داستانی

4 | 58 درس

پدر آلفا یا پدر معمولی

توضیح مختصر

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

Asking for permission from a regular dad

Dad

I’m 13 now.

I think it’s time for me to move out

and live independently.

Sure, son.

I’m so proud that you’re not a mama’s boy.

Go and live your life the way you want.

Thanks, dad.

Asking for permission from an alpha dad

Dad,

I wanna travel for two days.

Dad?

WHAT?

Can’t you see I’m watching TV?

No… You can’t go.

Why?

I’m 36.

Why can’t I…

What was that for?

Who has brought you up?

ha?

Who has wasted his time growing a piece of…

La elaha elala…

now you’re standing up to me!

I didn’t say anything.

I just wanted to go out for two days.

Okay,

go wherever the hell you wanna go.

seriously?

But transfer 2mil dollars to my bank account.

For what?

this is the money I’ve spent to bring you up.

To be more precise, it’s about 2,000,001 dollars.

Were you growing a pistachio tree or something?

Asking for some space from a regular dad

are you okay, son?

No, dad.

I need some space.

I want to be alone.

Oh… okay.

Asking for some space from an alpha dad

Why did you close the door?

huh?

what the.

Are you taking drugs?

What?

No.

I’ve never taken any drugs…

I exercise occasionally.

I just wanted to be alone.

that’s it.

Alone?

That’s not a good sign, son.

Alone to take drugs?

I’ve done all the things I could do

to bring up a gentleman into this world,

but you became a junkie…

Firstly, I’m not a junkie.

Secondly, what have you done?

have you ever asked me for money,

and I said no?

Yeah,

to be honest,

I can’t remember you giving me money at all.

Hush…

stop butting in…

have you ever experienced hunger?

yeah

Have you ever found out that

I brought you from an orphanage?

yeah

What?

So, son today is father’s day.

Did you buy anything for your daddy?

I’ll be watching TV, OK?

ترجمه‌ی درس

اجازه گرفتن از یه پدر عادی

بابا

من الان ۱۳ سالمه.

فکر کنم وقتشه که نقل مکان کنم

و مستقل زندگی کنم.

حتما، پسر.

من خیلی بهت افتخار میکنم که بچه‌ننه نیستی.

برو و همونطوری که میخوای زندگی کن.

ممنون بابا.

اجازه گرفتن از یک “فراپدر”

بابا

من میخوام دو روز برم مسافرت.

بابا؟

چی؟

نمیبینی دارم تلویزیون میبینم؟

نه، نمیتونی بری.

چرا؟

من ۳۶ سالمه.

چرا نمیتونم

این برای چی بود؟

کی تو رو بزرگت کرده؟

ها؟

کی وقتشو تلف کرده برای بزرگ کردن یه تیکه.

لا اله الی الله

الان جلوم وایمیسی!

من که چیزی نگفتم

من فقط میخواستم دو روز برم بیرون

خب

هر قبرستونی که میخوای برو.

جدا؟

ولی ۲ میلیون دلار بریز به حسابم.

برای چی؟

این پولیه که برای بزرگ کردنت خرج کردم.

دقیق‌تر بخوام بگم، حدودا ۲ میلیون دلار و ۱ سنته.

درخت پسته داشتی پرروش میدادی مگه؟

تقاضای تنهایی از یه پدر عادی

خوبی پسرم؟

نه بابا.

میخوام تو حال خودم باشم.

میخوام تنها باشم.

اوه، باشه.

تقاضای تنهایی از یک “فراپدر”

چرا در رو بستی؟

ها؟

یعنی چـ؟

مواد مصرف میکنی؟

چی؟

نه.

من هرگز مواد مصرف نکردم

بعضی اوقات ورزش میکنم.

فقط میخواستم تنها باشم

همین.

تنها؟

این نشونه‌ی خوبی نیست پسر.

تنها باشی که مواد مصرف کنی؟

من هرکاری میتونستم کردم

که یه جنتلمن به بار بیارم تحویل جامعه بدم.

ولی تو عملی شدی.

اولا که من عملی نیستم.

دوما، چیکار کردی؟

تا حالا شده تقاضای پول کنی

و من بگم نه؟

آره

راستشو بخوای

یادم نمیاد اصلا بهم پول داده باشی.

هیس.

وسط حرفم حرف نیار.

تا حالا گشنگی کشیدی؟

آره

تا حالا فهمیدی که

من از پرورشگاه آوردمت؟

آره

چی؟

خب، پسر امروز روز پدره.

چیزی واسه بابات خریدی؟

من میرم تلویزیون ببینم، خب؟