سرفصل های مهم
روز خوش شانسی سگ لیمویی - 2
توضیح مختصر
درس اصلی
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
۳… ۲… ۱…
سلام، کریس هستم، و به «روز شانس سگ لیمویی، بخش ۲» خوش اومدین.
سگ لیمویی کلیدهاش رو پیدا میکنه و وارد ماشینش میشه…
سر راهش به مغازه، اون مجبوره از یه لاین بلند از ترافیک رد بشه. خوشبختانه، ماشینش تقویتشدهست و سریع ازش رد میشه!
وقتی به فروشگاه خواربار میرسه، به راهرو میوه و سبزیجات میره. به قفسهی لیموهای زیبا، جذاب، و خوشمزه نگاه میکنه. میتونه بگه (مشخصه) که خیلی آبدارن. اون سبد خریدش رو با ۳۶۰۰۱ لیموی آبدار تپل پر میکنه.
اون سبدش رو هل میده تا کنار صندوقدار توی خط پرداخت. اون (صندوقدار) به زیاد لیمو خریدنش عادت داره اما نه دیگه هزاران لیمو! اون حسابش رو روی صندوق فروش در میآره و مجموعا میشه ۵۳۰۰۰۰۰۰ دلار. پنجاه و سه میلیون (دلار)!
سگ لیمویی میگه، «اوه، نه»، «من پول نقد کافی ندارم»! سگ لیمویی خیلی غمگینه؛ اون نمیدونه چطور به این مساله رسیدگی کنه.
اما، روز شانسشه. صندوقدار بهش علاقه داره. فکر میکنه که اون زیبا، جذاب، و دلرباست! اون میگه، «من دوستت دارم سگ لیمویی». «اگه من رو به مهمونیت دعوت کنی، اختلاف[هزینه]ش رو جبران میکنم». سگ لیمویی میگه، «عالیه»، «تو دعوتی»! اون (سگ لیمویی) ۴۰۰۰۰۰۰۰ میده و اون هم (صندوقدار) ۱۳۰۰۰۰۰۰ پرداخت میکنه.
سگ لیمویی با لیموهاش اونجا رو ترک میکنه و شماره تلفنش رو به صندوقدار میده. همچنان که داره لبخند میزنه و فروشگاه رو ترک میکنه میگه، «بهم زنگ بزن».
متن انگلیسی درس
That’s 3… 2… 1…
Hello, this is Chris, and welcome to “Lemon Dog’s Lucky Day, Part 2”.
So Lemon Dog finds his keys and gets into his car…
On his way to the store, he has to get through a long line of traffic. Luckily, his car is souped-up and he gets through fast!
When he gets to the grocery store he goes to the fruit and vegetable aisle. He looks at the shelf of beautiful, sexy, delicious lemons. He can tell they are loaded with lots of juice. He fills his shopping cart with 36001 plump, juicy lemons.
He pushes his cart up to the cashier in the check-out line. She is used to him buying lots of lemons but not thousands of them! She rings up his bill on the cash register and it totals $53,000,000. FIFTY-THREE MILLION!
“Oh No,” says Lemon Dog, “I don’t have enough cash”! Lemon Dog is very upset; he doesn’t know how to deal with it.
But, it is his lucky day. The cashier has a crush on him. She thinks he is beautiful, sexy, and delicious! She says “I like you Lemon Dog. If you invite me to your party, I’ll make up the difference”. “Great,” says Lemon Dog, “You’re invited”! He pays $40,000,000 and she pays $13,000,000.
Lemon Dog leaves with his lemons and gives the cashier his telephone number. “Call me,” he says as he smiles and leaves the store.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.