درسنامه دیدگاه

توضیح مختصر

در این درس، داستانی در زمان‌های گرامری مختلف بازگو می‌شود تا گرامر این زمان‌ها را بهتر یاد بگیرید.

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Ok welcome to the point-of-view mini-stories for obsessive behavior. Let’s get started. Same story, now with three different versions. First version, “twenty years ago”.

Twenty years ago, there was a woman named Kathy. Kathy always obsessed about English. She constantly worried about taking the TOFEL test. When she worried she always rubbed her hands together. They were always chafed.

Her friend Gabriel was the opposite. He always opted to remain relaxed. He always reprimanded Kathy and said, “Kathy stop obsessing about English, damn it!” Kathy never stood up to Gabriel. She just said, “I’m sorry, don’t be mad”. Then she said, “but let’s go to the library now and study English please”.

Gabriel always nixed this idea. He’d say, “hell no! we’re not studying English”. Kathy felt unsettled, but she said, hesitantly, “um…ok”. However, in her mind, she would silently start to review English grammar. Then she always felt much better.

Alright let’s do the next version. The next version will start with “since last year”, ok.

Ok, there was a woman named Kathy. Since last year she has obsessed about English. She has constantly worried about taking the TOFEL test. When she’s worried, she has always rubbed her hands together. They have been chafed every day since last year.

Her friend Gabriel has been the opposite. He has always opted to remain relaxed. He has reprimanded Kathy every time she worries and has said, “stop obsessing about English, damn it!” Kathy has never stood up to Gabriel. She has always said, “I’m sorry, don’t be mad at me”. Then she’s always said, “but let’s go to the library now and study English, please”.

Gabriel has always nixed this idea. He’s always said, “hell, no! We’re not studying English”. And Kathy has always felt unsettled. And she’s always said hesitantly, “ok”. However, in her head, she has started to review English grammar every time, then she has always felt much better.

Ok, now did you notice I used the word “always” a lot in that version? always… always… always, why? Why did I always say “always”? Well, it’s because I’m talking about something that started in the past and has continued until now. So I wanna say always because I wanna make it clear that I’m not talking about one specific time, right?

I have a conversation here, “Kathy stop obsessing English, damn it!” right? He says this, she says that. Well, if this only happened one time in the past, we would use the simple past, right? I would say Gabriel said, “stop obsessing about English”. Kathy said, “I’m sorry”.

But this is a conversation that has happened many times. They always have the same conversation since last year. So ten month ago, they would have this conversation. And then five month ago, they would use the same conversation again, right?

So always, almost every day, starting one year ago until now, they’re always having this same conversation.

So that’s why I say has said, has always said. Always makes it more clear that it’s not something that happened one time; that it’s happening repeatedly, has happened repeatedly, starting last year until now.

If it was only one time, it would be past tense but since it has happened many times, starting last year until now; then we can say, has said, has said, has done, etc.

Ok. Last version, it begins with “next year”.

There is a girl named Kathy. Next year, she will always obsess about English, because next year she has to take the TOEFL test. Now, when she’ll worry, she’ll always rub her hands together. They’re always going to be chafed.

Her friend Gabriel will be the opposite. He’ll always opt to remain relaxed. He’ll always reprimand Kathy and say, “Kathy, stop obsessing about English, damn it!” Kathy will never stand up to Gabriel. She’ll just say, “I’m sorry, don’t be mad”. Then she’ll say “but, let’s go to the library now and study English, please”.

Gabriel will always nix this idea. He’ll always say, “hell no! We’re not studying English”. Kathy will feel unsettled, but she’ll say, hesitantly, “ok”. However, in her mind, she’ll silently begin to review English grammar, then she’ll feel much better.

Ok, those are our three versions. Please pause now. Try to tell each version. So twenty years ago, since last year and next year, three versions. If you can’t do it, it’s ok. Listen to one version again. Listen many times then pause, try to tell that version and then do it again with the second version and then again with the third one.

Just listen, listen, listen. Listening is the most important thing. Do not become worried and stressed about perfect grammar. Don’t obsess about grammar. Don’t be like Kathy, right? Don’t obsess about correctness, don’t obsess about being perfect. That is not the purpose of this lesson.

Listening is the number one thing you should do. If you feel relaxed, then ok, pause and try to tell each version yourself. If you feel stressed, don’t do that, just listen.

Ok, that’s all. I’ll see you next time. Bye-bye.

ترجمه‌ی درس

به درس دیدگاه داستان کوتاه برای رفتار وسواسی خوش آمدید. بیایید شروع کنیم. همان داستان، حالا با سه نسخه‌ی متفاوت. نسخه‌ی اول، بیست سال پیش.

بیست سال پیش، خانمی بود به‌نام کتی. کتی همیشه برای انگلیسی وسواس داشت. او دائماً درباره‌ی دادن امتحان تافل نگران بود. وقتی نگران می‌شد، همیشه دست‌هایش را به‌هم می‌مالید. آن‌ها همیشه ساییده‌شده بودند.

دوستش گابریل برعکس بود. او همیشه آرام بودن را انتخاب می‌کرد. او همیشه کتی را سرزنش می‌کرد و می‌گفت، «کتی، وسواس داشتن برای انگلیسی را بس کن، لعنتی!» کتی هرگز مقابل گابریل نایستاد. او فقط گفت، «ببخشید، عصبانی نشو». بعد گفت، «اما لطفاً حالا بیا بریم کتاب‌خونه و انگلیسی بخونیم».

گابریل همیشه با این ایده مخالفت می‌کرد. او می‌گفت «نخیر! انگلیسی نمی‌خونیم». کتی احساس آشفتگی کرد اما بعد با شک گفت، «ام…باشه». با این‌حال، در ذهنش، او آرام شروع به مرور گرامر انگلیسی می‌کرد. بعد احساس خیلی بهتری داشت.

خیلی خب بیایید نسخه‌ی بعدی را انجام دهیم. نسخه‌ی بعدی با «از سال پیش» شروع خواهد شد، خب.

خانمی بود به‌نام کتی. از سال پیش کتی همیشه برای انگلیسی وسواس داشت. او دائماً درباره‌ی دادن امتحان تافل نگران بوده است. وقتی نگران است، همیشه دست‌هایش را به‌هم مالیده است. آن‌ها همیشه از پارسال هر روز ساییده‌شده بودند.

دوستش گابریل برعکس بوده است. او همیشه آرام بودن را انتخاب کرده است. او هر دفعه کتی نگران می‌شود او را سرزنش کرده است و گفته است، «وسواس داشتن برای انگلیسی را بس کن، لعنتی!» کتی هرگز مقابل گابریل نایستاده است. او همیشه گفته است، «ببخشید، عصبانی نشو». بعد همیشه گفته است، «اما لطفاً حالا بیا بریم کتاب‌خونه و انگلیسی بخونیم».

گابریل همیشه با این ایده مخالفت کرده است. او همیشه گفته است، «نخیر! انگلیسی نمی‌خونیم». و کتی همیشه احساس آشفتگی کرده است. و همیشه با شک گفته است، «باشه». با این‌حال، در ذهنش، او آرام شروع به مرور گرامر انگلیسی کرده است، بعد همیشه احساس خیلی بهتری داشته است.

خب، حالا توجه کردید که من از واژه‌ی «همیشه» در این نسخه زیاد استفاده کردم؟ همیشه… همیشه… همیشه، چرا؟ چرا من همیشه گفتم «همیشه»؟ خب، چون من درباره‌ی چیزی حرف می‌زنم که در گذشته شروع شد و تا حالا ادامه داشته است. پس می‌خواهم بگویم همیشه چون می‌خواهم مشخص کنم که من درباره‌ی یک زمان مشخص حرف نمی‌زنم، درسته؟

من این‌جا یک مکالمه دارم، «کتی، وسواس داشتن برای انگلیسی را بس کن، لعنتی!» درسته؟ او این را می‌گوید، کتی آن را می‌گوید. خب، اگر فقط یک بار در گذشته اتفاق می‌افتاد از گذشته‌ی ساده استفاده می‌کردیم، درسته؟ می‌گفتم که گابریل گفت، «وسواس داشتن برای انگلیسی را بس کن». کتی گفت، «ببخشید».

اما این مکالمه‌ای است که چند بار اتفاق افتاده است. آن‌ها همیشه همین مکالمه را از پارسال داشته‌اند. پس ده ماه پیش، آن‌ها این مکالمه داشتند. و پنج ماه پیش، همین مکالمه را دوباره استفاده کرده‌اند، درسته؟

پس همیشه، تقریباً هر روز، شروع از یک سال پیش تا حالا، آن‌ها همیشه همین مکالمه را دارند.

پس به‌همین دلیل من می‌گویم گفته است، همیشه گفته است. همیشه باعث می‌شود مشخص‌تر باشد که چیزی نیست که یک بار اتفاق افتاده باشد؛ که مرتباً اتفاق می‌افتد، مرتباً اتفاق افتاده است، شروع از سال پیش تا حالا.

اگر فقط یک بار بود، گذشته‌ی ساده می‌شد اما چون چندین بار اتفاق افتاده است، از سال پیش تا حالا؛ پس می‌توانیم بگوییم، گفته است، گفته است، انجام داده است، و غیره.

خب. آخرین نسخه، با «سال بعد» آغاز می‌شود.

دختری هست به‌نام کتی. سال بعد، او همیشه برای انگلیسی وسواس خواهد داشت، چون سال بعد او باید امتحان تافل را بدهد. حالا، وقتی نگران خواهد شد، همیشه دست‌هایش را به‌هم خواهد مالید. آن‌ها همیشه ساییده‌شده خواهند بود.

دوستش گابریل برعکس خواهد بود. او همیشه آرام بودن را انتخاب خواهد کرد. او همیشه کتی را سرزنش خواهد کرد و خواهد گفت، «کتی، وسواس داشتن برای انگلیسی را بس کن، لعنتی!» کتی هرگز مقابل گابریل نخواهد ایستاد. او فقط خواهد گفت، «ببخشید، عصبانی نشو». بعد خواهد گفت، «اما لطفاً حالا بیا بریم کتاب‌خونه و انگلیسی بخونیم».

گابریل همیشه با این ایده مخالفت خواهد کرد. او خواهد گفت «نخیر! انگلیسی نمی‌خونیم». کتی احساس آشفتگی خواهد کرد اما بعد با شک خواهد گفت، «باشه». با این‌حال، در ذهنش، او آرام شروع به مرور گرامر انگلیسی خواهد کرد، بعد احساس خیلی بهتری خواهد داشت.

خب، آن‌ها سه نسخه‌ی ما بودند. لطفاً الان توقف کنید. سعی کنید هر نسخه را بگویید. پس بیست سال پیش، از سال پیش و سال بعد، سه نسخه. اگر نمی‌توانید انجامش دهید، مشکلی نیست. به یک نسخه دوباره گوش دهید. چندین بار گوش دهید و توقف کنید، سعی کنید آن نسخه را بگویید و بعد دوباره با نسخه‌ی دوم و بعد دوباره با نسخه‌ی سوم انجامش دهید.

فقط گوش دهید، گوش دهید، گوش دهید. گوش دادن مهم‌ترین چیز است. برای گرامر عالی نگران و مضرب نشوید. برای گرامر وسواس نداشته باشید. مثل کتی نباشید، درسته؟ برای درست بودن وسواس نداشته باشید، برای عالی بودن وسواس نداشته باشید. هدف این درس این نیست.

گوش دادن مهم‌ترین چیز است که باید انجام دهید. اگر آرام هستید، پس، توقف کنید و سعی کنید هر نسخه را خودتان بگویید. اگر مضطرب هستید، این کار را انجام ندهید، فقط گوش دهید.

خب، همین. دفعه‌ی بعد می‌بینمتان. بای-بای.