داستان های کوتاه

156 فصل | 312 درس

مردی می‌میرد و دسته‌ای از فیل‌ها به مجلس خاکسپاریش می‌روند

توضیح مختصر

این داستان در رابطه با مردی است که به خاطر عشق خیلی زیادش نسبت به حیوانات، متقابلاً در قلب حیوانات زیادی جای گرفته بود. طوری که در روز مرگش، دو گله فیل به سمت خانه‌ی وی حرکت کردند تا در غم فقدان وی شریک باشند.

  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Man Dies And Elephants Travel To His Funeral

Have you ever thought about what happens to zoo animals during times of war? Most of us don’t think about innocent animal casualties . But thankfully, one South African man - Lawrence Anthony - did. When the US military invaded Baghdad in 2003, Anthony did what most people would never be brave enough to do. He ran into a war zone instead of out of it, all because of his love for animals.

When the war started, he couldn’t stand the idea of the animals dying in their cages. So just eight days later, he flew from South Africa and arrived at the border. With relentless begging, he convinced border guards to let him enter Iraq. His next challenge came when he saw that of 600 zoo animals, only 36 were alive.

He found himself in the middle of a horror story. Animal carcasses were swarming with flies. The zoo’s deputy director was in tears. Monkeys and baboons ran wild, while escaped birds circled overhead. A bear had even killed some looters . The animals that survived were mostly big predators like tigers, lions and bears. Now they too were starving and traumatized. There was no food or water.

There are few things more dangerous than working with huge starving predators.

At first, Anthony wanted to give up . But with the help of soldiers from both sides of the war, American and Iraqi, he stuck it out . Soldiers began working together who just two weeks before had been fighting against each other.

Within six months, the zoo was finally restored. The surviving animals were healthy, their cages were clean, and they had plenty of food and water.

Even though many people have never heard of Anthony Lawrence, he was truly a hero. In his native country of South Africa, he became known as the elephant whisperer because of the amazing way he connected with elephants. With only words and gestures, he persuaded herds of elephants to stay on reserves for their own good . He warned them that those who left the reserve could be shot. And incredibly, after months of previously escaping, the elephants finally decided to stay.

When Anthony passed away in 2012 of a heart attack, the elephants showed just how special and heroic he was. Two herds walked half a day to his home in a funeral-like procession to mourn his passing even though there was no apparent way they could have known he died.

They stayed for two days.

One man’s heart stops and hundreds of elephants’ hearts grieved. How could this be possible?

And how different might the world be if more humans opened their hearts to animals like Lawrence Anthony did?

ترجمه‌ی درس

 داستان فیلهایی که به مجلس ترحیم رفتند.

مردی میمیرد و دسته‌ای از فیل‌ها به مجلس خاکسپاریش میروند

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌ای که در هنگام جنگ، چه بلایی سر حیوانات باغ‌وحش میآید؟ معمولاً اکثر ما هیچ فکری برای تلفات حیوانات بیگناه نمیکنیم. اما خوشبختانه مردی از آفریقای جنوبی، به نام لارنس آنتونی، به فکر این حیوانات بود. وقتی ارتش آمریکا به بغداد در سال 2003 هجوم برد، آنتونی کاری کرد که خیلیها آن‌قدری شجاعت آن را ندارند که آن کار را انجام دهند. او به‌جای اینکه از منطقه‌ی جنگی فرار کند، تنها به خاطر عشقش نسبت به حیوانات به‌سوی منطقه‌ای جنگی رفت.

وقتی جنگ شروع شد، وی نمیتوانست تحمل این موضوع را داشته باشد که حیوانات در قفس‌هایشان بمیرند. بنابراین تنها هشت روز بعد، از آفریقای جنوبی پرواز کرد و به مرزهای عراق رسید. با التماس‌های بیامان، وی نیروهای مرزبانی را متقاعد ساخت که اجازه دهند که وی داخل عراق بشود. چالش بعدی وی زمانی بود که دید، از 600 حیوان درون باغ‌وحش، تنها 36 تایشان زنده مانده‌اند.

او خود را وسط یک داستان وحشتناک میدید. لاشه‌ی حیوانات مورد هجوم پشه‌ها قرار گرفته بود. معاون مدیر باغ‌وحش گریان بود. میمون‌ها و بابون ها وحشی شده بودند و پرندگانی که فرار کرده بودند بالای باغ‌وحش میچرخیدند. خرسی حتی برخی از غارتگران را به قتل رسانده بود. حیواناتی که جان سالم به در برده بودند اغلب شکارچیان بزرگی مثل شیر، ببر و خرس بودند. اما الآن نیز آن‌ها بیش‌ازحد گرسنه بودند و آسیب‌های روانی دیده بودند. هیچ غذا و آبی وجود نداشت.

کارهای بسیار اندکی میتوان یافت که از کار کردن با حیوانات شکارچی بزرگ و گرسنه، ترسناک‌تر باشد.

ابتدا، آنتونی میخواست که منصرف بشود. اما با کمک سربازان دو طرف جنگ، یعنی سربازان آمریکایی و عراقی، وی علیرغم سختیها به کارش ادامه داد. سربازهایی که تنها دو هفته قبل با همدیگر در حال جنگ بودند، شروع به همکاری با یکدیگر کردند.

در طول 6 ماه، باغ‌وحش نهایتاً بازیابی شد. حیواناتی که زنده مانده بودند، سالم بودند؛ قفس‌هایشان تمیز بود؛ و آب و غذای زیادی برایشان فراهم بود.

علیرغم آنکه خیلیها اصلاً در رابطه با آنتونی لارنس هیچ نشنیده‌اند، وی واقعاً یک قهرمان بود. در کشور خودش، آفریقای جنوبی، به خاطر روش جالبی که وی با فیل‌ها ارتباط برقرار میکرد، به وی لقب “نجوا کننده ی فیل” داده بودند. وی با گفتن کلماتی و انجام حرکاتی خاص، گله‌های فیل را متقاعد ساخته بود که در ذخیره‌گاه‌ها، برای حفظ سلامتی خودشان بمانند. و گله‌های فیل، پس از ماه‌ها تلاش برای فرار، به طرز خیلی عجیبی تصمیم به ماندن گرفتند.

 آنتونی میتوانست با فیلها ارتباط برقرار کند.

وقتی آنتونی در سال 2012 به خاطر حمله‌ی قلبی مرد، فیل‌ها نشان دادند که وی چقدر خاص و قهرمان بود. دو گله فیل نصف روز در صفوف منظمی مثل صفوف مجلس خاک‌سپاری، به سمت خانه‌ی وی حرکت کردند تا به فقدان وی در سوگ بنشینند؛ درحالیکه هیچ راه مشخصی وجود نداشت که آن‌ها از این موضوع مطلع شده باشند.

آن فیل‌ها برای دو روز آنجا ماندند.

 دو دسته فیل پس از مرگ آنتونی به سمت خانه ی وی می روند.

قلب مردی ایستاد و قلب صدها فیل در سوگ وی غصه‌دار شد. این موضوع چگونه میتواند ممکن باشد؟

و جهان چگونه میتوانست باشد، اگر افراد بیشتری همانند آنتونی لارنس، قلب‌هایشان را برای حیوانات باز میکردند؟