زمان گذشته ی استمراری

توضیح مختصر

سوییچیرو در حال آماده شدن برای ساخت کارخانه برای تولید پیستون های خود بود ، اما او مشکلات جدیدی را به همراه داشت. ژاپن در جنگ بود و مصالح ساختمانی به سختی بدست می آمد. تقریباً همه چیز توسط دولت برای تلاش برای جنگ استفاده می شد.دولت برای تلاش در جنگ چه استفاده ای داشت؟ دولت برای تلاش های جنگ از تمام تجهیزات ساختمانی استفاده می کرد.سوچیرو در جستجوی بتن برای کارخانه خود بود ، اما گرفتن او برایش غیرممکن بود. درست مثل وقتی کودکی با نمرات بد بود ، همیشه در هر مشکلی به دنبال فرصتها بود. او نتوانست بتن ریزی کند ، بنابراین او در حال توسعه روشی جدید برای تولید بتن بود.او چه پیشرفتی داشت؟ او در حال توسعه روشی جدید برای تولید بتن بود.البته اوضاع خیلی راحت پیش نمی رفت که او مشکل خاص خود را حل کرد. وی سرانجام کارخانه خود را ساخت ، اما توسط هواپیماهای آمریکایی بمباران می شود. هواپیماها فقط بمب ها را رها نمی کردند.آنها در حال ریختن سطل های گاز خالی خود بودند. دوباره ، سوچیرو به دنبال فرصتهای پنهان بود.سوچیرو به دنبال چه چیزی بود؟ او به دنبال فرصتهای پنهان بود.فولاد نیز از نظر کمبود بسیار کم بود ، بنابراین او و کارگرانش تمام قوطی های بنزینی را که می توانستند پیدا کنند جمع می کردند. سوچیرو به همه می گفت که هدایای ترومن هستند.او چه چیزی راجع به قوطی های بنزینی به همه می گفت؟ او به همه می گفت که آنها هدایای ترومن هستند.او از آنها به عنوان لوازم کارخانه خود استفاده می کرد. سرانجام کارخانه Soichiro که او بسیار برای ساخت آن کار کرده بود ، در اثر زلزله ویران شد.پس از پایان جنگ ، مردم ژاپن رنج می کشیدند.بعد از پایان جنگ چه اتفاقی افتاد؟ پس از پایان جنگ ، مردم ژاپن رنج می کشیدند.همه به دنبال بنزین بودند اما کمبود آن بود.همه به دنبال چه بودند؟ همه به دنبال بنزین بودند.سوچیرو در هر شرایطی دوباره به دنبال فرصت بود. او به راهی برای دور شدن از آن بنزین کمی نیاز داشت ، او به فکر راهی برای اتصال موتور به دوچرخه خود بود. کار کرد همسایگانش همه در مورد آن صحبت می کردند و موتور سیکلت نیز می خواستند.همسایگانش درمورد چه چیزی صحبت می کردند؟ آنها در مورد موتورسیکلت او صحبت می کردند.او یک فرصت شغلی عالی پیدا کرد ، اما برای پیدا کردن پول برای شروع آن با مشکل روبرو بود. او همیشه به فکر خلاقیت بود.چگونه فکر می کرد؟ او به فکر خلاقانه بود.او به بانک نمی رفت و وام می خواست.آیا او از بانک درخواست وام می کرد؟ نه ، او از بانک درخواست وام نمی داد.او در حال نوشتن نامه ای به 18،000 صاحبان فروشگاه دوچرخه در سراسر ژاپن بود و از آنها درخواست پشتیبانی می کرد.چه کسی درخواست پشتیبانی می کرد؟ وی از 18،000 صاحبان فروشگاه دوچرخه درخواست پشتیبانی می کرد.او به آنها می گفت که این کشور برای بازسازی نیاز به ایده های جدید دارد و از آنها خواسته است تا در کمک به ژاپن به وی بپیوندند. 5000 نفر از آنها موافق بودند. او با پولی که درآمد داشت ، به طراحی دوچرخه های جدید مانند هوندا کابین رفت. دقیقاً مانند سایر پروژه های او ، موتور سیکلت های کابین وی بارها و بارها دوباره طراحی شدند ، اما سرانجام آنها به موفقیت بزرگی در سرتاسر جهان تبدیل شدند.آیا موتورسیکلت های توله سگ کامل بودند؟ نه ، آنها کامل نبودند آنها دوباره و دوباره طراحی می شدند

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

SUCCESS IS 99 percent FAILURE

Past Continuous

Soichiro was getting ready to build a factory to produce his pistons, but he had new problems. Japan was fighting in a war and building supplies were hard to get. Almost everything was being used by the government for the war effort.

What was the government using for the war effort? The government was using all the building supplies for the war effort.

Soichiro was looking for concrete for his factory, but it was impossible for him to get any. Just like when he was a child with bad grades, he was always looking for the opportunities in every problem. He couldn’t get concrete, so he was developing a new way to produce concrete.

What was he developing? He was developing a new way to produce concrete.

Of course, things weren’t going smoothly after he solved his concrete problem. He finally built his factory, but it was being bombed by American planes. The planes weren’t only dropping bombs.

They were also dropping their empty gas cans. Again, Soichiro was looking for the hidden opportunities.

What was Soichiro looking for? He was looking for the hidden opportunities.

Steel was also in short supply, so he and his workers were collecting all the American gas cans that they could find. Soichiro was telling everyone they were gifts from Truman.

What was he telling everyone about the gas cans? He was telling everyone that they were gifts from Truman.

He was using them as supplies for his factory. Finally Soichiro’s factory that he had worked so hard to build was being destroyed by an earthquake.

After the war ended, the people of Japan were suffering.

What was happening after the war ended? After the war ended the people of Japan were suffering.

Everyone was looking for gasoline, but it was in short supply.

What was everyone looking for? Everyone was looking for gasoline.

Soichiro was again looking for opportunities in every situation. Needing a way to get around that used little gas, he was thinking of a way to attach an engine to his bicycle. It worked. His neighbors were all talking about it and wanted a motorbike too.

What were his neighbors talking about? They were talking about his motorbike.

He found a great business opportunity, but he was having trouble finding the money to start it. He was always thinking creatively.

How was he thinking? He was thinking creatively.

He wasn’t going to a bank and asking for a loan.

Was he asking for a loan from the bank? No, he wasn’t asking for a loan from a bank.

He was writing a letter to 18,000 bicycle shop owners around Japan and asking them for support.

Who was he asking for support? He was asking 18,000 bicycle shop owners for support.

He was telling them that the country needed new ideas to rebuild and he asked them to join him in helping Japan. 5,000 of them agreed. With the money he was earning, he went on designing new bikes like the Honda Cub. Just like all of his other projects, his Cub motorbikes were being redesigned again and again, but eventually they became a big success all over the world.

Were the cub motorbikes perfect? No, they weren’t perfect. They were being redesigned again and again.

ترجمه‌ی درس

موفقیت یعنی ۹۹ درصد شکست

گذشته استمراری

سویچیرو ، در حال آماده شدن برای ساخت کارخانه برای تولید پیستون های خود بود ، اما او مشکلات جدیدی را به همراه داشت . ژاپن در حال جنگ بود و مصالح ساختمانی به سختی بدست می آمد. تقریباً همه چیز توسط دولت برای جنگ استفاده می شد.

دولت برای تلاش در جنگ چه استفاده ای داشت؟ دولت برای جنگ از تمام تجهیزات ساختمانی استفاده می کرد.

سوچیرو در جستجوی بتن برای کارخانه خود بود ، اما بدست اوردن ان برایش غیرممکن بود. درست مثل زمان کودکی با نمرات بد ، همیشه در هر مشکلی به دنبال فرصتها بود. او نتوانست بتن ریزی کند ، بنابراین در حال توسعه روشی جدید برای تولید بتن بود.

او چه پیشرفتی داشت؟ او در حال توسعه روشی جدید برای تولید بتن بود.

البته اوضاع خیلی راحت پیش نمی رفت که او مشکل خاص خود را حل کرد. وی سرانجام کارخانه خود را ساخت ، اما توسط هواپیماهای آمریکایی بمباران می شود. هواپیماها فقط بمب ها را رها نمی کردند.

آنها در حال ریختن مخازن گاز خالی خود بودند. دوباره ، سویچیرو به دنبال فرصتهای پنهان بود.

سویچیرو به دنبال چه چیزی بود؟ او به دنبال فرصتهای پنهان بود.

فولاد نیز جزو چیزهای کمیاب بود ، بنابراین او و کارگرانش تمام قوطی های بنزینی را که می توانستند پیدا کنند جمع می کردند. سویچیرو به همه می گفت که هدایای ترومن هستند.

او چه چیزی راجع به قوطی های بنزینی به همه می گفت؟ او به همه می گفت که آنها هدایای ترومن هستند.

او از آنها به عنوان لوازم کارخانه خود استفاده می کرد. سرانجام کارخانه سویچیرو که او بسیار برای ساخت آن کار کرده بود ، در اثر زلزله ویران شد.

پس از پایان جنگ ، مردم ژاپن رنج میکشیدند.

بعد از پایان جنگ چه اتفاقی افتاد؟ پس از پایان جنگ ، مردم ژاپن رنج میکشیدند.

همه به دنبال بنزین بودند اما بنزین کمیاب بود.

همه به دنبال چه بودند؟ همه به دنبال بنزین بودند.

سوچیرو در هر شرایطی دوباره به دنبال فرصت بود. او نیاز به راهی برای گشت و گذار با حداقل بنزین بود . او به فکر راهی برای اتصال موتور به دوچرخه خود بود. کار کرد ، همسایگانش همه در مورد آن صحبت می کردند و موتور سیکلت نیز می خواستند.

همسایگانش درمورد چه چیزی صحبت می کردند؟ آنها در مورد موتورسیکلت او صحبت می کردند.

او یک فرصت شغلی عالی پیدا کرد ، اما برای پیدا کردن پول برای شروع آن با مشکل روبرو بود. او همیشه به فکر خلاقیت بود.

چگونه فکر می کرد؟ او خلاقانه فکر میکرد .

او به بانک نمی رفت و درخواست وام نمیکرد .

او از بانک درخواست وام میکرد ؟ نه او از بانک درخواست وام نمیکرد .

او در حال نوشتن نامه ای به ۱۸۰۰۰ صاحب فروشگاه دوچرخه در سراسر ژاپن بود و از آنها درخواست پشتیبانی می کرد.

او از چه کسی درخواست پشتیبانی می کرد؟ او از ۱۸۰۰۰ صاحب فروشگاه دوچرخه درخواست پشتیبانی می کرد.

او به آنها می گفت که این کشور برای بازسازی نیاز به ایده های جدید دارد و از آنها خواسته است تا در کمک به ژاپن به وی بپیوندند. ۵۰۰۰ نفر از آنها موافق بودند. او با پولی که به دست اورد ، به دنبال طراحی دوچرخه های جدید مانند هوندا کابین رفت. دقیقاً مانند سایر پروژه هایش ، موتور سیکلت های کابین وی بارها و بارها دوباره طراحی شدند ، اما سرانجام آنها به موفقیت بزرگی در سرتاسر جهان تبدیل شدند.

آیا بچه موتورسیکلت های کامل بودند؟ نه ، آنها کامل نبودند آنها دوباره و دوباره طراحی می شدند .