سرفصل های مهم
گاو شگفت انگیز
توضیح مختصر
درس اصلی
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
سوپر گاو
یه دختری هست.
اون یه بلوند زیباست.
اسمش بافیه و توی یه مزرعه با گاوهای خونآشام زندگی میکنه.
گاوها عاشق مکیدن خونن!
یه زمانی دراکولا (شاه خونآشامها)، صاحبشون بوده!
یه روزی، یه توفان بارون شدید میآد. ۷ روز ادامه پیدا میکنه.
بارون، به یه رود بزرگ تبدیل میشه که از کنار مزرعهی بافی جریان پیدا میکنه.
اون گاوهاش رو به زمین مرتفعتری جا به جا میکنه.
اما لیز میخوره و سرش میخوره به یه درخت غولپیکر.
این سقوط واسه یکی دو لحظهای بیهوشش میکنه.
وقتی به هوش میآد، زندر داره صورتش رو میلیسه.
زندر گاو مورد علاقهشه.
آب میآد بالا.
بافی پا میشه و با زندر راه میره.
حالا آب تا کمر زده بالا.
بافی خستهست.
بالاخره اون دستش رو میاندازه دور گردن زندر و همونطوری باقی میمونه.
۲۷ دقیقه میگذره و زندر بافی رو از آب میکشه بیرون.
اونا روی یه جزیرهی کوچیک وسط یه رود بزرگن.
ظهره.
آسمون تیرهست و شدیدا بارون میباره.
ناجیها، بافی رو درجا پیدا میکنن.
هواپیما، اون رو به اتاق اورژانس در بیمارستان میبره.
دو روز بعد، بافی به جزیره بر میگرده.
زندر رفته.
اون یکی از ۱۷ تا گاو خونآشامیه که بافی از دست میده.
بافی گریه میکنه و گریه میکنه.
بافی میگه، «هر چی باشه من جونم رو بهش مدیونم، اون من رو نجات داد».
متن انگلیسی درس
Super Cow
There is a girl.
She is a beautiful blond.
Her name is Buffy and she lives on a farm with vampire cows.
The cows love to suck blood!
Dracula (King of the Vampires) once owned them!
One day, there is a powerful rainstorm. It lasts 7 days.
The rain, turns into a big river flowing by Buffy’s farm.
She moves her cows to higher ground.
But she slips and hit her head on a giant tree.
The fall knocks her out for a moment or two.
When she comes to, Xander is licking her face.
Xander is her favorite cow.
The water rises.
Buffy gets up and walks with Xander.
The water is now waist high.
Buffy is tired.
Finally she throws her arm around Xander’s neck and hangs on.
27 minutes pass and Xander pulls Buffy out of the water.
They are on a small island in the middle of the big river.
It is noon.
The sky is dark and it rains very hard.
Rescuers discover Buffy right away.
A plane takes her to the emergency room at the hospital.
Two days later, Buffy goes back to the island.
Xander is gone. He is one of 17 vampire cows that Buffy loses.
Buffy cries and cries.
Buffy says, “I owe my life to him after all, he saved me.”