نانسی شیک و پیک - روز پیژامه پوشی

آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: نانسی کلانسی / داستان انگلیسی: نانسی شیک و پیک - روز پیژامه پوشی

داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

نانسی شیک و پیک - روز پیژامه پوشی

توضیح مختصر

نانسی برای روز پیژامه پوشی مدرسه پیراهن خواب جدیدش رو میپوشه. با این حال بعدش آرزو میکنه که ای کاش عین پیژامه ی بهترین دوستش رو می پوشید.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Fancy Nancy - Pajama Day

“Class, don’t forget!” Ms. Glass says. “Tomorrow is…” “Pajama Day!” we shout in unison. (That’s a fancy word for all together.) I plan to wear my new nightgown. I must say, it is very elegant! (Elegant is a fancy word for fancy.)

Then the phone rings. It is Bree. She says, “I am going to wear my pajamas with pink hearts and polka dots. Do you want to wear yours? We can be twins!” “Ooh!” I say. “Being twins would be fun.” Then I look at my elegant nightgown. What a dilemma! (That’s a fancy word for problem.) Finally I make up my mind. I tell Bree I am going to wear my brand-new nightgown. Bree understands. She is my best friend. She knows how much I love being fancy.

The next morning at school, we can’t stop laughing. Everyone’s in pajamas, even the principal. He is carrying a teddy bear. Ms. Glass has on a long night shirt and fuzzy slippers. I am the only one in a fancy nightgown. That makes me unique! (You say it like this: you-NEEK.) “Nancy, look!” says Bree. “Clara has on the same pajamas as me.” Bree and Clara giggle. “We’re twins!” says Clara. “And we didn’t even plan it!” At story hour, Ms. Glass has us spread out our blankets. She reads a bedtime story. Clara and Bree lie next to each other. “We’re twins,” Clara keeps saying.

At recess Clara takes Bree’s hand. They run to the monkey bars. “Come on, Nancy,” Bree calls. But it is hard to climb in a long nightgown. And I can’t hang upside down. Everyone would see my underpants!

At lunch I sit with Bree and Clara. They both have grape rolls in their lunch boxes. “Isn’t that funny, Nancy?” asks Clara. “We even have the same dessert.” I do not reply. (That’s a fancy word for answer) Pajama Day is not turning out to be much fun. I wanted to be fancy and unique. Instead I feel excluded. (That’s fancy for left out.) The afternoon is no better. Clara and Bree are partners in folk dancing. Robert steps on my hem. Some of the lace trim on my nightgown rips.

At last the bell rings. I am glad Pajama Day is over. “Do you want to come play at my house?” I ask Bree. But Bree can’t come. She’s going to Clara’s house! I know it’s immature. (That’s fancy for babyish.) But I almost start to cry. Then, as we are leaving, Bree and Clara rush over. “Nancy, can you come play too?” Clara asks. “Yes!” I say. “I just have to go home first to change.” Now we are triplets!

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

نانسی شیک و پیک - روز پیژامه پوشی

خانوم گلس میگه: بچه ها، یادتون نره. فردا روزِ…. ما همه هم آوا داد می زنیم: پیژامه پوشیه! (هم آوا یه کلمه ی شیکه که به جای همه با هم به کار میره.) من تصمیم دارم پیراهن خواب جدیدم رو بپوشم. باید بگم که خیلی آراسته است. (آراسته یه کلمه ی شیکه که به جای شیک به کار میره.) بعد تلفن زنگ میزنه. بری ه. میگه: من میخوام اون پیژامه ام رو بپوشم که قلب های صورتی داره و خال خالیه. میخوای تو هم مال خودت رو بپوشی؟ اینجوری دوقلو میشیم!

من میگم: واای! دوقلو بشیم خیلی باحاله. بعد یه نگاهی به پیرهن خواب آراسته ام میندازم. عجب مخمصه ای! (مخصمه یه کلمه ی شیکه که به جای مشکل به کار میره.) بالأخره تصمیمم رو می گیرم. به بری میگم که میخوام پیرهن خوابم رو بپوشم که نوی نوئه. بری درک میکنه. اون بهترین دوست منه. میدونه من چقدر دوست دارم شیک باشم.

صبح روز بعد توی مدرسه، نمیتونیم جلوی خنده مون رو بگیریم. همه پیژامه تنشونه، حتی مدیر. یه خرس عروسکی هم بغلشه. خانوم گلس یه پیراهن بلند تنشه با دمپایی های پشمالو. فقط منم که یه پیرهن خواب شیک تنمه. اینجوری منحصر به فرد شدم! (اینجوری خونده میشه: مُن حَصِر به فَرد.) بری میگه: نانسی، نگاه کن. پیژامه ی کلارا هم عین پیژامه ی منه. بری و کلارا نخودی میخندن. کلارا میگه: ما دوقلو ایم. تازه اصلاً برنامه ریزی هم نکرده بودیم.

تو زنگ قصه گویی، خانوم گلس بهمون میگه لحاف هامون رو پهن کنیم. یه داستان موقع خواب میخونه. کلارا و بری کنار هم دراز میکشن. کلارا مدام میگه: ما دوقلو ایم.

موقع زنگ تفریح کلارا دست بری رو میگیره. میدون سمت میله های بارفیکس. بری صدام میکنه و میگه: بیا، نانسی. اما بالا رفتن از میله ها با پیرهن خواب خیلی سخته. نمیتونم هم سر و ته آویزون شم. وگرنه همه شورتم رو می بینن!

موقع نهار میشینم پیش بری و کلارا. جفتشون توی ظرف غذاشون رولت انگور دارن. کلارا میپرسه: بامزه نیست، نانسی؟ حتی دسرامون هم عین هم ان. من پاسخ نمیدم. (پاسخ یه کلمه ی شیکه که به جای جواب به کار میره). روز پیژامه پوشی زیاد جالب از کار در نمیاد. من میخواستم شیک و منحصر به فرد باشم. به جاش حس می کنم محروم شدم. (محروم شدن یه کلمه ی شیکه که به جای راه ندادن به کار میره.) بعدازظهر هم وضع به همون شکله. کلارا و بری توی رقص محلی به هم میفتن. رابرت لبه ی پیرهنم رو لگد میکنه. یه قسمت از نواردوزی پیرهن خوابم پاره میشه.

بالأخره زنگ میخوره. خوشحالم که روز پیژامه پوشی تموم شده. از بری میپرسم: میخوای بیای خونه مون بازی کنیم؟ اما بری نمیتونه بیاد. داره میره خونه ی کلارا! میدونم نابالغانه است. (نابالغانه یه کلمه ی شیکه که به جای بچگانه به کار میره) اما نزدیکه که گریه ام بگیره. بعد، همینطور که داریم از مدرسه میریم بیرون، بری و کلارا با عجله میان سمتم. کلارا میپرسه: تو هم میتونی بیای بازی کنیم؟ من میگم: آره! فقط باید اول برم خونه لباسم رو عوض کنم. حالا سه قلو شدیم.