درس دیدگاه

توضیح مختصر

در این درس، داستان کوتاه قبلی در زمانهای گرامری مختلف بازگو می‌شود تا گرامر این زمان‌ها را بهتر یاد بگیرید.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Attractor Factor POV Text

Hello, welcome to the POV (Point of View) mini-stories for “Attractor Factor.” Let’s begin.

Since starting 10 years ago, Eve has felt bad. She has felt tired every day. She has had no energy. This started 10 years ago. Before 10 years ago she felt great, but since 10 years ago…you know until now, until recently…she has felt very tired. She has not had energy. She hasn’t had energy.

In fact, starting 10 years ago she has gotten sick all the time. She has frequently gotten sick, since 10 years ago until recently. And during that time she has tried many different things. She tried exercise one time, it did not help. She tried various medicines and drugs, but none of them helped.

So, since 10 years ago, during this time she has been very frustrated. She has been frustrated because she felt bad. She has been frustrated because she couldn’t find a solution. Until one day she decided to abstain from eating mice. So on that day she decided “no more mice.” She was surprised. After a few days she felt better. And she felt better, stronger and more healthy, it was amazing.

And so, she forbid her kittens from eating mice, too. And they began to feel healthier and stronger. She thought “wow!” And this became the springboard for a whole new healthy life. It was the sudden beginning of a whole new healthy life. Abstaining from mice was the springboard to a whole new healthy life for Eve and for her kittens.

And so next she abstained from eating fish, too, and she felt even better. So, she forbid her kittens from eating fish and they felt even better. Wow, she was feeling great. So finally, she decided to abstain from drinking beer. She stopped drinking beer, no more beer and she felt outstanding!

Now, of course, she did not forbid her kittens from drinking beer because we all know that kittens need beer to grow. So her kittens continued to drink beer, but they abstained from mice and they abstained from fish and they felt great, too. And so, as a result, Eve and all her kittens became healthy and happy and had lots and lots of energy.

All right, that’s the end of our first story.

Next, we’re going to the future. This is an idea for a future story. I’m going to tell you about a story that might happen in the future.

For example, there will be a cat named Eve. She’s going to be sick all the time. In fact, she will have been sick for maybe 10, maybe 15 years. So she will have been sick that entire time, staring 10 years in the past and then going into the present. So, she’ll have been sick for a long time.

But one day she’s going to decide to abstain from eating mice. She will stop eating mice and she’s going to feel better. She’ll feel healthier. She’ll have more energy. She’ll stop getting sick. So she’ll forbid her kittens from eating mice also and they’re going to feel great. They’re going to feel stronger and healthier and have more energy, too.

This will become the springboard to a whole new life for Eve and her kittens. The beginning, the sudden powerful beginning of a whole new life, the springboard.

So next she’s going to abstain from eating fish, too. She’ll stop eating fish and she’ll feel even better, more energy, more health, feeling fantastic. So, of course, she’ll forbid her kittens from eating fish and they’ll feel better, more energy, more fantastic.

And, finally, she’ll make a very difficult and big decision. She’ll abstain from drinking beer. She’ll stop drinking beer. Now, of course, she won’t forbid her kittens from drinking beer because kittens need beer to grow, but Eve will stop, she’ll stop drinking beer.

And, the result? Eve’s going to feel super amazing, outstanding! Her kittens will feel outstanding! They will all be healthy and energetic and have a lot of energy and just feel fantastic! They’re going to be super fantastic healthy cats.

And, that is the end of the POV stories for “Attractor Factor.”

I hope you’re feeling strong and healthy, too. Deep breath, move your body, big smile.

See you next time.

ترجمه‌ی درس

متن زاویه دید - عامل کشش

درود، به داستان‌های کوتاه زاویه دید برای فصل «عامل کشش» خوش اومدین.

بریم که شروع کنیم.

با شروع از ۱۰ سال پیش، ایو احساس بدی داشته.

هر روز احساس خستگی کرده.

هیچ انرژی‌ای نداشته.

این از ۱۰ سال پیش شروع شد.

قبل ۱۰ سال پیش اون حالش عالی بود ولی از ۱۰ سال پیش… می‌دونی دیگه تا الان، تا اخیرا… احساس خستگی شدید داشته.

انرژی نداشته.

انرژی‌ای نداشته.

در واقع، با شروع از ۱۰ سال پیش دائما مریض شده.

مکررا مریض شده، کل اوقات از ۱۰ سال پیش.

و طی اون مدت خیلی چیزای مختلفی رو امتحان کرده.

یه بار ورزش کردن رو امتحان کرد، جواب نداد.

دارو و درمان‌های مختلفی رو امتحان کرد، ولی هیچکدوم کمکی نکردن.

پس، از ۱۰ سال پیش، طی این مدت خیلی فکرش خراب بوده.

فکرش خراب بوده چون حالش بد بود.

فکرش خراب بوده چون نمی‌تونست راه حلی پیدا کنه.

تا اینکه یه روز تصمیم گرفت که از خوردن موش خودداری کنه.

پس تو اون روز تصمیم گرفت که «دیگه از موش خبری نیس».

اون متعجب شدش.

بعد چند روز حالش بهتر شد.

و احساس بهتر، قوی‌تر و تندرست‌تر بودن داشت، شگفت‌انگیز بودش.

و بنابراین، بچه گربه‌هاش رو هم از خوردن موش منع کرد.

و اونا شروع کردن به تندرست‌تر و قوی‌تر شدن.

فکر کردش که «واو»!

و این شدش یه سکوی پرتاب واسه یه زندگی جدید و سالم دیگه.

یه شروع ناگهانی واسه یه زندگی سالم دیگه بودش.

پرهیز از موش یه سکوی پرش واسه یه زندگی نو و سالم دیگه برای ایو و بچه گربه‌هاش بود.

و بنابراین بعد از خوردن ماهیا هم پرهیز کرد، و حالش حتی بهتر شد.

پس، بچه گربه‌هاش رو از خوردن ماهی منع کرد و اونا هم حالشون حتی بهتر شد.

واو، اون حالش عالی بود.

پس نهایتا، تون تصمیم گرفت از خوردن آبجو پرهیز کنه.

خوردن آبجو رو متوقف کرد، دیگه آبجویی وجود نداشت و احساس خارق‌العاده‌ای می‌کرد.

حالا مشخصا اون بچه گربه‌هاش رو از خوردن آبجو منع نکرد چون همه‌مون می‌دونیم که بچه گربه‌ها واسه رشد کردن به آبجو نیاز دارن.

پس بچه گربه‌هاش به آبجو خوردن ادامه دادن، ولی از خوردن موشا و ماهیا خودداری کردن و حالشون هم عالی بود.

و خب، در نتیجه، ایو و همه‌ی بچه گربه‌هاش سالم و خوشحال شدن و کلی کلی انرژی داشتن.

بسیار خب، این از پایان داستان اولمون.

بعدش، قراره بریم به آینده.

این یه ایده واسه یه داستان توی آینده‌ست.

من قراره به شما یه داستانی که ممکنه توی آینده اتفاق بیفته رو بگم.

به عنوان مثال، یه گربهی خواهد بود به اسم ایو.

قراره که همیشه مریض باشه.

در واقع، اون واسه ۱۰ یا شاید ۱۵ سال مریض خواهد موند.

پس واسه تموم اون مدت مریض خواهد موند، با شروع از ۱۰ سال قبلش و ادامه تا حال.

پس، واسه مدت زیادی مریض خواهد موند.

ولی یه روز قراره تصمیم بگیره از خوردن موش‌ها پرهیز کنه.

از خوردن موشا دست خواهد کشید و قراره حالش بهتر بشه.

احساس تندرست‌تر بودن خواهد کرد.

انرژی بیشتری خواهد داشت.

مریض شدنش متوقف خواهد شد.

بنابراین بچه گربه‌هاش رو از خوردن موشا منع خواهد کرد و اونا هم قراره حاشون عالی بشه.

اونا هم قراره احساس قوی‌تر و تندرست‌تر بودن و انرژی بیشتر داشتن بکنن.

این برای ایو و بچه گربه‌هاش به سکوی پرش به یه زندگی دیگه بدل خواهد شد.

شروع، آغاز قوی و ناگهانی یه زندگی دیگه، سکوی پرش.

پس بعدش قراره از خوردن ماهیا هم خودداری کنه.

اون دست از خوردن ماهیا خواهد برداشت و حالش حتی بهتر خواهد شد، پرانرژی‌تر، تندرست‌تر و حال فوق‌العاده.

پس البته که بچه گربه‌هاش رو هم از خوردن ماهی منع خواهد کرد و اونا احساس بهتر، پرانرژی‌تر و فوق‌العاده‌تری خواهند داشت.

و در نهایت، اون یه تصمیم خیلی دشوار و بزرگ خواهد گرفت.

از خوردن آبجو خودداری خواهد کرد.

خوردن آبجو رو متوقف خواهد کرد.

حالا مشخصا بچه گربه‌هاش رو از خوردن آبجو منع نخواهد کرد چون بچه گربه‌ها برای رشد به آبجو نیاز دارن، ولی ایو دست خواهد کشید، اون از خوردن آبجو دست خواهد کشید.

و نتیجه‌ش؟

ایو قراره حال خیلی شگفت‌انگیزی داشته باشه، فوق‌العاده!

بچه گربه‌هاش حال خارق‌العاده‌ای خواهند داشت.

اونا سالم و پرانرژی خواهند بود و کلی انرژی خواهند داشت و خب حالشون عالی خواهد بود.

اونا قراره گربه‌های خیلی فوق‌العاده تندرستی باشن.

و اینم از پایان داستانای POV واسه «عامل کشش».

امیدوارم که شما هم احساس سلامتی و قدرت داشته باشین.

نفس عمیق، بدن در حال حرکت، لبخند گنده.

دفعه‌ی بعد می‌بینمتون.