مگا داستان

53 فصل | 570 درس

گرامر زمان گذشته ی استمراری

توضیح مختصر

در این درس داستان از زاویه‌ی دید زمان گذشته استمراری برای شما بررسی می‌گردد که گرامر این زمان را بهتر یاد بگیرید.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Past Continuous

Five years later, Damian was visiting the jungle hoping to find Kwibi again.

Who was he hoping to find?

He was hoping to find Kwibi again.

Who was hoping to find Kwibi again?

Damian was hoping to find Kwibi again. The 10-year-old male gorilla was living in the wild as a wild animal.

Was he living in the city as a gentleman?

No, he wasn’t living in the city as a gentleman. He was living in the wild as a wild animal.

Who was living in the wild as a wild animal?

The 10-year-old male gorilla was living in the wild as a wild animal. Damian was wondering if he will remember him.

What was he wondering?

He was wondering if he will remember him.

Who was wondering if he will remember him?

Damian was wondering if he will remember him. He was thinking that the reunion could be hostile or it could be peaceful.

Was he thinking the reunion would certainly be peaceful?

No, he wasn’t thinking the reunion would certainly be peaceful. He was thinking the reunion could be hostile or it could be peaceful. Kwibi was not only recognizing Damian, he was greeting him with hugs.

Was Kwibi recognizing Damian?

Yes, Kwibi was recognizing Damian.

Was he only recognizing Damian?

No, he wasn’t only recognizing Damian. He was also greeting him with hugs. He was looking in Damian’s eyes with intensity and love.

How was he looking in Damian’s eyes?

He was looking in Damian’s eyes with intensity and love. Damian was feeling completely safe.

How was he feeling?

He was feeling completely safe.

Who was feeling completely safe?

Damian was feeling completely safe. In a video recorded during their reunion in the African jungle, Damian was passing leaves from his mouth to Kwibi’s.

What was he passing from his mouth to Kwibi’s?

He was passing leaves from his mouth to Kwibi’s. The gorilla wasn’t trying to kill the much weaker Damian.

Was he trying to kill the much weaker Damian?

No, he wasn’t trying to kill the much weaker Damian. Instead, he was tenderly wrapping his arms around his old friend and holding him gently.

What was he wrapping his arms around?

He was wrapping his arms around his old friend.

Was he holding him roughly?

No, he wasn’t holding him roughly. He was holding him gently. On the other side of the planet, Bill Wilkinson was living the life of a thug.

What kind of life was he living?

He was living the life of a thug.

Who was living the life of a thug?

Bill Wilkinson was living the life of a thug.

Was he living the life of a thug in Kenya?

No, he wasn’t living the life of a thug in Kenya. He was living the life of a thug on the other side of the planet. For nearly ten years Bill was serving as Imperial Wizard of the Invisible Empire of the Knights of the KKK.

Who was serving as Imperial Wizard of the Invisible Empire of the Knights of the KKK?

Bill was serving as Imperial Wizard of the Invisible Empire of the Knights of the KKK. From 1975 to 1984, Bill was stirring up racial hatred.

What was he doing from 1975 to 1984?

From 1975 to 1984, Bill was stirring up racial hatred. He was insisting all Klansmen should carry guns, knives and clubs.

Was he insisting all Klansman should carry roses and chocolates?

No, he wasn’t insisting all Klansman should carry roses and chocolates. He was insisting all Klansman should carry guns, knives and clubs. He was organizing camps to train Klan members for a coming ‘race war’.

Why was he organizing camps?

He was organizing camps to train Klan members for a coming ‘race war’. He even was brainwashing young children into the ways of the KKK.

Who was he brainwashing into the ways of the KKK?

He was brainwashing young children into the ways of the KKK.

ترجمه‌ی درس

گذشته‌ی استمراری

پنج سال بعد، دیمین به امید یافتن دوباره‌ی کویبی به جنگل سفر می‌کرد.

امیدوار بود که چه کسی را دوباره پیدا کند؟

امیدوار بود که دوباره کویبی را پیدا کند.

چه کسی امیدوار بود که دوباره کویبی را پیدا کند؟

دیمین امیدوار بود که دوباره کویبی را پیدا کند. گوریل نر ده‌ساله به‌مدت نیم دهه به‌عنوان حیوان وحشی در حیات وحش زندگی می‌کرد.

آیا به‌عنوان شخصی محترم در شهر زندگی می‌کرد؟

نه، به‌عنوان آدمی محترم در شهر زندگی نمی‌کرد. به‌عنوان حیوان وحشی در طبیعت زندگی می‌کرد.

چه کسی به‌عنوان حیوان وحشی در طبیعت زندگی می‌کرد؟

گوریل نر ده‌ساله به‌مدت نیم دهه به‌عنوان حیوان وحشی در حیات وحش زندگی می‌کرد. دیمین داشت فکر می‌کرد که او را به یاد خواهد آورد یا نه.

به چه چیزی فکر می‌کرد؟

دیمین داشت فکر می‌کرد که او را به یاد خواهد آورد یا نه.

چه کسی داشت فکر می‌کرد او را به یاد خواهد آورد یا نه؟

دیمین داشت فکر می‌کرد که او را به یاد خواهد آورد یا نه. او فکر می‌کرد که دیدار مجدد می‌تواند وحشیانه یا ملایم باشد.

آیا فکر می‌کرد که دیدار مجدد مطمئناً ملایم خواهد بود؟

نه، فکر نمی‌کرد که دیدار مجدد ملایم باشد. فکر می‌کرد که دیدار مجدد می‌تواند وحشیانه یا ملایم باشد. کویبی نه تنها دیمین را می‌شناخت، بلکه با آغوش از او استقبال می‌کرد.

آیا کویبی دیمین را می‌شناخت؟

بله، کویبی دیمین را می‌شناخت.

آیا فقط دیمین را می‌شناخت؟

نه، فقط دیمین را نمی‌شناخت. با آغوش هم از او استقبال می‌کرد. با شور و عشق به چشمان دیمین نگاه می‌کرد.

چگونه به چشمان دیمین نگاه می‌کرد؟

با شور و عشق به چشمان دیمین نگاه می‌کرد. دیمین کاملاً احساس امنیت می‌کرد.

چه احساسی داشت؟

کاملاً احساس امنیت می‌کرد.

چه کسی کاملاً احساس امنیت می‌کرد؟

دیمین کاملاً احساس امنیت می‌کرد. در ویدیویی که در هنگام دیدار مجدد آن‌ها در جنگل آفریقا ضبط شد، دیمین برگ‌ها را از دهان خودش به دهان کوبی می‌داد.

چه چیزی را از دهان خودش به دهان کویبی منتقل می‌کرد؟

او داشت برگ‌ها را از دهانش به دهان کویبی منتقل می‌کرد. گوریل سعی نمی‌کرد دیمین خیلی ضعیف‌تر را بکشد.

آیا سعی می‌کرد دیمین خیلی ضعیف‌تر را بکشد؟

نه، سعی نمی‌کرد دیمین خیلی ضعیف‌تر را بکشد. در عوض، به‌لطافت بازوهایش را به دور دوست قدیمی‌اش می‌پیچید و او را به‌آرامی نگه می‌داشت.

بازوهایش را به دور چه می‌پیچید؟

بازوهایش را به دور دوست قدیمی‌اش می‌پیچید.

آیا او را به‌سختی نگه داشته بود؟

نه، او را به‌سختی نگه نمی‌داشت. او را به‌آرامی نگه می‌داشت. در آن سوی کره‌ی زمین، بیل ویلکینسون زندگی اراذلی را سپری می‌کرد.

چه نوع زندگی‌ای را سپری می‌کرد؟

زندگی اراذلی را سپری می‌کرد.

چه کسی زندگی اراذلی را سپری می‌کرد؟

بیل ویلکینسون زندگی اراذلی را سپری می‌کرد.

آیا در کنیا زندگی اراذلی را سپری می‌کرد؟

نه، زندگی اراذلی را در کنیا سپری نمی‌کرد. در آن طرف کره‌ی زمین زندگی اراذلی را سپری می‌کرد. بیل نزدیک به ده سال به‌عنوان جادوگر امپراتوری نامرئی شوالیه‌های KKK خدمت می‌کرد.

چه کسی به‌عنوان جادوگر امپراتوری نامرئی شوالیه‌های KKK خدمت می‌کرد؟

بیل به‌عنوان جادوگر امپراتوری نامرئی شوالیه‌های KKK خدمت می‌کرد. از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴، بیل از دامن زدن به نفرت نژادی لذت می‌برد.

او از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ چه می‌کرد؟

از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴، نفرت نژادی را تحریک می‌کرد. او اصرار داشت که تمام افراد کلن باید اسلحه، چاقو و چماق به همراه داشته باشند.

آیا اصرار داشت که افراد کلن باید گل رز و شکلات به همراه داشته باشد؟

نه، اصراری نداشت که افراد کلن باید گل رز و شکلات به همراه داشته باشد. اصرار داشت که تمام افراد کلن باید اسلحه، چاقو و چماق به همراه داشته باشند. او اردوهایی ترتیب می‌داد تا اعضای کلن را برای «جنگ نژادی» آینده تربیت کند.

چرا اردوها را ترتیب می‌داد؟

اردوهایی ترتیب می‌داد تا اعضای کلن را برای «جنگ نژادی» آینده تربیت کند. او حتی کودکان را شست‌وشوی مغزی می‌داد تا به شیوه‌های KKK رفتار کنند.

چه کسی را شست‌وشوی مغزی می‌داد تا به شیوه‌های KKK رفتار کنند؟

او کودکان را شست‌وشوی مغزی می‌داد تا به شیوه‌های KKK رفتار کنند.