penicillin is a miracle cure for mice, humans and many other animals, it has no effect on guinea pigs.

In 1945, Fleming, Florey, and Chain won the Nobel Prize for Penicillin. It was a turning point in human history. Doctors now had a way to cure infectious diseases, and the discovery of many other life saving antibiotics would follow. It is estimated that penicillin has saved a hundred million lives over the years. But if it weren’t for a generous uncle, a talent for shooting, a sloppy day at the office, and the random choice of mice over guinea pigs, it never would have happened.

ترجمه‌ی درس

کشف پنیسیلین یکی از آن اکتشافاتی است که به خاطر بی‌دقتی اانجام شده است.

دانشمند بی دقت موجب نجات جان صد میلیون نفر می شود

کپکها در اطراف ما پراکنده اند. در هوا و در غذا؛ می توانند ما را بیمار کنند و موجب آزردگی مان شوند، اما همه کپک‌ها بد نیستند. برخی از آنها می توانند غذاهای خوشمزه ای بسازند و برخی دیگر می توانند جان ما را نجات دهند. یک کپک معروف که دانشمندی بی دقت به طور اتفاقی کشف کرد به پنیسیلین اولین آنتی بیوتیک تبدیل شد.

داستان پنی سیلین از الکساندر فلمینگ شروع می شود که مرد جوانی بود که به کاری خسته کننده در صنعت کشتیرانی اشتغال داشت. روزی عمویش درگذشت و مقداری پول برایش به ارث گذاشت. این پول به اندازه ای بود که او بتواند شغلش را رها کرده و وارد دانشکده پزشکیِ لندن شود. فلمینگ در دانشکده پزشکی به یک باشگاه تیراندازی پیوست و تیراندازی با استعداد بود. بعد از فارغ التحصیلیِ او، کاپیتان تیم نمی خواست او را از دست بدهد، بنابراین کاری به عنوان یک میکرب شناس برایش دست و پا کرد. این زنجیره ی حوادثی بود که فلمینگ را به سوی بزرگترین کشف خود سوق داد.

فلمینگ نوع خاصی از باکتری را مطالعه می کرد که برای انسان مضر بود. یک روز، قبل از رفتن به تعطیلات، از سر بی دقتی فراموش کرد ظروف کشت میکروب خود را که پر از باکتری بود، تمیز کند. هنگامی که بازگشت، آنها پوشیده از کپک شده بودند. تعجبی هم نداشت اما آنچه موجب شگفتی بود این بود که کپک باکتری های مضر را کشته بود.

فلمینگ می دانست که قرار است چیزی کشف کند، اما او شیمیدان نبود و مهارت لازم برای تولید مقدار کافی کپک برای تحقیقات بیشتر را نداشت. او در نهایت تحقیقات خود را منتشر کرد و هاوارد فلوری شیمیدان از این پژوهشها مطلع شد. فلوری و کارمندش ارنست چِین مهارت های لازم برای تولید صدها لیتر از این کپک را داشتند. آنها ابتدا پنی سیلین را روی 50 موشِ آلوده به باکتری کشنده امتحان کردند. به نیمی از موش ها پنی سیلین داده شد و نیم دیگر رها شدند تا بمیرند. بیست و چهار موش از بیست و پنج موشی که پنی سیلین دریافت کرده بودند، جان سالم به در بردند. آنها می دانستند به کشف بزرگی رسیده اند. جالب توجه است که آنها به تمام معنا از رسیدن به بن بست اجتناب کرده بودند. اگر فلوری و چِین به جای موش خوکچه هندی را انتخاب کرده بودند، ممکن بود به هیچ نتیجه ای نرسند. در حالی که پنی سیلین درمانی معجزه گر برای موشها، انسان و بسیاری از حیوانات دیگر است، هیچ تاثیری بر روی خوکچه هندی ندارد.

پنیسیلین، جان میلیون‌ها انسان را نجات داده است

در سال 1945، فلمینگ، فلوری و چِین برای کشف پنی سیلین موفق به کسب جایزه نوبل شدند. این نقطه ی عطفی در تاریخ بشر بود. حالا دیگر پزشکان راهی برای درمان بیماری های عفونی داشتند و به دنبال آن آنتی بیوتیک های نجات بخش دیگر نیز کشف می شد. برآورد شده است که پنی سیلین در طول سالها جان صد میلیون نفر را نجات داده است. اما اگر عمویی سخاوتمند، استعداد تیراندازی، روزی درهم و برهم در دفتر، و انتخاب تصادفی موش به جای خوکچه هندی نبود، ممکن بود این کشف هرگز اتفاق نیفتد.