داستان های کوتاه

156 فصل | 312 درس

داستان انگلیسی امید زندگی را نجات می دهد

توضیح مختصر

داستان انگلیسی امید زندگی را نجات می دهد

  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

HOPE SAVES LIVES

It was a summer day in July 1976 when 26 kids between five and fifteen years of age boarded an elementary school bus to go home. Many of the children were still dripping with water from the water balloon fight they’d just had. Spirits were high as the bus drove along. None of them could have imagined that a few hours later they’d be involved in the biggest kidnapping in United States history.

Suddenly, a van blocked their path. The bus driver slowed to a stop and asked if the three men in the van needed help.

The men in the van had something terrible up their sleeves. With pantyhose over their heads and guns in hand, they boarded the bus.

The men drove the bus to a rock quarry owned by one of the kidnappers’ fathers.

The masked men planned to ask for $5 million in ransom money in exchange for the safe return of the children. Their plan would soon backfire. The entire town was making calls trying to find their children, so all of the phone lines were busy. The kidnappers never got a chance to make a call.

In the meantime, they forced the children and their bus driver to climb down a ladder into the back of a tractor trailer that was buried six feet underground.

Inside the truck, the children were terrified. But one boy in particular was not. Fourteen-year-old Bob Barklay took action. With the help of their heroic bus driver, Bob organized the other children in a plan to escape. They stacked the mattresses they’d been sitting on, one on top of the other. Then, they began to dig up and out of a hole in the truck’s roof. With time, they had a hole big enough to escape from.

Covered in dirt and completely worn out, the children and their bus driver stumbled to a small building where one man sat. Upon seeing them, he said, “The world’s been looking for you!”

The three kidnappers were arrested. Thirty hours after the start of the kidnapping, the children were reunited with their parents. They were physically healthy but not without a painful memory of the ordeal. All 26 children showed signs of psychological trauma, with one exception. Bob Barklay, came out of the nightmare not only a hero but with fewer signs of trauma.

Psychologists have since studied Barklay’s case. Many say that the other children experienced a level of helplessness that Bob did not. Because he kept moving and believed that his actions mattered, he kept his nervous system from being traumatized.

Barklay showed that hope and belief in the power of taking action is the key to safeguarding mental health in the face of danger.

ترجمه‌ی درس

امید زندگی را نجات می دهد

در یکی از روزهای تابستان، در جولای1976 ، 26 بچه 5 تا 15 ساله برای رفتن به خانه سوار اتوبوس مدرسه شدند. بخاطر بازی، هنوز از سر وروی خیلی از بچه ها آب می چکید. اتوبوس که براه افتاد بچه ها شاد و هیجان زده بودند.

هیچ کدامشان نمی توانست تصور کند که چند ساعت بعد درگیر بزرگترین آدم ربایی در طول تاریخ ایالات متحده خواهد شد

ناگهان یک ماشین ون راهشان را سد کرد. راننده اتوبوس توقف کرد تا از سه نفری که درون ون بودند بپرسد به کمک احتیاج دارند یا نه.

سرنشینان ون نقشه خطرناکی داشتند. آنها اسلحه بدست و درحالیکه سرهایشان را با جوراب زنانه پوشانده بودند،وارد اتوبوس شدند.

آدم رباها اتوبوس را به معدن سنگی بردند که متعلق به پدر یکی از آنها بود. مردان نقاب دار تصمیم گرفتند تا در ازای بازگرداندن بچه ها 5 میلیون دلار پول درخواست کنند. نقشه آنها خیلی زود شکست خورد.تمام شهر در حال تلفن زدن و تلاش برای پیدا کردن بچه ها بودند،به همین خاطر تمام خطوط تلفن اشغال بود. آدم رباها هرگز شانس گرفتن تماس را پیدا نکردند.

در همین زمان آنها بچه ها و راننده اتوبوسشان را مجبور کردند تا از نردبانی پایین رفته و وارد قسمت عقب تریلی شوند که 6 فوت زیر زمین دفن شده بود.

بچه ها به شدت وحشت کرده بودند.

به جز یکی از پسرها.

باب بارکلی 14 ساله دست به کار شد.

او به کمک راننده شجاع اتوبوس، بچه ها را برای یک نقشه فرار آماده کرد.

آنها تشک هایی را که رویشان نشسته بودند روی هم چیدند.

سپس شروع به حفاری و کندن سوراخی در سقف کامیون کردند. کمی بعد، آنها سوراخی بزرگی داشتند که برای فرارشان به اندازه کافی بزرگ بود. بچه هاو راننده اتوبوس در حالیکه سر تا پایشان خاکی و به شدت خسته بودند، به ساختمان کوچکی وارد شدند که مردی در آن نشسته بود.

مرد به محض دیدن آنها گفت،”همه دارند دنبال شما می گردند”.

” آدم رباها دستگیر شدند. سی ساعت بعد از شروع آدم ربایی بچه ها پیش والدینشان برگشتند.

آنها از نظر فیزیکی سالم بودند اما خاطره ای دردناک از تجربه ای وحشتناک داشتند. تمام 26 کودک به جز یک مورد،علائمی از ضربه روحی را از خود نشان می دادند.

باب بارکلی نه تنها از این تجربه وحشتناک به عنوان یک قهرمان بیرون آمد، بلکه علائم کمتری از آسیب روحی را از خود نشان داد.

از آن زمان روانشناسان پرونده بارکلی را مورد بررسی قرار داده اند. بسیاری از آنها می گویند باقی بچه ها سطحی از درماندگی را تجربه کردند که باب تجربه نکرد. از آن جاییکه او به حرکت خود ادامه داد و به اهمیت اقداماتش باور داشت، توانست سیستم عصبی خود را از آسیب حفظ کند . بارکلی نشان داد که امید و باور به قدرت اقدام کردن کلید محافظت از سلامت روان در مواجه با خطر است.